اگر یک ابر میکروسکوپ داشته باشیم و بتوانیم به دقت به قلب یک الکترون بنگریم، یک ذره نقطه ای، بلکه ریسمانی مرتعش را مشاهده خواهیم کرد. ( این ریسمان بسیار کوچک است، به اندازه طول پلانک برابر با ۳۳- ^۱۰ سانتی متر، میلیاردها بار کوچکتر از یک پروتون، بنابراین توان ذرات زیراتمی بصورت نقطه ای دیده می شوند. ) اگر بخواهیم این ریسمان را به ارتعاش در آوریم، صدای تغییر خواهد کرد؛ مثلا الکترون ممکن است به یک نوترینو تبدیل شود. و اگر دوباره آن را به ارتعاش در آوریم، ممکن است به یک کوارک تبدیل می شود. در حقیقت اگر ریسمان را با شدت های مختلف به لرزه در آوریم، می توانیم آن را به هر کدام از ذرات زیر اتمی شناخته شده تبدیل کینم. به این ترتیب نظریه ریسمان ها می تواند به راحتی این موضوع را توضیح دهد که چرا تعداد ذرات زیر اتمی تا به این حد زیاد است.
آنها چیزی نیستند جز نت های متفاوتی که می توان بر روی ابر ریسمان نواخت. در حقیقت تمام زیر ذرات موجود در جهان را می توان بصورت ارتعاشات یک ریسمان نشان داد که « هارمونی » های ریسمان همان قوانین فیزیک هستند.
ریسمان ها را می توان از طریق شکافتن و دوباره پیوند خوردن با یکدیگر برهم کنش داشته باشند. این ها همان برهم کنش هایی هستند که بین الکترون ها و پروتون ها در اتم شاهد آن هستیم. به این ترتیب، با کمک نظریه ریسمان ها می توانیم تمام قوانین فیزیک هسته ای و اتمی را ایجاد کنیم. « آهنگ » هایی را که می توان برای ریسمان ها نوشت، به قوانین شیمی مربوط می شوند. اکنون می توان جهان را به شکل سمفونی عظیمی از ریسمان ها تعبیر کرد. نظریه ریسمان ها، علاوه بر اینکه ذرات نظریه کوانتوم را بصورت نت های موسیقی جهان معرفی می کند، قادر است نظریه نسبیت اینشتین را نیز توضیح دهد. پایین ترین ارتعاش ریسمان، یعنی ذره اسپین- ۲ با جرم صفر، را می توان بصورت گراویتون ( کوانتوم گرانش ) تفسیر کرد. اگر برهم کنش این گراویتون ها را محاسبه کنیم، می توانیم به دقت نظریه قدیمی گرانش اینشتین را به شکل کوانتومی آن، بدست آوریم.
وقتی ریسمانی حرکت می کند، یا پاره می شد، یا مجددا ترمیم می شود، محدودیت های زیادی را روی فضا- زمان اعمال می کند. با تحلیل و بررسی مجدد این محدودیت ها، دوباره به نظریه قدیمی نسبیت عام اینشتین خواهیم رسید. بنابراین نظریه ریسمان ها به سادگی نظریه اینشتین را، بدون نیاز به هیچ کار اضافی، توضیح می دهد. ادروار ویتن گفته است که حتی اگر اینشتین هم نسبیت را کشف نکرده بود، نسبیت می توانست بعنوان محصول ثانویه نظریه ریسمان ها کشف شود.
زیبایی نظریه ریسمان آن است که می توان آن را به موسیقی تشبیه کرد. موسیقی، استعاره ای است که از طریق آن طبیعت جهان را می فهمیم، هم در سطوح زیر اتمی و هم در سطوح کیهانی. اینشتین عقیده داشت که تحقیقات او در مورد نظریه میدان یکپارچه، سرانجام به او این امکان را می دهد که « ذهن خدا را بخواند.» اگر نظریه ریسمان درست باشد، می بینیم که ذهن خدا بیانگر موسیقی کیهانی است که در فرا فضای ده بعدی طنین انداخته است.
پاسخ ها