فرندز سریالی است که متعلق به نسل خاصی نیست. این سریال کمدی خارجی جذاب حتی نوجوانهای امروزی هم حسابی با فرندز اخت میشوند و از آن لذت میبرند. فرندز سریالی است که میتوانید هر چند وقت یکبار به سراغ یکی از اپیزودهای نابش بروید و لحظاتی را به شادی و خنده بگذرانید. البته که مرگ متیو پری طبیعتاً باعث میشود که با هر دیالوگ چندلر چند لحظهای را به فکر فرو رویم و بابت مرگ او متاثر شویم اما به هر حال این سریال هنوز هم شبیه به یک منبع انرژی و خنده عمل میکند. از همین روی در این نوشته قصد داریم ۱۰ تا از بهترین اپیزودهای فرندز را به شما معرفی کنیم تا هر موقع حوصلهتان سر رفت یا احساس غم و غصه کردید، بتوانید به این لیست رجوع کرده و با دیدن یکی از این اپیزودها ذهن و روحتان را از این دنیای شلوغ و درهمبرهم آزاد کنید.
این شما و این بهترین اپیزودهای فرندز؛ یکی از بهترین سریال های خارجی تاریخ که دیدیم.
فرندز از آن سیتکام های معروف بود که مهمانان شناختهشده زیادی در آن حضور پیدا کردند. یکی از بهیادماندنیترین این شخصیتها بروس ویلیس بود که نقش پدر الیزابت، دوستدختر سابق راس را ایفا میکرد. این شخصیت چند بار در فصل ششم هم ظاهر میشود اما بهترین حضور او مربوط به همین اپیزود است. در این اپیزود ریچل به همان کلبهای میرود که راس و الیزابت آخر هفتههایشان را در آنجا حضور داشتند و همین موضوع باعث میشود که موقعیتهای ناخوشایندی ایجاد شود که در عین حال خندهدار هم هستند.
در این اپیزود فضای فرندز کمی از آن حالت کمدیمحور خود خارج شده و بار احساسی و جدی به آن اضافه میشود. ریچل در این قسمت متوجه میشود که راس پس از جدایی موقتشان با زن دیگری رابطه داشته است و این موضوع حسابی احساساتش را جریحهدار میکند. در واقع رابطه راس و ریچل در این سریال بخش زیادی از کل داستان را به خود اختصاص داده بود و مخاطبان به نوعی به این رابطه خو گرفته بودند و تماشای فروپاشی این رابطه عاشقانه نسبتاً سخت و تلخ است.
البته سایر شخصیتها تا حدی از حالوهوای سنگین داستان میکاهند و به تعدیل آن کمک میکنند. در این قسمت همه شخصیتها در اتاق خواب مانیکا گیر میکنند و صحنههای خندهداری را خلق میکنند. مانیکا و فیبی تلاش میکنند که پاهایشان را موم بیندازند و چندلر هم با همه طعنههای همیشگیاش به نمک ماجرا اضافه میکند. همین اپیزودها فرندز را برای برخی تبدیل به یک سریال عاشقانه خارجی جذاب کرده است.
قسمت شب فارغالتحصیلی را بدون شک میتوان یکی از اپیزودهای خاص این سریال دانست که البته چند دلیل برای این خاص بودن وجود دارد. در این قسمت است که مخاطب برای اولین بار با گذشته شخصیتها آشنا میشود که البته این روند در ادامه سریال ادامه پیدا میکند. از طرفی در همین قسمت است که رابطه بین راس و ریچل جدیتر میشود.
در شب فارغالتحصیلی مانیکا و ریچل میبینیم که شخصی که با ریچل قرار ملاقات داشت، با او بهم میزند و راس که دلش نمیخواسته ریچل را ناراحت ببیند لباس رسمی میپوشد تا به جای آن پسر ریچل را همراهی کند. اما درست پیش از اینکه راه بیفتند، پسر اصلی از راه میرسد و راس مجبور است که با ناراحتی رفتن آن دو را تماشا کند. بعدا مانیکا و ریچل متوجه این فداکاری راس میشوند و ریچل تحت تاثیر این رفتار راس قرار گرفته و او را میبوسد.
قسمت دوم از فصل سوم فرندز را میتوان یکی از خاطرهانگیزترین قسمتهای این سریال نامید. جایی که راس همه گروه را برای یک رویداد مهم دعوت کرده است اما هیچکس آماده نیست و این باعث میشود که راس حسابی مضطرب و دستپاچه شود. کل داستان در آپارتمان مونیکا و ریچل رقم میخورد. انصافاً بخشی از قسمتهای این اپیزود و درک نکردن استرس راس باعث اعصابخردی میشود اما همین لحظات در عین استرسزا بودن خندهدار هم هستند و بحث کوچکی که بین جویی و چندلر رخ میدهد این جذابیت را چند برابر هم خواهد کرد.
این دو قسمت از سریال فرندز پربینندهترین اپیزودهای این سریال بودهاند و دلیل آن پخش شدن آن بلافاصله بعد از مسابقه سوپربول شال ۱۹۶۶ بود. در این اپیزود شاهد حضور بازیگران مشهور زیادی هستیم که هر کدام از آنها در کنار شخصیتهای اصلی داستان قرار میگیرند.
در این قسمت مشخص میشود که جولیا رابرتس همکلاسی قدیمی چندلر بوده. از طرفی مانیکا و ریچل با ژان-کلود وندام آشنا میشوند و با هم رقابت میکنند تا بتوانند با او قرار بگذارند. جالبترین بخش داستان هم مربوط به این است که بروک شیلدز در نقش یکی از طرفداران جویی ظاهر شده و با هم وارد رابطه میشوند اما بعدا متوجه میشوند که او واقعا باور دارد که جویی همان شخصیت دکتر دریک رامورای در سریال است و توانایی تشخیص مرز بین واقعیت و داستان را ندارد.
به طور کلی قسمتهایی از فرندز که مربوط به روز شکرگزاری بودند مورد پسند بسیاری از افراد قرار گرفتند. اما نقطه اوج این قسمتها به اپیزود نهم از فصل سوم این سریال بازمیگردد که در آن تصمیم میگیرند فوتبال بازی کنند. در این میان راس و مانیکا فاش میکنند که از کودکی دیگر فوتبال بازی نکردهاند چرا که همیشه رقابت سختی بینشان در میگرفت و همین باعث شده بود که یک بار مانیکا بینی راس را بشکند. مانیکا میگویند که جام فوتبال خانوادگیشان یعنی «جام گلر» را نگه داشته و همین موضوع باعث میشود تا او و برادرش دوباره بخواهند برای بردن آن جام مبارزه کنند. این قسمت از فرندز آنقدر جالب بود که تکههای زیادی از آن در شبکههای اجتماعی هم دستبهدست شده است.
در پایان فصل سوم این شش دوست به مونتاک میروند و علت آن هم این است که فیبی تصمیم دارد در آنجا دوست دوران دبیرستان مادرش را پیدا کند تا از این طریق بتواند اطلاعاتی درباره پدرش به دست آورد. اما بخش برجسته و جالب این داستان به فصل چهارم و اپیزود اول آن کشیده میشود. جایی که ریچل یک نامه هجده صفحهای از هر دو طرف برگه برای راس مینویسد و تمام دلخوریها و آسیبهایی که در رابطهشان تجربه کرده است را توضیح میدهد. همچنین طی این توضیحات میگوید که راس اگر میخواهد که آن دو به رابطه گذشتهشان برگردند چگونه باید اشتباهاتش را جبران کند.
راس حین خواندن این ۱۸ صفحه پشت و رو خوابش میبرد و بدون اینکه دقیقاً متوجه شود که داخل این صفحات چه چیزی نوشته شده همه تقصیرها را میپذیرد. بخش خندهدار آن هم به سکانسی مربوط است که چندلر، جویی و مانیکا در ساحل هستند و یک عروس دریایی مانیکا را نیش میزند و جویی میگوید که برای کم شدن درد باید روی محل نیش ادرار کرد.
اپیزود ماریجوانا کشیدن راس را هم میتوان یکی از بهترین قسمتهای این سریال دانست. در این قسمت میبینیم که مانیکا و چندلر قصد دارند به والدین مانیکا بگویند که میخواهند با هم زندگی کنند اما مشکل اینجا بود که پدر و مادر مانیکا علاقه چندانی به چندلر ندارند. در جریان این ماجرا راس برای اینکه نظر مثبت والدینش را نسبت به چندلر جذب کند اعتراف میکند که سالها پیش در نوجوانی زمانی که پدر و مادرش او را حین کشیدن ماریجوانا دیدند او تقصیر را به گردن چندلر انداخته در حالی که تقصیر خودش بوده است.
از طرفی ریچل با آن استعداد عظیمش در آشپزی (!) تصمیم میگیرد که دسر مخصوص عید شکرگزاری را درست کند اما به دلیل اینکه دو صفحه از کتاب آموزش آشپزی به یکدیگر چسبیده بودند در دستور دسر اشتباه کرده و به آن گوشت اضافه میکند. اوج جذابیت این اپیزود اما جایی است که تمامی شخصیتها یکی پس از دیگری شروع به اعتراف کردن رازهای خود میکنند. راس به مانیکا میگویند که تاب ایوان را شکسته و فیبی هم در مورد عشقش به ژاک کوستو میگوید. خلاصه که اگر به دنبال یکی از بهترین اپیزودهای فرندز هستید پیشنهاد ما به شما این است که اپیزود نهم از فصل ششم این سریال را ببینید.
رتبه دوم بهترین ایپزودهای سریال فرندز به اپیزود ۱۴ از فصل پنجم این سریال اختصاص دارد؛ جایی که همه از آن باخبر میشوند! اما از چه چیزی؟ از رابطه بین مانیکا و چندلر. به طور کلی فصل پنجم از این سریال را میتوان نقطه آغاز رابطه عاشقانه بین مانیکا و چندلر دانست که تاثیر زیادی هم روی کیفیت کل سریال داشت. در نیمه نخست این فصل شاهد این هستیم که کسی از رابطه بین مانیکا و چندلر باخبر نیست و تنها کسی که متوجه این موضوع میشود جویی است.
اما همانطور که از نام این اپیزود مشخص است، این اپیزود جایی است که همه از این موضوع باخبر میشوند. اما ریچل، فیبی و راس به جای اینکه خیلی مستقیم به این عشاق بگویند که از موضوع باخبر شدهاند تصمیم میگیرند که با این دو شوخی کنند و سربهسرشان بگذارند. به همین دلیل فیبی وارد ماجرا میشود و سعی میکند تا چندلر را اغوا کند تا به این ترتیب او را وادار کند که در مورد عشقش به مانیکا صحبت کند. همین ماجرا لحظات خندهدار و بهیادماندنی را رقم میزند و آن دیالوگ معروف ایجاد میشود که: « آنها نمیدانند که ما میدانیم که آنها میدانند که ما میدانیم».
رتبه ۱ بهترین اپیزودهای فرندز را باید به قسمتی اختصاص دهیم که در آن فیبی تحت عمل IVF قرار میگیرد. در واقع داستان اصلی این قسمت از آن قرار است که فیبی برای اینکه برادرش فرانک جونیور و همسرش آلیس بچهدار شوند، عمل لقاح مصنوعی انجام میشود و این عمل هم موفقیتآمیز است و او سهقلو باردار میشود. اما ماجرای اصلی این قسمت از آنجایی شروع میشود که جوجههای جویی و چندلر بزرگ شدهاند و از صبح زود شروع به قوقولیقوقو میکنند و ریچل و مانیکا کلافه از این موضوع به جویی و چندلر میگویند که باید جوجهها را از خانه بیرون ببرند.
سریال فرندز از آن دسته سیتکامهایی است که طرفداران زیادی داشته و دارد و از آنجایی که سلایق متفاوت است، احتمالاً افراد نظرات مختلفی در مورد بهترین اپیزودهای فرندز خواهند داشت. به همین دلیل از شما دعوت میکنیم که به ما بگویید با بهترین اپیزودهای فرندز برای شما کدام یکی از قسمتهای این سیتکام جذاب هستند؟
منبع: collider
پاسخ ها