یکی از بازیگران پرکار هالیوود که این روزها توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرده، آنا د آرماس است. این بازیگر جوان و خوشسیما به دلیل حضور در فیلمهای اکشن و هیجانانگیز شناخته شده است. او توانسته با بازی در فیلمهایی مانند «جیمز باند» و «بلوند» مهارتهای بازیگری خود را به نمایش بگذارد و نظر مثبت منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کند. در ادامه لیست کامل فیلمهای آنا د آرماس را بررسی میکنیم با محبوبترین آثار این بازیگر آشنا میشویم.
آنا د آرماس، ستاره کوبایی-اسپانیایی، با پشتکار و استعداد ذاتی خود، مسیری پرفراز و نشیب را از خیابانهای هاوانا تا قلههای هالیوود پیموده است. د آرماس که در کوبا متولد شد، بازیگری را در سنین پایین آغاز کرد و بهسرعت در میان بهترین بازیگران کوبا جایگاه خود را پیدا کرد. با این حال، او جاهطلبیهای بیشتری داشت و در جستجوی فرصتهای بزرگتر، راهی اسپانیا شد.
در اسپانیا، د آرماس در چندین فیلم و سریال تلویزیونی اسپانیایی بازی کرد و بهتدریج بهعنوان یک بازیگر بااستعداد و جذاب شناخته شد. نقطه عطف کارنامه او در این دوران، بازی در سریال محبوب «El Internado» بود که شهرت و محبوبیت فراوانی در میان مخاطبان اسپانیاییزبان برای او به ارمغان آورد.
اما د آرماس بهدنبال شهرت جهانی بود. او به هالیوود رفت و با تلاش و پشتکار، نقشهای کوچکی در فیلمهای مختلف به دست آورد. سرانجام، در سال ۲۰۱۶ با بازی در فیلم «Hands of Stone» در کنار چهرههایی مانند رابرت دنیرو و پنه لوپه کروز، ستاره بخت او طلوع کرد. این فیلم، د آرماس را به مخاطبان بینالمللی معرفی کرد و تواناییهای او را به رخ جهانیان کشاند.
در ادامه مسیر، این بازیگر درخشان در فیلمهای مختلفی بازی کرد. با ما همراه باشید تا در ادامه با برخی از بهترین فیلمهای آنا د آرماس آشنا شویم.
فیلم “Knock Knock” به کارگردانی الی راث، یکی از فیلمهای شاخص آنا د آرماس است که در سال ۲۰۱۴ به نمایش درآمد. داستان فیلم درباره مردی متأهل به نام ایوان (با بازی کیانو ریوز) است که یک آخر هفته طولانی را تنها در خانه سپری میکند. در یکی از این شبها، دو زن جوان به نامهای جنسیس (با بازی لورنزا ایزو) و بل (با بازی آنا د آرماس) که در باران گرفتار شدهاند، با بهانهای وارد خانه او میشوند. راث سعی دارد تا این داستان را دستمایه موضوعاتی تازه کند تا این فیلم، در مقایسه با فیلمهای قبلیاش عمیقتر و ترسناکتر باشد، آن هم بدون اینکه به صحنههای خونریزی و خشونت تکیه کند.
در “Knock Knock”، آنا د آرماس نقش بل را بازی میکند که به همراه دوستش جنسیس، زندگی ایوان را به جهنم تبدیل میکنند. این دو زن بهسرعت از مهمانانی بیگناه به مزاحمان ترسناک و دیوانه تبدیل میشوند و ایوان را به یک بازی وحشیانه و بیرحمانه میکشانند. بازی آنا د آرماس در این فیلم، ترکیبی از جذابیت و تهدید را بهخوبی به نمایش میگذارد. او توانسته است با ایفای این نقش، جنبههای مختلفی از مهارتهای بازیگری خود را به مخاطب نشان دهد. “Knock Knock” با توجه به موضوعات اجتماعی و روانشناختی، یک تجربه سینمایی خاص و تاملبرانگیز ارائه میدهد که بیننده را تا انتها درگیر میکند.
فیلم “Hands of Stone” به کارگردانی جاناتان جاکوبوویچ، داستان زندگی بوکسور افسانهای، روبرتو دوران را به تصویر میکشد. این فیلم با بازی ادگار رامیرز در نقش دوران و آشر ریموند در نقش رقیب آمریکاییاش «شوگر» ری لئونارد، به جنبههای مختلفی از زندگی دوران میپردازد. از کودکی فقیرانه او در خیابانهای پاناما تا صعودش به قلههای ورزش بوکس و کسب عنوان قهرمانی وزن میانوزن در مقابل لئونارد در سال ۱۹۸۰، سقوط در مسابقه مشهور “No Mas” و بازگشت پیروزمندانهاش با عنوان قهرمان میانوزن در مدیسون اسکوئر گاردن، همگی این مراحل در این فیلم نمایش داده شده است.
آنا د آرماس در این فیلم نقش همسر دوران، فلیسیداد ایگلاسیا را بازی میکند. او با حضوری پرجذبه و کاریزماتیک، اگرچه در دقایقی نسبتاً کوتاه در نقش همسر دوران ظاهر میشود، اما توانسته است لحظات درخشانی را خلق کند. از صحنههای اولیه فیلم گرفته که دوران جوانی خود را در خیابانهای پاناما سپری میکند و با فلیسیداد آشنا میشود، تا زمانی که در مقام یک بوکسور مشهور و موفق ظاهر میشود، همواره با چالشهای جدیدی در زندگی شخصی و حرفهای خود دست و پنجه نرم میکند. د آرماس با بازی خود، بهخوبی نقشی را ایفا میکند که اگرچه به نظر میرسد تنها در حاشیه داستان است، اما به شکلگیری شخصیت اصلی و روایت کلی فیلم کمک شایانی میکند.
فیلم “War Dogs” به کارگردانی تاد فیلیپس، داستانی است درباره دو دلال اسلحه از میامی به نامهای دیوید پکوز (با بازی مایلز تلر) و افریم دیورولی (با بازی جونا هیل) که در اوج جنگهای دولت بوش در عراق و افغانستان، با فروش سلاح به ارتش ایالات متحده، ثروت زیادی کسب میکنند. این فیلم، که بر اساس مقالهای در رولینگ استون و کتابی از گای لاوسون ساخته شده، تلاش دارد نگاهی نقادانه به دنیای دلالان اسلحه بیندازد، اما موفق نمیشود زیرا از سبک روایی متناقض و نرم استفاده کرده است. بهجای نمایش جنبههای تاریک و غیراخلاقی شخصیتهای اصلی، فیلم بیشتر روی جذابیتها و دوستی آنها تمرکز میکند و وقایعی هولناک و رعبآور را با لحنی طنزآمیز و پیشپاافتاده بیان میکند.
آنا د آرماس در نقش ایز، همسر دیوید پکوز، ظاهر میشود. نقش او بیشتر صدای وجدان دیوید است و بهندرت به سایر جزئيات میپردازد.هرگاه فیلم به سراغ بیان مشکلات زناشویی ایز و دیوید میرود، نرمی و ملایمت فیلم بیش از پیش به چشم میآید. ایز، که تا یک جایی از فیلم، دائماً به دلیل دروغها و پنهانکاریهای دیوید از او انتقاد میکند، از یک جایی به بعد از او حمایت میکند. با گذشت زمان، لازم میبیند که علیه او رفتار کند. او همواره بر اساس نیازهای لحظهای داستان، موضع خود را تغییر میدهد. با وجود حضور پرجذبه د آرماس، شخصیت او در فیلم بهخوبی ساخته و پرداخته نشده است و بیشتر در نقش همسری وظیفهشناس در پسزمینه داستان حضور دارد.
بدون شک یکی از آثار درخشان در میان فیلم های آنا د آرماس فیلم بلید رانر است. “BladeRunner ۲۰۴۹” به کارگردانی دنیس ویلنوو، فیلمی است که بسیار زیبا و فلسفی به موضوعات پیچیدهای مانند معنی انسان بودن میپردازد و دنبالهای بر فیلم کلاسیک ریدلی اسکات، “Blade Runner” است. از لحظهای که فیلم آغاز میشود، تماشاگران به دنیای آینده لسآنجلس در سال ۲۰۴۹ برده میشوند، جایی که افسر کی (با بازی رایان گاسلینگ) به دنبال ردیابی رپلیکانتهایی است که از طول عمر برنامهریزی شده خود فراتر رفتهاند و دارند زندگیشان را مخفیانه سپری میکنند. در این مسیر، او با رازهایی درباره گذشته خود، تاریخچه رپلیکانتها و قدرت حافظه مواجه میشود. تمام این موضوعات، سعی دارند سؤالاتی عمیق درباره انسان بودن مطرح کنند.
آنا د آرماس در این فیلم نقش جوی، یک هوش مصنوعی با ظاهر انسان، را بازی میکند که عشق و همراه کی است. حضور او در فیلم، گرما و انسانیت خاصی به شخصیت کی میبخشد و بازی او در کنار رایان گاسلینگ، یکی از نقاط قوت اصلی فیلم محسوب میشود. د آرماس بهخوبی توانسته پیچیدگیهای عاطفی یک هوش مصنوعی که در تلاش برای تجربه احساسات انسانی است را به تصویر بکشد.
“Knives Out” به کارگردانی ریان جانسون، یکی از سرگرمکنندهترین فیلمهای سالهای اخیر است. این فیلم داستانی پیچیده و جذاب دارد. از این رو، نهتنها معمایی هیجانانگیز است، بلکه نقدی بر وضعیت اجتماعی آمریکا در سال ۲۰۱۹ نیز ارائه میدهد. جانسون با الهام از نویسندگان بزرگ معما و جنایی مانند آگاتا کریستی، داستانی ارائه میدهد که تماشاگران را تا انتها با خود همراه میکند. هارلن ترومبی (با بازی کریستوفر پلامر)، نویسنده موفق داستانهای معمایی، درگذشته است و به نظر میرسد که خودکشی کرده باشد. اما حضور کارآگاه مشهور بنوا بلان (با بازی دنیل کریگ) جذابیت بیشتری به ماجرا میبخشد و تماشاگران را به سفری پر رمز و راز میبرد.
در این میان، مارتا کابررا (آنا د آرماس)، پرستار و دوست مورداعتماد هارلن، به قهرمان واقعی داستان تبدیل میشود. بازی دلنشین و تأثیرگذار د آرماس، به فیلم عمق میبخشد. شخصیت او نمایانگر یک فرد خارجی در میان خانوادهای ثروتمند و بیرحم است که در ظاهر او را دوست دارند اما حتی نمیدانند او اهل کدام کشور است. این فیلم با نقدهای اجتماعی تیز و ظریف، موضوعاتی مرتبط با نابرابریهای اجتماعی و مهاجرت را نیز مطرح میکند. د آرماس در این فیلم با ایفای نقش مارتا، نقش مهمی را بر عهده گرفته است و با اجرای قوی خود، قلب بینندگان فیلم را به تسخیر در میآورد.
“No Time to Die”، بیست و پنجمین فیلم رسمی جیمز باند، پس از ماهها تأخیر بالاخره به سینماها آمد و چالشی بزرگ برای مأمور ۰۰۷ به همراه داشت: پایان دادن به دورهای که زندگی جدیدی برای یکی از نمادینترین شخصیتهای فیلمهای تاریخ به ارمغان آورد. این فیلم آخرین حضور دنیل کریگ در نقش باند است و باید به تنهایی سرگرمکننده باشد، حس نهایی را برای این فصل از شخصیت فراهم کند و حتی به آینده جاسوس با مجوز قتل اشاره کند. فیلم با کارگردانی کری جوئی فوکوناگا در صحنههای اکشن سریع به زندگی میآید، اما در نهایت به نظر میرسد که بازی بیش از حد امن و آشنا است. این فیلم مانند بستهای از بهترینهای سری قبلی جیمز باند است و با استفاده از ماشینی تولید شده که ۲۴ فیلم قبلی را گرفته است. این فیلم در جایگاه خروجی نهایی برای مجموعه آثار پیشین ظاهر میشود.
آنا د آرماس در این فیلم نقشی کوتاه ولی بهیادماندنی دارد. او در یک سکانس اکشن پر از انرژی در کوبا ظاهر میشود و حضور او تازه و خوشایند است. بازیگر محبوب کوبایی-اسپانیایی، با حضور کوتاهش، جانی تازه در این فیلم میدمد، اگرچه فقط به مدت ده دقیقه در فیلم حضور دارد. صحنههای اکشن او با دنیل کریگ به مانند یک رقص هماهنگ است، جایی که هر دو بازیگر ریتم یکدیگر را پیدا میکنند. این لحظات نشاندهنده توانایی د آرماس در اجرای صحنههای اکشن و حضور قوی او روی پرده است.
فیلم “Deep Water” به کارگردانی آدریان لین، پس از اینکه دیزنی فاکس را خرید و در حالی که تحمل فیلمهای بزرگسالان را نداشت، سرانجام بهصورت آنلاین اکران شد. این فیلم بر اساس رمان سال ۱۹۵۷ پاتریشیا هایاسمیت ساخته شده و داستان زندگی ویک ون آلن (بن افلک) و همسرش ملیندا (آنا د آرماس) را روایت میکند که با مشکلات ناشی از ازدواج ناموفقشان دست و پنجه نرم میکنند. آنا د آرماس در نقش ملیندا و بسیار جذاب و پرانرژی ظاهر شده است و تنشهای زندگی زناشویی را بهخوبی به تصویر میکشد.
آنا د آرماس با بازی در نقش ملیندا، همسر جذاب ولی خیانتکار ویک، توانسته است تنشهای فیلم را بهخوبی به نمایش در بیاورد. ملیندا با بازیگری د آرماس، در نقش زنی ظاهر شده است که رابطهاش با مردان دیگر را دستمایه میکند تا همسرش را به چالش بکشاند. روابط بین افلک و د آرماس، قدرت کارگردانی لین را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه این دو بازیگر توانستهاند نقشهای پیچیده و دلهرهآور خود را عمق و دقیق اجرا کنند. بهرغم مشکلات و کاستیهای داستانی فیلم، اجرای د آرماس و افلک باعث شده تا “Deep Water” در جایگاه یک اثر جذاب و دیدنی در ژانر فیلمهای روانشناختی و جنایی شناخته شود و خوش بدرخشد.
بدون شک، بلوند را میتوان یکی از خاصترین و دشوارترین نقشآفرینیهای آنا در آرماس معرفی کرد. فیلم “Blonde” به کارگردانی اندرو دومینیک، بر اساس رمانی تخیلی از جویس کارول اوتس ساخته شده و بازتابی از زندگی مریلین مونرو، ستاره تراژیک سینما و نماد فرهنگی است. این فیلم تعارضاتی پیچیده را به نمایش در آورده است. از یک سو بیرحمیها و سختیهای زندگی مونرو را محکوم میکند و از سوی دیگر، به نوعی از این بیرحمیها لذت میبرد. این دوگانگی باعث میشود که تماشاگران در برخی صحنهها از دیدن فیلم بازمانده و احساس ناراحتی کنند.
آنا د آرماس در نقش مریلین مونرو با اجرای تأثیرگذار خود توانسته است روح و شخصیت مونرو را به تصویر بکشد. او در نقش نورما جین، نام واقعی مونرو، چهره زنی را به نمایش میگذارد که در طول زندگیاش همواره بهدنبال عشق و تأیید پدرانه است. بازی د آرماس در این فیلم نشاندهنده تواناییهای بینظیر اوست. این بازیگر، توانسته است بسیار ماهرانه و هنرمندانه، جنبههای مختلفی از شخصیت و زندگی مونرو را به تصویر بکشد، از آسیبپذیری و بلندپروازیهای او گرفته تا شادیهای زودگذر و اندوههای عمیق مونرو.
فیلم “Ghosted” به کارگردانی دکستر فلچر و با بازی آنا د آرماس و کریس ایوانز، داستانی کمدی-اکشن درباره عشق و جاسوسی است که با انتقادات زیادی مواجه شده است. کول (کریس ایوانز)، یک کشاورز و مورخ کشاورزی، با سیدی (آنا د آرماس) در بازار کشاورزان آشنا میشود و پس از یک ملاقات طولانی، احساس میکند که ارتباط عمیقی با او پیدا کرده است. اما وقتی سیدی پس از آن قرار ملاقات، به او بیاعتنایی میکند، کول تصمیم میگیرد تا خود را به لندن برساند و او را غافلگیر کند. این اقدام او که در ظاهر، حرکتی عاشقانه است، در نهایت یک ماجراجویی خطرناک را رقم میزند.
سیدی که در واقع یک مامور سیا است، کول را از دست یک شکنجهگر نجات میدهد. سپس، آنها با هم یک ماجراجویی بینالمللی را آغاز میکنند تا شاید بتوانند از اقدامات خطرناک یک جنایتکار خونریز (آدرین برودی) جلوگیری کنند. این فیلم با صحنههای اکشن پرهیجان و تعقیب و گریزهای فراوان، سعی در جلب توجه مخاطبان دارد، اما فقدان صمیمیت و تعامل طبیعی بین د آرماس و ایوانز، فیلم را از لحاظ ارتباطات احساسی ضعیف کرده است. بهرغم تلاشهای بیدریغ بازیگران برای اجرای هرچه بهتر نقشهای خود، فیلمنامه تکراری و کارگردانی بیرمق، باعث میشود که “Ghosted” در مجموع، از نظر بسیاری از مخاطبان، فیلمی ناامیدکننده تلقی شود.
حضور آنا د آرماس در سینمای هالیوود با فراز و فرودهای بسیاری همراه بوده است. اما این بازیگر جوان توانسته با انتخاب نقشهای چالشی و مهیج، در سالهای اخیر نظر بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کند. از ایفای نقش یک هوش مصنوعی در “Blade Runner ۲۰۴۹” گرفته تا بازی در نقش مریلین مونرو در “Blonde”، د آرماس توانسته است با ایجاد تنوع در نقشها و بازیگریهای عمیق و دقیق خود، جایگاه ویژهای در سینمای معاصر پیدا کند. شما کدام فیلم او را دوست داشتید و فکر میکنید کدام جای کدام فیلم او در این لیست خالی است؟
پاسخ ها