شانس واژهای چهارحرفی است که وزن زیادی در جهان دارد. بسیاری از ما شانس را به انواع باورها و خرافات گره میزنیم. مثلا بعضیها عقیده دارند که شکستن آینه بدشانسی میآورد، عدد ۱۳ بدیُمن است یا بازکردن چتر داخل خانه موجب بدشانسی میشود. ما حتی موفقیت یا شکست دیگران را نیز به خوششانسی یا بدشانسی آنها نسبت میدهیم. ولی واقعا شانس چیست؟ آیا اصلا شانس وجود دارد؟ در ادامه توضیح میدهیم که شانس چیست و چه نقشی در زندگی ما ایفا میکند.
بهگفته ژاکلین وولی (Jacqueline Woolley)، استاد روانشناسی دانشگاه تگزاس، مردم برای شانس ۳ تعریف دارند:
ولی آیا شانس وجود دارد؟ ریچارد وایزمن (Richard Wiseman)، نویسنده «عامل شانس» (The Luck Factor) و استاد درک عمومی روانشناسی در دانشگاه هرتفوردشایر (Hertfordshire)، معتقد نیست که چیزی جادویی یا خرافی درباره شانس وجود داشته باشد. از سوی دیگر او عقیده دارد که خود را خوششانس یا بدشانس دانستن بر نحوه رفتار و فکرکردن ما اثر میگذارد و به یک پیشگویی خودشکوفا (self-fulfilling prophecy) تبدیل میشود. در این معنا شاید بتوان گفت که شانس وجود دارد.
وایزمن میگوید: «تقریبا در هر فرهنگی در طول تاریخ ثبتشده مردم درباره آیینهای خرافی یا شانس صحبت میکردند، همانطور که ما نیز امروز، حتی بهرغم علم و فناوری خود، درباره آن صحبت میکنیم. چیزی در اعماق وجود ماست که تصور میکند زندگی با شانس اداره میشود و تلاش میکنیم کاری انجام دهیم تا بر آن مسلط شویم.»
وولی نیز میگوید: «ما از عدم اطمینان بسیار ناراحتیم. وقتی مردم حس میکنند که کنترل کمتری بر زندگیشان دارند، مانند زمانی که احساس میکنند اتفاقات تصادفیاند و نمیتوانند زندگیشان را هدایت کنند، معمولا بهدنبال توضیحات فراطبیعی میگردند.»
از دیدگاهی دیگر نیز میتوان گفت که شانس راهی برای توضیح رویدادهای تصادفی است که هیچ تسلطی بر آنها نداریم. برای ذهن ما سخت است که جواب یک سؤال را نداند و شانس این شکاف را پر میکند. مثلا در منطقهای آتشسوزی رخ میدهد و همه خانهها بهجز یکی میسوزند. بهنظر بسیاری از ما صاحب آن خانه خوششانس است. زیرا نمیدانیم که چرا خانه او مانند سایر خانهها ویران نشده است. یا مثلا اگر کسی در قرعهکشی برنده شود، ولی شما برنده نشوید، او خوششانس است و شما بدشانس. ما نمیتوانیم توضیح دهیم که چگونه این اتفاق افتاده است، بنابراین آن را به شانس نسبت میدهیم. بنابراین میتوان گفت که شانس مربوط به تصادف است؛ چیزی که بعید است رخ دهد، نمیتوان انتظار آن را داشت و هیچ توضیح مشخصی ندارد.
معمولا شانس در روانشناسی بهعنوان اِسناد (attribution) در نظر گرفته میشود. اسناد تصمیمی است که درباره علت رویداد یا چیزی میگیریم که در جهان رخ داده است یا وجود دارد. ازآنجاکه ما موجوداتی اجتماعی هستیم، «رویدادی» که رویش تمرکز داریم، بیشتر دیگران هستند. ما میخواهیم بفهمیم که چرا آنها کارهایی را انجام میدهند.
وقتی بهدنبال عوامل وقوع یک رویداد میگردیم، معمولا رابطه بین علت و معلول را به مهارت خود، تلاشمان، سختی کار یا شانس نسبت میدهیم. مهارت و تلاش عوامل درونی، نسبتا پایدار و در دست ما هستند. ولی سختی کار و شانس بیرونی و ناپایدارند و تسلط کمتری بر آنها داریم.
فرض کنید که دانشجویید و در امتحان آمار مردود میشوید. چطور دلیل این اتفاق را توضیح میدهید؟ بهگفته پژوهشگران، اسناد شما بر ۳ ویژگی اساسی این موقعیت متمرکز است:
منبع یک علت به این اشاره دارد که آیا منبع علت را جنبهای از شخصیت و رفتار خود (منبع درونی، internal locus) یا ناشی از موقعیتی میدانیم که در آن قرار داریم (منبع بیرونی، external locus). بنابراین اگر با خودتان بگویید: «در آزمون رد شدم، چون تنبلی کردم و بهجای درسخواندن به مهمانی رفتم.» این اسناد درونی (internal attribution) است، یعنی توضیحی بر اساس ارزیابی رفتار خودتان.
ولی اگر بگویید: «من همیشه دانشجوی خوبی بودم، فقط باید دفعه بعد بیشتر تلاش کنم.» در این صورت اسناد درونی خود را اسنادی ثابت میدانید. اگر در ادامه بگویید: «میتوانم به گروه مطالعهای که در خوابگاه تشکیل شده است ملحق شوم» یعنی عقیده دارید که دلیل ردشدن در امتحان درونی و پایدار است و تا حدی بر آن تسلط دارید. چنین دانشجویی نمرهاش را به شانس نسبت نمیدهد.
ولی اگر بگویید: «استاد از من متنفر است! حتما موقع نمرهدادن به من از چیزی عصبانی بوده؛ شاید دفعه بعد روحیه بهتری داشته باشد.» در این حالت اسناد شما بیرونی، ناپایدار و ورای اختیار است. احتمال اینکه چنین دانشجویی بگوید که دلیل مردود شدنش بدشانسی است، بسیار بیشتر است.
در بعضی از موقعیتها توضیح شانس با اسناد جواب میدهد، ولی نه در همه آنها. بهعلاوه اسناد با نحوه صحبتکردن بیشتر مردم درباره شانس در زندگی روزمره مطابقت ندارد.
مثلا ۲ پژوهشگر در هلند از قماربازان خواستند که نظرشان را درباره شانس بگویند. هیچیک از قماربازان به روابط علت و معلولی اشاره نکردند یا نگفتند که شانس چیزی بیرونی یا ورای اختیار آنهاست. قماربازان گفتند که بعضیها از بقیه خوششانسترند (یعنی شانس یک ویژگی درونی در بعضی از افراد است) و شانس چیزی است که جایی در جهان، بیرون و جدا از انسان وجود دارد. آنها سعی میکردند تشخیص دهند که چه زمانی شانس وجود دارد و میتوانند از آن استفاده کنند و با کارهایی مانند استفاده از تاسی که برایشان شانس میآورد، آن را کنار خود نگه میداشتند.
در سال ۲۰۱۰ پژوهشی انجام شد؛ در این پژوهش وقتی به افراد میگفتند که یک توپ گلف شانس میآورد، احتمال انداختن توپ در سوراخ افزایش مییافت. وولی میگوید: «بدیهی است که شانس موجب این مسئله نشده است. بلکه این باور خرافی به شما اعتمادبهنفس میدهد و شما بهتر عمل میکنید. وقتی فکر کنید که این توپ موجب میشود که بهتر بازی کنید، بهاحتمال زیاد بهتر بازی خواهید کرد.»
بهعلاوه شانس میتواند موجب شود که به موقعیت خود احساس بهتری داشته باشیم. گاهی وقتی میبینیم که شخصی به موفقیتی رسیده است که ما آرزویش را داریم، از شانس برای آرامکردن خود استفاده میکنیم. خیلی راحتتر است که بگوییم او خوششانس است تا اینکه بگوییم بیشتر از من تلاش کرده است. وقتی باور کنیم که بدشانسیم، زندگی آسانتر میشود. زیرا دیگر نباید مسئولیت بودن در موقعیت فعلی را بپذیریم. اگر باور کنیم دیگران به این دلیل در موقعیتی بهتر از ما قرار دارند که بیشتر زحمت کشیدهاند، باید خود را بهدلیل موقعیتی که در آن هستیم، مسئول بدانیم. اگر شانس مسیر زندگی شما را تعیین کند، موفقیت یا شکست خود را به تصادف واگذار میکنید. ولی باید دستبهکار شوید و در زندگی خود نقشی فعال داشته باشید.
آیا میتوان دیدگاه خود را تغییر داد؟ اگر چنین است آیا این تغییر دیدگاه میتواند منجر به نتایجی بهتر شود؟ اولین مسئلهای که باید بدانید این است که جایگاه فرد در جامعه بر برداشت او از مفهوم شانس اثر میگذارد. وایزمن میگوید: «شرایطی که در آن متولد شدهاید، جامعهای که در آن به دنیا آمدهاید، ساختار ژنتیکیای که به شما به ارث رسیده است، هیچکدام به اختیار شما نیستند.»
ولی او عقیده دارد که جدای از این محدودیتها با انجام کارهایی میتوانید شانس خود را بهبود دهید. او پس از بررسی افرادی که خود را خوششانس یا بدشانس میدانستند دریافت که افراد «خوششانس» فرصتهای خوب را به حداکثر میرسانند و شهامت پیروی از شهود برای بهرهگیری از آن فرصتها را دارند.
بهگفته وایزمن، «اگر آرام و شاد باشید، جهانبینیتان گسترش مییابد و فرصتهای بیشتری را میبینید. اگر فردی انعطافپذیر باشید، در زمان ایجاد این فرصتها بیشترین بهره را از آنها میبرید. افراد خوششانس میدانند به کجا میروند، ولی اغلب با توجه به جهت وزش باد مسیرشان را تغییر میدهند.»
افراد خوششانس انتظار اقبال خوب را نیز دارند و تجربیات بد را به خوب تبدیل میکنند. وایزمن میگوید: «آنها معمولا خوشبین هستند و در برابر اتفاقات بدی که رخ میدهد، بسیار مقاوماند. اگر اتفاق بدی بیفتد، بهجای اینکه به شرایط و اتفاقات بهتر فکر کنند، با خود فکر میکنند که میتوانست بدتر از این باشد.»
بهنظر وولی، این مسئله ممکن است بر شانس شما در آینده اثر بگذارد: «اگر درباره رویدادی احساس بهتری داشته باشید، شاید انتظارات بهتری از رویدادهای آینده داشته باشید و شانس شما تغییر کند.»
وایزمن عقیده دارد که با داشتن دفتر خاطرات شانس میتوانید تمرکزتان را بهسمت مثبت سوق دهید. او میگوید: «هر شب قبل از رفتن به رختخواب حدود ۳۰ ثانیه درباره اتفاق مثبتی بنویسید که آن روز رخ داده است یا درباره احساس قدردانی بابت دوستان، خانواده یا سلامتی یا اتفاقی بدی که دیگر رخ نمیدهد.»
همچنین باید بلندمدت را در نظر بگیرید. مثلا شکستن پا در ظاهر اتفاق بدی است، ولی اگر همسر آیندهتان را در بیمارستان ملاقات کنید، به اتفاق بسیار خوبی تبدیل میشود. بهعلاوه نباید به عادات خود وابسته باشید. موقع پیاده روی مسیری متفاوت را انتخاب کنید، برنامه تلویزیونی دیگری را تماشا کنید یا با افراد مختلفی صحبت کنید. حتی تغییرات کوچک نیز ممکن است مؤثر باشند. همیشه چشمان خود را باز نگه دارید و برای ربودن هر فرصتی که ممکن است پیش بیاید، آماده باشید.
اگر شانس چیزی است که تسلطی رویش نداریم و صرفا مبتنی بر تصادف است، بهتر است که زیاد روی آن تمرکز نکنیم و در عوض برای رسیدن به ذهنیت و تفکر مثبت تلاش کنیم. با قراردادن خود در موقعیتهای بهتر، که اتفاقات خوب بیشتر در آنها رخ میدهند، خودتان شانس را به وجود بیاورید. چرا باید تصور کنید که موفقیت شما در زندگی به رویدادهایی تصادفی بستگی دارد؟ خودتان مسیر زندگیتان را تعیین کنید و انتظار نداشته باشید که شانس معجزهآسا و بدون تلاش سر راهتان قرار بگیرد.
نظر شما درباره شانس چیست؟ آیا با نظرات پژوهشگران درباره شانس موافقید یا عقیده دارید که شانس چیزی ماورایی است که تسلطی بر آن نداریم؟
پاسخ ها