"بدشانسی حکومت این است که ماجرا از قم شروع میشود. جایی که اگرچه استانی است مثل همه استانهای دیگر، ولی تصمیمگیری بنیادی درباره این استان بدون جلب رضایت مجموعهای از نیروها در آن عملاً غیر ممکن است."
عباس عبدی در یادداشتی نوشته است: ویروس کرونا، کارایی حکمرانی در ایران را به چالشی اساسی کشیده است. هر رویداد و حادثهای، آزمونی است برای هر نظام حکمرانی. ولی اپیدمی کرونا واجد ویژگیهای منحصر به فردی است که هیچکدام از آزمونهای قبلی واجد مجموعه این ویژگیها نیستند. تفاوت کرونا با رویدادهای دیگر در این است که کرونا حوصله ندارد که نسبت با آن کممحلی شود یا دیده نشود. اینکه گمان کنیم با نادیده گرفتن آن مسأله حل میشود، چنین نیست. خیلی زودتر از آنچه که انتظار میرفت برای این بحران باید آماده میشدیم. در این نوشته میکوشم که بطور مختصر روند مواجهه با این ویروس را از زاویه ساختار و ویژگیهای حکمرانی در ایران شرح دهم.
پس از رخداد کرونا در چین باید مسأله را جدی میگرفتیم و تصمیمات مقتضی برای پیشگیری و تست مبتلایان احتمالی و شناسایی و نیز تحت نظر گرفتن و درمان فراهم میکردیم. هیچکدام را در عمل؛ یا در حد شایسته انجام ندادیم. به همین علت اکنون درست یا نادرست متهم بهآنیم که مرکز اشاعه این ویروس هستیم. سعی میکنم که جزییات همه این مراحل را توضیح دهم.
پس از بروز بحران کرونا در چین، نخواستیم یا نتوانستیم خود را برای مقابله احتمالی با ورود این ویروس آماده کنیم. این رفتار چند علت داشت. اول اینکه حکومت و دولت در ایران درگیر جدی مسایل گوناگون غیرحاکمیتی است. حتی در حوزه امور حاکمیتی نیز با مشکلات و چالشهای گوناگونی مواجه است. بنابراین حوصله پرداختن به مسألهای را که نه به دار بود و نه به بار بود، نداشت.
از سوی دیگر، دولت و حکومت از بس با مسایل روزمره و جزیی درگیر هستند، امکان پرداختن و یا حتی فکر کردن نسبت به مسایل و احتمالات آینده را هم ندارند. به تعبیر دیگر دوست ندارند که گمان کنند احتمالاً در آینده با چنین مسألهای مواجه خواهند شد، چون میدانند که مشکل بزرگی است، و فکر کردن به آن نیز ترسآفرین است، چه رسد به اینکه بخواهند با آن مواجه شوند. به علاوه حتی حاضر نیستند اقدامات احتیاطی انجام دهند، مثلاً تهیه امکانات و تجهیزات بهداشتی را شروع نمیکنند چون بودجه و پول ندارند. برای تامین این بودجه حتی جایی برای صرفهجویی ندارند. ظرفیت صرفهجویی تمام شده است. کلی هم کسری دارند.
برای انجام برخی از اقدامات پیشگیرانه مثل منع تردد میانکشوری، اصلاً آمادگی نداشتیم. کشوری که تحریم است، و به چین بیش از هر جای دیگری نزدیک و نیازمند است و مراوده مالی و کالایی دارد، نمیتواند اقدامات پیشگیرانه انجام دهد- مثلاً پروازها را قطع یا رفتو آمد را محدود کند. در نتیجه باید به روابط خود چون گذشته ادامه دهد، حتی قدری هم چربترش کند.
دولت و حکومت به دلایل دیگری نیز قادر به اتخاذ یک تصمیم جدی نبودند. چون هر تصمیم جدی و مهم باید با حمایت مردم همراه شود. حمایت مردم نیازمند اعتماد به حکومت است، که در کمترین میزان خود است. شمّهای از این بیاعتمادی را در انتخابات دیدیم. اجرای چنین سیاستی از طرف حکومت نیازمند حمایت رسانهای متمرکز و قوی است که نه تنها فاقد آن است بلکه جریان رسانهای در دست مخالفان و منتقدان است. همچنین نیازمند یک ساختار بوروکراتیک قوی و سلسلهمراتبی است که به علت شکافهای درونساختاری چنین عاملی نیز وجود ندارد. مساله انسجام درون ساختاری برای پیشبرد برنامهای موفق علیه کرونا خیلی مهم است، بهطوری که حتی ممکن است مخالفتهای درونساختاری برای زمینگیر کردن هر سیاستی به تنهائی کفایت کند.
در دوره ۴۰ ساله پس از انقلاب هیچگاه تا این حد شکاف درونساختار حکومت دیده نشده است. شکافی که اولین مانع برای انجام هر اقدام موثری است
زمان به سرعت میگذرد و هیچ اقدامی انجام نمیشود. کمکم قراین و شواهد کافی از وجود کرونا از گوشه و کنار کشور به گوش میرسد. رسانه آزاد و مستقلی وجود ندارد که با اطمینان از تبعات اقدامش، خبر رسیدن کرونا را برملا و پیگیری کند. اینجا و آنجا حرفهایی زده میشود ولی نظام اداری و حکومتی معتقدند که اینها توطئه است و میخواهند ما را زمین بزنند. گفته میشود که مرگومیرها ناشی از آنفولانزای B است و الان فصل آن است. اگر کسی در اینباره خبری بگوید و اصرار کند با او مقابله میشود. انکار پشت انکار. چرا؟ به همان علل پیشگفته. تا اینکه با فوت دو نفر که برادر یکی از آنان پزشک بوده، قضیه آشکار میشود و دیگر قابل کتمان نیست.
در این مرحله میکوشند که مسأله را کماهمیت جلوه دهند. در بحران کرونا معنای واقعی این جمله که زمان طلاست را میتوان فهمید. اگر یک ساعت تأخیر شود، فرصتهای زیادی از دست میرود. ولی سازوکار توجیه وارد میدان میشود و زمان را از دست میدهند. دیگر برای اتخاذ یک تصمیم مناسب دیر شده است.
بدشانسی حکومت این است که ماجرا از قم شروع میشود. جایی که اگرچه استانی است مثل همه استانهای دیگر، ولی تصمیمگیری بنیادی درباره این استان بدون جلب رضایت مجموعهای از نیروها در آن عملاً غیر ممکن است. جلب رضایتی که در عمل تعلیق به محال است، زیرا با مسأله مذهب و نگاه مقامات دینی تلاقی دارد. درست یا نادرست گفته میشود که قرنطینه کردن قم در دستور کار بوده ولی انجام نشده است. برنامه ۲۲ بهمن و انتخابات نیز فرآیند انتشار ویروس را تشدید کرده است. برخی نیروها در پوشش مذهبی در برابر راهحلها مقاومت میکنند هر چند پس از چند روز آرام میشوند. ولی هنوز تا قرنطینه راه زیادی در پیش است.
در این مرحله شکاف جدی میان جامعه و حکومت از حیث درک از اهمیت و ابعاد فاجعه پیش میآید. در حالی که مردم معتقدند دهها نفر فوت کردهاند، آمار رسمی تعداد اندکی را اعلام میکند. چرا؟ چون آمار رسمی، یعنی آمار ثبتی. و چیزی که ثبت نشود یعنی نیست! ولی آمار مردم آمار شهودی و مشاهدهای است. در نتیجه شکاف میان مردم و حکومت عمیقتر میشود. فرهنگ بیتوجهی مردم به رعایت ضوابط بهداشتی، با عدم توان دولت و حکومت در اعمال اقتدار، ترکیب میشوند و ویروس با سرعت منتشر میشود.
برای بیاهمیت دانستن ماجرا ستاد مقابله با کرونا به ریاست وزیر بهداشت تشکیل میشود. این تصمیم یعنی، کرونا فقط یک مساله بهداشتی است. سپس در اولین واکنش برای عادی جلوه دادن وضع میگویند از ابتدای هفته شرایط عادی است. بعد که خلاف آن عمل میشود میگویند که هفته بعد اوج آن است و به سرازیری میافتیم، خلاصه کمکم به جایی میرسیم که اکنون قول ۵ هفته بعد را برای رسیدن به اوج دادهاند. تصمیمات ناقص و متغیرْ مردم را سرگردان میکند. در برخی مناطق مردم خودشان دست بهکار میشوند و جلوی هم صفآرایی جادهای میکنند. در شرایطی که همه مسئولین باید در میدان باشند، غیبشان میزند و مثل بخشی از مردم خودقرنطینگی را پیشه میکنند تا وجود ذیجودشان برای روزهای پس از کرونا حفظ شود. مدیریت مهمترین بحران چهار دهه گذشته در سطح وزیر بهداشت متوقف شده است!! همین یک ویژگی برای فهم سطح درک رسمی مواجهه با ماجرا کافی است.
شاید این پرسش پیش آید که خوب! چه باید کرد؟ اگر به این فرآیند چند ماهه نگاه کنیم تمامی مشکلات ساختار سیاسی ایران کمابیش در آن دیده میشود. مشکلاتی که نه فقط در بحران کرونا که در همه امور کشور بازتاب دارد و ما را به اینجا رسانده است. این نقایص آثار خود را در همه زمینهها برجا میگذارد ولی در کرونا با شدت بیشتر و گستره بزرگتری نمایان شده است. اگر بخواهم تیتروار توضیح دهم به این شرح است:
· شکاف قدرت و مسئولیت در همه حوزهها بویژه در زمینه سیاست و مذهب.
· ضعف شدید سیاست رسانهای رسمی و ناکارآمدی مفرط صداوسیما و فقدان اعتبار و اعتماد به آن.
· شکاف درونساختاری. در دوره ۴۰ ساله پس از انقلاب هیچگاه تا این حد شکاف درونساختار حکومت دیده نشده است. شکافی که اولین مانع برای انجام هر اقدام موثری است.
· فقدان حاکمیت قانون
· افزایش بیاعتمادی مردم به حکومت و شکاف دولت ـ ملت و فقدان امید به آینده نزد مردم
· عدم توازن در توسعه بخشهای گوناگون جامعه و حکومت
· تحمیل وظایف فراتر از وظایف دولت و حکومت بر دوش آن
· فقدان سیاست خارجی متوازن با تواناییهای کشور
· عدم استفاده از ظرفیت نیروهای انسانی کشور. برای نمونه مدیریت بهداشت و درمان کشور در خوشبینانهترین حالت، بازتاب دهنده حتی ۲۰ درصد نیروی انسانی شاغل در این بخش نیست. بیشتر کسانی که امروز در خط مقدم نجات مردم و کشور هستند نمایندهای در ساخت قدرت ندارند و حتی به رسمیت هم شناخته نمیشوند. نمونهاش مواجهه با یک موضوع بسیار ساده کراوات زدن پزشکان. تمامی بخشهای دیگر جامعه نیز کمابیش همین وضع را دارند.
همه این موارد را به نحوی در حکمرانی و فرآیند نحوه مواجهه با کرونا میتوان دید. بدون حل آنها و حداقل گام گذاشتن در این مسیر هیچ اتفاق مثبتی رخ نخواهد داد.
منبع: پنجره
پاسخ ها