در تاریخ ورزش و هنر ایران، کمتر چهرهای توانسته مانند پژمان جمشیدی مسیری تا این اندازه شگفتانگیز را طی کند. او که روزگاری پیراهن تیم ملی و باشگاه پرطرفدار پرسپولیس را بر تن داشت و به عنوان یک فوتبالیست شناخته میشد، در دهه نود شمسی با چرخشی غیرمنتظره، به یکی از پولسازترین، پرکارترین و محبوبترین بازیگران سینما و تلویزیون ایران تبدیل شد.
در ادامه نگاهی داریم به بیوگرافی، داستان گذار او از فوتبال به هنر و مروری بر بهترین آثاری است که نام پژمان جمشیدی را به عنوان یک ستاره تثبیت کرد.
پژمان جمشیدی در تهران به دنیا آمد. پدر او دبیر زیستشناسی و مادرش آموزگار بود؛ فضای خانه آنها همواره ورزشی بود؛ چرا که پدرش علاوه بر مدرک زمینشناسی، رئیس هیئت کشتی و کوهنوردی کرج نیز بود. جمشیدی ابتدا در رشته مهندسی عمران به دانشگاه رفت اما پس از گذراندن ۱۱۰ واحد، به دلیل تمرکز بر فوتبال حرفهای از ادامه تحصیل انصراف داد.
او فوتبال را از نوجوانی در باشگاه دارایی و سپس کشاورز آغاز کرد. استعداد او در باشگاه سایپا مورد توجه قرار گرفت و در سال ۱۳۷۴ به تیم ملی نوجوانان دعوت شد. نقطه اوج دوران ورزشی او در سال ۱۳۷۹ با پیوستن به تیم پرسپولیسِ علی پروین رقم خورد. جمشیدی به عنوان یک مدافع-هافبک راست سرعتی و با تکنیک، نزدیک به ۱۰۰ بازی برای این تیم انجام داد و اولین قهرمانی پرسپولیس در لیگ برتر (فصل ۸۱–۱۳۸۰) را تجربه کرد.
درخشش در پرسپولیس باعث شد تا توسط میروسلاو بلاژویچ به تیم ملی بزرگسالان ایران دعوت شود و ۱۳ بازی ملی در کارنامه خود ثبت کند. او پس از پرسپولیس، برای گذراندن خدمت سربازی به پاس تهران پیوست و سابقه بازی در فولاد خوزستان و استیل آذین را نیز دارد. جمشیدی نهایتاً در سال ۱۳۸۸ از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.
بر اساس گزارش خبرگزاری دانشجو، پژمان جمشیدی، بازیکن سابق تیم ملی و بازیگر سینما، ۲۹ مهر با «اتهامی سنگین» به بخش قرنطینه واحد ۳ زندان قزلحصار منتقل شده است.
طبق این گزارش، واحد ۳ این زندان، محل نگهداری متهمان به قتل و تجاوز و همچنین برخی زندانیان سیاسی (مانند متهمان پرونده اکباتان) است.
با این همه هنوز هیچ خبر قطعی در این مورد منتشر نشده است. اگر خبرها صحت داشته باشد پرونده پژمان جمشیدی میتوانید یکی از جنجالیترین پروندههای سال باشد.
پس از بازنشستگی، جمشیدی قصد داشت وارد دنیای مربیگری شود. حضور کوتاهش به عنوان بازیگر مهمان در سریال «ساختمان پزشکان»، توجه سروش صحت را جلب کرد. با این حال، این پیمان قاسمخانی بود که اصرار داشت یک سریال کمدی بر اساس زندگی خود پژمان جمشیدی و با بازی خود او ساخته شود.
سریال «پژمان» (۱۳۹۲) به کارگردانی سروش صحت، یک ریسک بزرگ اما موفق بود. جمشیدی با پذیرش نقش خودش و نشان دادن تصویری طنزآمیز از شهرتِ از دست رفته، شجاعتی کمنظیر نشان داد. شیمی عالی او با سام درخشانی و فیلمنامه درخشان، این سریال را به یک پدیده فرهنگی تبدیل کرد و استعداد ذاتی پژمان جمشیدی در بازیگری کمدی را آشکار ساخت.
در ابتدا، موفقیت جمشیدی در نقشهای کمدی باعث شد تا بسیاری او را تنها یک بازیگر طنز بدانند؛ اما او به سرعت نشان داد که تواناییهای بیشتری دارد.
نقطه عطف دوم کارنامه او، همکاری با هومن سیدی در فیلم «سوءتفاهم» (۱۳۹۶) بود. این فیلم که در ژانری متفاوت و غیرکمدی قرار داشت، نامزدی «سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد» را در جشنواره فیلم فجر برای جمشیدی به ارمغان آورد. این اتفاق، تاییدی رسمی از سوی منتقدان بر استعداد بازیگری او بود و راه را برای پذیرش او در نقشهای جدیتر باز کرد. او در سالهای بعد با فیلم «علفزار» (۱۴۰۰) به کارگردانی کاظم دانشی، بار دیگر منتقدان را شگفتزده کرد و برای دومین بار نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
یکی از پرسشهای متداول درباره پژمان جمشیدی، وضعیت تاهل اوست. او هنوز ازدواج نکرده است. جمشیدی در گفتگوهای مختلف، از جمله در برنامه «دورهمی»، دلیل اصلی این موضوع را وابستگی شدید و علاقه عمیق به خانوادهاش عنوان کرده است. او سالها پس از رفتن برادرش از ایران و ازدواج خواهرش، ترجیح داد کنار پدر و مادرش زندگی کند و این وابستگی، اولویت ازدواج را برای او کمرنگتر کرد. در نهایت سام درخشانی با حضور در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرده که پژمان جمشیدی ازدواج کرده است. بعد از این بود که برخی گفتند عروسِ پژمان جمشیدی «نگار فرهمند» بلاگر شناخته شده است. البته ظاهرا این ازدواج به جدایی ختم شد.
کارنامه پربار پژمان جمشیدی پس از ورود به دنیای بازیگری، شامل آثار متعددی در تلویزیون، شبکه نمایش خانگی و سینما است. او توانسته است تعادل خوبی میان آثار تجاری پرفروش و فیلمهای هنری و جدی برقرار کند. در ادامه، نگاهی دقیقتر به مهمترین نقشآفرینیهای او میاندازیم.
این سریال، شناسنامه و نقطه ورود رسمی جمشیدی به دنیای بازیگری است. او با شجاعت، نقش نسخهای اغراقشده و طنزآمیز از خودش را پذیرفت؛ فوتبالیستی که دوران اوجش تمام شده اما همچنان در باد شهرت گذشتهاش زندگی میکند و تلاشهای نافرجامش برای بازگشت به فوتبال یا ورود به عرصههای دیگر، موقعیتهای کمدی درخشانی خلق میکند. موفقیت این سریال مدیون فیلمنامه پیمان قاسمخانی و بازی روان و خودآگاهانه جمشیدی بود که نشان داد استعداد ذاتی کمدی را دارد.
یکی از بزرگترین موفقیتهای جمشیدی در تلویزیون که جایگاه او را به عنوان یک ستاره کمدی مستقل تثبیت کرد. او در نقش «فریبرز باغبیشه»، مردی سادهدل که شیفته پیدا کردن گنج و زیرخاکی است، شخصیتی بسیار شیرین و ماندگار خلق کرد. داستان این سریال در بسترهای تاریخی حساس دهههای ۵۰ و ۶۰ میگذرد و فریبرز ناخواسته در میان رویدادهای انقلاب و جنگ گرفتار میشود. بازی جمشیدی در این سریال، ترکیبی موفق از سادگی، زرنگبازیهای ناموفق و انسانیت بود.
این سریال که برای شبکه نمایش خانگی ساخته شد، ادامهای بر ماجراهای زوج محبوب پژمان جمشیدی و سام درخشانی پس از موفقیت فیلمهای سینماییشان بود. داستان، هجویهای بر فیلمهای جاسوسی و امنیتی است که در آن، این دو بازیگر ناخواسته درگیر یک پرونده پیچیده میشوند. این سریال بار دیگر بر شیمی موفق این زوج کمدی تأکید کرد.
جمشیدی در عرصه اجرا نیز تواناییهای خود را نشان داد. اجرای او در برنامه اینترنتی «کلاسیکو» – که توسط تیم عادل فردوسیپور برای بررسی الکلاسیکو ساخته شد – بسیار مورد توجه قرار گرفت. پس از آن، او اجرای تاکشوی «پیشگو» را بر عهده گرفت که در آن با چهرههای سرشناس گفتگو میکرد. تسلط و راحتی او در اجرا، جنبه دیگری از استعدادهایش را آشکار ساخت.
اولین فیلم از سهگانهای که زوج جمشیدی و درخشانی را بر پرده سینما تثبیت کرد. در این فیلم، آنها نقش خودشان را بازی میکنند که قرار است برای بازی در یک فیلم پلیسی آماده شوند و به همین منظور، همراه یک پلیس (حمید فرخنژاد) وارد ماجراهای واقعی و خطرناک میشوند. تضاد میان شخصیت مغرور و تازهکار پژمان و شخصیت باتجربهتر و فرصتطلب سام، هسته اصلی کمدی فیلم بود.
این فیلم که به یکی از پرفروشترین آثار تاریخ سینمای ایران تبدیل شد، نمونهای کامل از قدرت جمشیدی در گیشه است. داستان درباره دو مرد (پژمان جمشیدی و محسن کیایی) است که در یک هتل در کیش با چالشهای پیچیده و پنهانکاریهای خانوادگی روبرو میشوند. بخش زیادی از موفقیت فیلم، مدیون زمانبندی دقیق کمدی جمشیدی و بازی پینگپنگی او با کیایی بود.
«دینامیت» که پس از سه سال توقیف و با سانسور اکران شد، پرفروشترین فیلم دوران همهگیری کرونا بود. نکته متفاوت این فیلم برای جمشیدی، ایفای نقش یک طلبه جوان و مذهبی به نام «هادی» بود که همراه دوستش در آپارتمانی در شمال شهر ساکن میشود و تضاد سبک زندگی او با همسایگانش، موقعیتهای طنز فیلم را میسازد. این نقش، تیپ جدیدی در کارنامه کمدی او محسوب میشد.
سهگانه «تگزاس» نمونه بارز یک کمدی تجاری موفق است که کاملاً بر محبوبیت زوج جمشیدی و درخشانی بنا شده است. داستان درباره دو دوست است که در برزیل (در قسمت اول) و سپس در ایران، خود را درگیر دردسرهای مالی و ماجراهای گنگستری میبینند. اگرچه این فیلمها عمق زیادی ندارند، اما تسلط جمشیدی بر کمدی بدنی (Physical Comedy) و لحظهسازی، آنها را به شدت پرفروش کرد.
مهمترین نقشآفرینی جدی پژمان جمشیدی و نقطه اوج اعتبارگیری او نزد منتقدان، در این فیلم رقم خورد. او در نقش «بازپرس»، شخصیتی سرد، قانونمدار، مقتدر و در عین حال خسته را بازی میکند که درگیر یک پرونده پیچیده و حساس اجتماعی است. جمشیدی در این نقش، کاملاً از تصویر کمدی خود فاصله گرفت و با بازی درونگرایانه و کنترلشده، توانست نامزدی دوم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را کسب کند.
این فیلم، اولین چراغ سبز جدی منتقدان به پژمان جمشیدی بود. «سوءتفاهم» فیلمی فرمالیستی و پیچیده درباره یک گروگانگیری است که مرز میان واقعیت و نمایش را از بین میبرد. جمشیدی در این فیلم نقشی متفاوت و جدی ایفا کرد که نتیجه آن، کسب اولین نامزدی سیمرغ بلورین و شگفتی همگان از تواناییهای دراماتیک او بود.
جمشیدی در این درام عاشقانه و خشن، حضوری کوتاه اما بسیار کلیدی و تأثیرگذار دارد. او در نقشی متفاوت، جنبه دیگری از توانایی خود در ایفای نقشهای جدی را به نمایش گذاشت و نشان داد که حتی به عنوان یک مهره مکمل در فیلمهای درام نیز میتواند حضوری گیرا و بهیادماندنی داشته باشد.
پاسخ ها