همسایهها از همسایهها جاسوسی میکردند و کودکان تشویق میشدند که "عهد تعهد" والدین شان به نظام سیاسی را گزارش کنند.
فرارو: آیا تا به حال فکر کرده اید که جاسوس بودن در دوران جنگ سرد واقعا چگونه بود؟ شما به عنوان یک شهروند اتحاد جماهیر شوروی در دنیایی از رازها و دروغها زندگی میکردید. کا گ ب همواره در حال رصد کردن و گوش دادن بود. یک حرکت اشتباه باعث میشد فرد بدون هیچ ردی ناپدید شود، اما برای کسانی که به صفوف کا گ ب راه یافتند راه به سوی دنیایی از دسیسه و ماجراجویی باز شده بود. شما به عنوان مامور کمیته امنیت دولتی مجوز جاسوسی داشتید. شما که در زمینه نظارت، رمزنگاری و مبارزه آموزش دیده بودید برای هر ماموریتی که برایتان پیش میآمد آماده بودید. چه استخدام مخبرین، چه رهگیری ارتباطات یا انجام عملیاتهای مخفی زندگی به عنوان یک جاسوس کا گ ب هرگز خسته کننده نبود.
کا گ ب از ۱۳ مارس سال ۱۹۵۴ میلادی زمان تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ آژانس امنیتی اولیه اتحاد جماهیر شوروی بود. ماموریت آن چگونه تعریف شده بود؟ حفاظت از نظام کمونیستی به هر قیمتی کا گ ب که پس از مرگ استالین تشکیل شد مسئولیت پلیس مخفی سابق شوروی را بر عهده گرفت. اعضای کا گ ب خود را وقف محافظت از رژیم در برابر مخالفت و ناآرامی کرده بودند.
کا گ ب تهدیدهای احتمالی را ردیابی میکرد، کار نظارت انجام میداد و مخالفان سیاسی را از طریق ارعاب، زندان یا حتی ترور سرکوب میکرد. کا گ ب نزدیک به نیم میلیون مامور در دوران اوج خود داشت. آنان تقریبا مانند یک دولت سایه مخفی عمل میکردند و تقریبا بر تمام جنبههای زندگی شوروی کنترل داشتند.
همسایهها از همسایهشان جاسوسی میکردند و کودکان تشویق میشدند که "عهد تعهد" والدین شان به نظام سیاسی را گزارش کنند. هیچ کس از چشم و گوش کنجکاو کا گ ب در امان نبود. نظارت دائمی بود. دفاتر را ردیابی میکردید، تلفنها را شنود میکردید، مکاتبات را زیر نظر میگرفتید و تحرکات مردم را ردیابی میکردید. هیچ کس از چشم بیدار تو در امان نبود. اگر کسی علاقه شما را برانگیخت، پس زمینه، عادات، دوستان و اسرار او را کشف کرده اید.
کا گ ب از همه جاسوسی میکرد، از جمله شهروندان شوروی، خارجیها و سران کشورها. آنها از طریق استراق سمع، نظارت و شبکه وسیعی از مخبران اطلاعات جمع آوری کردند. هیچکس از چشم و گوش کنجکاو در امان نبود. بازیهای جاسوسی آنان با آژانسهای اطلاعاتی غربی مانند سیا منجر به نوآوریهای تکنولوژیکی و پارانویا در سراسر جهان شد.
زمانی که "ولادیمیر پوتین" جوان طبق بیوگرافی رسمی اش به دفتر پذیرش کا گ ب رفت تا متوجه شود چگونه میتوان افسر اطلاعاتی شود به او گفته شد که مدرک دانشگاهی یا خدمت در ارتش الزامی است. کا گ ب هم چنین به طور فعال کارمندان و ماموران را حتی گاهی برخلاف میل آنان جذب میکرد.
اگرچه کار در کا گ ب مزایای خاصی را وعده میداد، اما صفوف کمیته مملو از افراد با پیشینههای مختلف بود. از آنجایی که کا گ ب نهادی پیچیده محسوب میشد که چندین اداره را در خود جای داده بود هر یک دارای مسئولیتهای حرفهای خاص بودند نیاز به پر کردن جای خالی افراد با استعدادها و تخصصهای مختلف وجود داشت. در عین حال، این نهاد قدرتمند و بسیار محرمانه به افراد غریبه و نامزدهای ناخواسته با سوء ظن مینگریست.
در عوض، مسئولان بخش استخدام کا گ ب سخت تلاش میکردند تا نامزدهای بالقوه را در بسیاری از مکانهای دیگر که به پلیس مخفی مرتبط نبودند غربال کنند: دانشگاهها، ارتش، کارخانهها و مراکز دیگر. کارکنان کا گ ب برای انجام وظایف خود به شبکه گستردهای از خبرچینان متکی بودند اغلب هم شهروندان شوروی و هم شهروندان خارجی متقاعد میشدند یا حتی فریب میخوردند تا برای کا گ ب کار کنند.
در واقع، یک افسر پرونده کا گ ب ترکیبی از یک کشیش، یک روان درمانگر، بهترین دوست و همچنین یک دشمن بود کسی که سعی میکرد شما را وادار به انجام کارهایی کند که در نهایت شما را چه از نظر حرفهای و چه شخصی نابود میکرد.
هم چنین، نگاه قومیت محور بر کا گ ب حاکم بوده است. یکی از افسران سابق کا گ ب که بعدا به نویسنده تبدیل شد گفته بود کا گ ب از استخدام و بکارگیری افراد از قومیتهای خاص اجتناب میورزید از جمله از میان یهودیان، تاتارهای کریمه، کراچاییها، کالمیکها، چچنها، اینگوشها، یونانیها، آلمانیها، کرهایها و فنلاندیها، زیرا افراد از قومیتهای ذکر شده را غیر قابل اعتماد قلمداد میکرد.
نکته جالب توجه در اسناد راهنما آن است که در آن اشاره میشود امریکاییها همگی با یکدیگر رابطه جنسی داشتند، بسیار سست عنصر هستند و همگی آنان الکلی هستند و لحن خصومت آمیز نسبت به رفتار امریکاییها در آن به چشم میخورد.
"گنادی کودکوف" افسر سابق کا گ ب درباره روند استخدام در کا گ ب گفته بود: "استخدام کلاسیک زمانی انجام میشد که شخص نسبت به روند استخدامی خود آگاهی داشت. نام مستعاری برای او انتخاب میشد، سندی را امضا میکرد که نشان میداد برای کا گ ب کار میکند و به او تکنیکهای توطئه ابتدایی یا پیشرفته از اتصالات تا رمزهای عبور آموزش داده میشد. هم چنین، کا گ ب از میان نمایندگان روشنفکران، نویسندگان، هنرمندان و ورزشکاران نیرو استخدام میکرد تا در مورد اعضای مخالف جامعه خود گزارش دهند.
هم چنین، در روند جذب اعضا افرادی که ظاهر غیر قابل توجهی داشتند ترجیح داده میشدند برخلاف کسانی که دارای ویژگیهای فیزیکی غیرمعمولی مانند اختلالات گفتاری، نقصهای چشمی، دندانهای بیرون زده یا خالهای مادرزادی و یا ناتوانی جسمی قابل مشاهده بودند چرا که کا گ ب باور داشت این ویژگیها میتواند باعث شود توانایی یک نامزد برای انجام وظایف اش که اغلب مستلزم پنهان کاری بود مختل شود.
آن چه کا گ ب را از دیگر دستگاههای اطلاعاتی جهان متمایز میساخت انتشار حرفه ایتر و فعالتر اخبار جعلی و نادرست بود. برای مثال، اقداماتی، چون متقاعد کردن افراد در کشورهای جهان سوم صورت میگرفت تا آنان متقاعد شوند که سیا مسئول انتشار ویروس ایدز در جهان است. کار افسران کا گ ب خواندن ذهن افراد، درک نقاط ضعف آنان و یادگیری نحوه استخدام و ترغیب آنان به انجام کارهایی است که در غیر این صورت مایل به انجام آن نبودند.
کا گ ب به دنبال خنثی کردن، بی اعتبار مردم و نابود گروههای اپوزیسیون نظام سیاسی شوروی از طریق نفوذ به سازمانهای مهاجران یا ربودن و قتل مهاجرانی بود که برای رژیم خطرناک قلمداد میشدند. رهبران مهاجری که در فعالیتهای ضد شوروی شرکت میکردند هدف اصلی عملیات آدم ربایی یا ترور شوروی بودند.
این اقدامات با این هدف طراحی و اجرا میشدند تا نشان داده شود که شوروی میتواند دشمان خود را در هر نقطهای از جهان مورد حمله قرار دهد. شوروی امیدوار بود از این طریق بتواند ترس، ناآرامی، سردرگمی و اختلاف ایجاد کند تا جلوی پیوستن سایر مهاجران به سازمانهای اپوزیسیون را بگیرد. در این میان ترور برنامه ریزی شده "گئورگی اوکولوویچ" در فوریه ۱۹۵۴ رهبر سازمان مهاجران اتحادیه ملی همبستگی روسیه گامی مهم برای دستیابی به آن هدف بود. با این وجود، آن عملیات به دلیل فرار "نیکلای خوخلوف" از افسران امنیتی شوروی به خارج از کشور که مسئول آن ترور تعیین شده بود انجام نشد. از سوی دیگر، ترور برخی از رهبران مهاجر به قدری ماهرانه انجام شده که این تصور را ایجاد میکند قربانیان به دلایل طبیعی جان باخته اند.
جزئیات برخی از تکنیکهای مورد استفاده برای دستیابی به این هدف در سال ۱۹۶۱ هنگامی که "بوگدان استاشینسکی" یک قاتل حرفهای کا گ ب به غرب فرار کرد و فاش ساخت که دو ماموریت از این قبیل را موفقیت انجام داده آشکار شد. در سال ۱۹۵۷ "اولو ربت" نویسنده اوکراینی مهاجر را در مونیخ با یک تفنگ بخار سمی کشت که باعث مرگ قربانی بر اثر حمله قلبی شد. در سال ۱۹۵۹ میلادی از همان نوع سلاح علیه "استپان باندار" رهبر مهاجر اوکراینی استفاده شد اگرچه مرگ اوهرگز به طور کامل به عنوان مرگی با علت طبیعی مورد پذیرش قرار نگرفت.
در مورد سایر مقامهای اتحاد جماهیر شوروی که تلاش میکردند از خدمت خارج شوند یا ظن آن میرفت که در آستانه انجام این کار هستند با قدرت علیه شان اقداماتی صورت میگرفت نمونههای از این مورد در کلکته هندوستان در سال ۱۹۵۸ و در رانگون در برمه در مه ۱۹۵۹ انجام شدند.
اتباع خارجی گاهی قربانی اقدامات اجرایی شوروی بودند. اهدافی که در این دسته قرار میگرفتند ممکن بود عوامل بومی که مظنون شده یا شهروندان سابق کشورهای اقماری باشند که علیه رژیم شوروی موضع گیری کرده بودند.
اداره سیزدهم هم چنین از اقدامت اداره اول برای انتشار اطلاعات نادرست در کارزارهای مخفیانه آن اداره با هدف ایجاد سردرگمی و وحشت در کشورهای غربی حمایت میکرد. برای مثال میتوان به کارزار سال ۱۹۵۹ میلادی اشاره کرد که هدف آن ایجاد افکار منفی بین المللی نسبت به آلمان غربی بود. این کارزار شامل آتش زدن کنیسهها و ترسیم نماد صلیب شکسته در اماکن عمومی و نسبت دادن آن اقدامات به آلمان غربی بود. دستگاه امنیتی شوروی سموم و داروهایی را نیز برای "وظایف خاص" در اختیار داشت.
آزمایشگاه مواد منفجره در نزدیکی کوچینو خارج از مسکو قرار داشت. مسئول توسعه و تولید سلاح آزمایشگاه سموم ظاهرا یک تاسیسات بزرگ و فوق سری بود. هیچ عاملی اطلاعاتی اجازه دسترسی به آن را نداشت یا حتی از مکان آن اطلاعی نداشت. منابعی اشاره کرده اند که پیشینه این نوع آزمایشگاهها به زمان پاکسازی در اواخر دهه ۱۹۳۰ میلادی باز میگردد و آزمایشاتی را بر روی زندانیان و افراد در معرض اعدام برای آزمودن اثربخشی انواع پودرها، نوشیدنیها و مشروبات الکلی و انواع مختلف تزریق و هم چنین تحقیق در مورد استفاده از هیپنوتیزم به منظور وادار کردن زندانیان به اعتراف انجام داده بودند.
روزنامه " نیویورک تایمز" در تاریخ ۲۱ نوامبر ۱۹۵۹ از تلاش برای مسموم کردن کارکنان رادیو آزاد اروپا از طرق قرار دادن آتروپین در نمکدانهای کافه تریا که توسط کارکنان آن رادیو استفاده میشد خبر داد. آتروپین مشتق شده از گیاه کشنده شب بو است اگر به مقدار کافی مصرف شود میتواند باعث فلج مرگبار شود.
کا گ ب هم چنین مسئول کمک به سرکوب براندازی داخلی و توطئههای احتمالی انقلابی در کشورهای بلوک شوروی بود. برای مثال، کا گ ب در سال ۱۹۶۸ میلادی در فروپاشی دوره آزادسازی فضای سیاسی موسوم به "بهار پراگ" در چکسلواکی سابق نقش داشت. ماموران کا گ ب مسیر را برای تهاجم نهایی ارتش سرخ به چکسلواکی هموار کردند و به عنوان گردشگران غربی به آن کشور نفوذ کرده بودند. آنان قرار بود از درون دولت تازه به قدرت رسیده تحت رهبری "الکساندر دوبچک" جاسوسی کنند.. هدف آنها ایجاد شواهد خرابکارانه مبنی بر تلاش سازمانهای اطلاعاتی غربی برای سرنگونی دولت کمونیستی چکسلواکی بود.
این کار تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به چکسلواکی را توجیه میکرد. کا گ ب همچنین اعضای طرفدار اتحاد جماهیر شوروی از حزب کمونیست چک را آماده کرد که پس از تهاجم ارتش سرخ قدرت را در دست بگیرند. یکی دیگر از نمونههای معروف دخالت کا گ ب در طول جنگ در افغانستان رخ داد. در دسامبر ۱۹۷۹ میلادی ۵۴ نفر از نیروهای ویژه کا گ ب همراه با چتربازان و دیگر سربازان موفق به حمله و کشتن "حفیظ الله امین" رئیس جمهور افغانستان و ۱۰۰ تا ۱۵۰ محافظ شخصی وی شدند. این کار به شوروی اجازه داد "ببرک کارمل" را به عنوان جانشین امین منصوب کنند.
روایتهای متعددی از بدرفتاری زندانبانان شوروی با زندانیان امنیتی و سیاسی وجود دارد. یکی از زندانیان سابق در زندان کا گ ب روایت خود از دوران زندان را این گونه بیان میکند:" یک بار در جریان یک بازجویی شبانه، سرهنگ "آلیاکساندار آرلو" رئیس سلول انفرادی کا گ ب بلاروس که سعی داشت مرا مجبور به "اعتراف به گناه" کند به من گفت: "تو زودتر از پنج سال دیگر زندان را ترک نخواهی کرد. تاریخ این حرف مرا علامت بزن آن زمان دیگری نخواهی توانست بچه دار شوی". در واقع، او هر کاری کرد تا به آن چه گفته بود عمل کند. نخست دستور داد مرا در سلولی بدون توالت و تخت قرار دهند. در ماه ژانویه مجبور شدم روی تختههای چوبی روی زمین در یک سلول سرد بخوابم. من هر سه یا چهار ساعت یک بار آن هم صرفا در طول روز تنها با همراهی نگهبان اجازه داشتم به دستشویی بروم. در فاصله ساعت ۱۰ شب تا ۶ صبح مجبور بودم در سلول بمانم. آنان آب اشامیدنی را قطع کردند و فقط میتوانستم یک یا دو فنجان چای بنوشم تا بتوانم خود را گرم نگه دارم. در نتیجه دردهایم مزمن شد. پس از معاینه پزشک زندان به پرستار گفت که درخواستی برای رئیس زندان بنویسد ودرخواست توالت رفتن بیشتر برای زندانیان را مطرح کند. او به آرامی گفت:" اگر دست از این کار بر ندارند پشیمان میشوند، زیرا عواقب آن برای سلامتی بدتر خواهد شد". بعد از آن دو یا سه ساعت یک بار ما را به توالت میبردند. اما همان روال قدیمی برای ساعات شب باقی ماند".
آن زندانی سابق بند زنان کا گ ب در ادامه میگوید: "هیچ نگهبانی زنی در زندان کا گ ب وجود نداشت. زندانیان زن سلول انفرادی فقط توسط مردانی که عمدتا صورت شان را پوشانده بودند و باتوم در اختیار داشتند نگهبانی میشدند. آنان سرکشی میکردند. آنان سر ما فریاد میزدند و به ما توهین میکردند. آب در دسترس برای استحمام سرد بود و همین موضوع کار را برای رعایت بهداشت روزانه دشوار میکرد. تمام زندانیان سلول ۲۴ ساعته تحت نظر بودند. نگهبانان (فقط مردان) تقریبا بدون وقفه و با وقفههای ۵ دقیقهای ما را تماشا میکردند.
در سلولها چراغها همیشه روشن بود. پوشاندن صورت با دستمال یا پتو برای دور ماندن از نور روشن لامپ ممنوع بود. اگر این کار را انجام میدادیم آنان میتوانستند وارد سلول شوند و دستور دهند تا پتو از سلول خارج شود. مهمترین چیز در زندان آن بود که شما انسان نبودید شما به مثابه یک گاو بودید. هدف آنها از بین بردن کرامت انسانی شما بود. شما میتوانید فراموش کنید که قبلا چه کسی بودید. آنجا در زندان تو هیچ کس نبودی. موجودی بدون حقوق کسی که میتوانند با او هر کاری انجام دهند و شما این پیام را هر روز و هر دقیقه از همگان از نگهبانان گرفته تا بازجوها دریافت میکردید. ابتدا از نگهبانانی که صورت شان را پوشانده بودند پوش میترسیدم، اما بعدا این موضوع حتی برایم امیدبخش بود. متوجه شدم که آنان میترسند شناسایی شوند. بنابراین، شاید آنان متوجه شده بودند که دیر یا زود باید بهای کارشان را بپردازند".
روزنامه "واشنگتن پست" در گزارشی درباره کا گ ب نوشته بود:"احتمالا کا گ ب دستوراتی را از پولیتبورو (کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی) دریافت میکرد تا محاکمههای نمایشی برگزار شده و گفته شود فرد محاکمه شده آلت دست سیا بوده است. از سال ۱۹۷۹ میلادی تقریبا تمام گروههای حقوق بشری به تدریج در جریان درگیریهای شدید با کا گ ب یا به فعالیت زیرزمینی روی آوردند یا سرکوب شدند. دستگیری حدود ۱۰۰۰ مخالف، اعضا و هواداران آنان گروهها مستند شده است. در همان دوره کا گ ب به طور فزایندهای فراتر از دستگیریهای ساده رفته و روشهای شوم تری را به آنها افزوده بود از جمله حمله به افراد در خیابان توسط اراذل و اوباش حوادثی که منجر به مرگ مخالفان میشد، اما خبری از تحت تعقیب قرار گرفتن موضوع و یا افراد توسط پلیس نبود.
کا گ ب به قدری در تکنیکهای بازجویی و شکنجه مهارت داشت که گفته شد سیا و پنتاگون در سال ۲۰۰۲ میلادی با نگرانی از این موضوع که احتمالا بازجویی استاندارد برای تروریستهای مظنون ناکافی است به تکنیکهای بازجویی و شکنجه شوروی روی آوردند: ایجاد اختلال در خواب، قرار دادن زندانی در معرض گرما و سرمای شدید و قرار دادن زندانی در موقعیتهای استرس ناخوشایند برای ساعتهای متمادی.
کا گ ب در سال ۱۹۹۱ با سقوط اتحاد جماهیر شوروی منحل شد.
گردآوری و ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه
پاسخ ها