در فیلم روزی روزگاری آبادان، هرچه میبینی زیر مجموعه ترس است. سایه ترس است که همه جا گسترده. ترسی که برای دشمنت هم آرزو نمیکنی. روزی روزگاری آبادان را، حمیدرضا آذرنگ خوب سالی ساخت.
زهرا فدایی؛ فیلم روزی روزگاری آبادان را حمیدرضا آذرنگ ساخته است؛ برای ادای دین به مردم جنگ زده آبادان. اگر این طور است باید بگویم ما همه جنگزدهایم. همه ما که هر لحظه منتظریم بلایی، مصیبتی، تیرغیبی یا موشکی نیم اینچ خطا کند بیاید روی سرمان. خانه خرابمان کند. حبس شویم پشت درهای بسته. نفسمان تنگ شود. مستأصل شویم. بین ما و عزیزانمان فاصله بیفتد و باز هم زندگی بیرون از خانههایمان به جریانش ادامه دهد.
روزگار ما، روزگار وحشت از نیم اینچ خطاست. خطای انسان، خطای زمین، خطای خفاش و خطای ماشین. گاهی دچار کج فهمی میشویم. آنقدر که خودمان و زندگیمان مسخره به نظر میرسیم. تماشاگرمان در سالن سینما بلند میخندد. بلند و تلخ. گیج و هاج و واج میمانیم و ناامید به در و دیوار میکوبیم. داد میزنیم. در خودمان مچاله میشویم. سعی میکنیم حرف بزنیم. استدلال بیاوریم. مذاکره کنیم. آخرش اما تسلیم میشویم. آخرش نگاه میکنیم به هم که: «چایی میخوری؟»
خوش به حال سیگاریها که اینجای داستان یک نخ روشن میکنند. خیره به دوردست، صحنه را دراماتیک میکنند. بقیه، اما اشک میریزیم در سکوت.
فیلم روزی روزگاری آبادان را، کارگردانش خوب سالی ساخت. اگر دو سال پیش میساخت انقدر ملموس نبود. آن موقع وقتی فیلم را میدیدم ماسک نداشتیم. موقع تماشا راحت نشسته بودیم و نفسمان تنگ نبود. برای نقش درخشان فاطمه معتمدآریا به به، چه چه میکردیم. از بازی محسن تنابنده خوشمان میآمد. هرچند میدیدیم این بازی اوج تنابنده نیست. حتما توی ذوقمان میخورد که فرم فیلم در میانه دوپاره میشود. از فیلم واقعگرای اجتماعی تبدیل به سورئالی میشود که معلوم نیست واقعی است یا رویاست، این دنیاست یا برزخ، خواب است یا بیداریست.
روزی روزگاری آبادان کلاً فیلم گل درشتی است. اما حالا، در این نقطه از جهان که ما امروز ایستادهایم. گوشه، کنایه، استعاره و نماد جوابمان را نمیدهد. همین قدر گل درشت هم خوب است. نمیخواهم بگویم که حرف زدن و نرم شدن پاره آهن مثلاً چه معنایی دارد. تلاش برای فهم زبان و به یاد ماندن نامها یعنی چه. همه درها که بستهاند نماد چیست یا صدایی که شنیده نمیشود و تلفنی که یک طرفه است، میخواهد چه چیزی حالی تماشاگر کند. نمیگویم کدام دیالوگها اضافه بود. گفتن اینکه «من پدر خوبی نبودم و از یه جایی شدم یزید»، نیازی بود یا نبود. به صحنههای جیغ تأتری هم کاری ندارم که امضای کارگردان است بر پای فیلم.
کلید واژهای که رویش تأکید میشود ترس است. در فیلم روزی روزگاری آبادان، شما بخوانید ایران، هرچه میبینی همه زیرمجموعه همین ترس است. خستگی، فرار، اعتیاد، پنهانکاری، دروغ، عشق یواشکی، حتی شجاعت به سیم آخر زدن. سایه ترس است که همه جا گسترده. ترسی که برای دشمنت هم آرزو نمیکنی. همیشه منتظر یک اتفاق بد هستی. آخرش هم بلا از جایی هوار میشود که فکرش را نمیکردی.
فیلم روزی روزگاری آبادان را ببینید. نه اینکه منتظر یک شاهکار فیلمسازی باشید. قرار نیست بعد از فیلم متحول شوید. اصلاً روایتی ندارد که خودتان ندانید. اما فکر میکنم باید روزی روزگاری آبادان را ببینید. برای ادای دین به همه ما مردم جنگ زده. به همه ما مردم وحشت زده. ما که مثل مصیبِ فیلم سهمی از نفت نداشتیم؛ ولی تا اینجا هم هزار خطر با نیم اینچ اختلاف از کنار گوشمان گذشته است.
به گزارش فرادید؛ در خلاصه فیلم آمده است که خانواده پنج نفری مصیب چرخیده در آخرین روز سال مشغول خرید شب عید هستند. به دلیل حال بد مصیب که ناشی از گرفتاریاش به مواد مخدر است کشمکشی میان آنها در میگیرد و در اوج تلاش خیری مادر خانواده برای به آرامش رساندن خانواده به ناگاه اتفاقی غیرمنتظره همه آنها را غافلگیر میکند و ...
علی شمس درباره روزی روزگاری آبادان مینویسد: به معنای واقعی کلمه ضد جنگ و البته فیلمی تأتری با فاصله کمی از سینما. بازیها عالی است، اما در نمایشنامهای بی نهایت نزدیک به تئاتر.آنچه روزی روزگاری آبادان را سر پا نگه میدارد یک سوم ابتدایی آن است و فیلم میتواند تا آخر از آن تغذیه کند.
جمال احمدی منتقد میگوید که فیلم روزی روزگاری آبادان کم ادعاست، اما بیش از ادعایش محتوا دارد. از محل واحد در یک خانه، فیلمنامه پر دیالوگ و زندگی دهه هشتاد، باید انتظار فیلمی کسل کننده و پر بگو مگو داشته باشیم، اما این فیلم جذاب و سرپاست.
جزئیات فیلم به خوبی یک خانه آبادانی را فضاسازی میکند، تکنیک تقریباً همه جا به اندازه است و هیچ چیز خود نشان نمیدهد. مهمتر از همه، حال رؤیای میانه فیلم و نسبتش با بقیه ماجرا، منحصر به فرد و قابل تأمل و مقایسه است حتی در گستره تاریخ سینمای جنگی ایران.
فریبا اشکوئی در نقد فیلم روزی روزگاری آبادان مینویسد: فُرم اجرایی کار پیشرو، خاص و منحصر به فرد است. فیلمنامه رویکردی شخصیت محور دارد. در پرده اول، چالش و درگیری میان اعضای خانواده با یکدیگر و با پدر که معتاداست را پشت سر می گذاریم. درام از میانه همین چالش، آرام آرام پیش می رود. پیش می رود به سمت یک اتفاق تازه. یک دگرگونی که نقش آینده در آن نامعلوم است. خانوادهِ درآستانهِ فروپاشی، اکنون برای تغییر و سال نو و سفر، کنار هم جمع اند که یک حادثه همه چیز را درهم می ریزد. از همین زمان وقوع حادثه است که پیرنگ اصلی درام کلید می خورد و سویه داستان تغییر می کند. زمان می ایستد و ثانیه ها رنگ و بوی ترس، عشق، فراق، ایثار و… می گیرند.
محسن تنابنده و فاطمه معتمد آریا بازیگران اصلی این فیلم هستند. الهام شفیعی، سهیل جمالی، هیراد آذرنگ و امیرحسین ابراهیمی از دیگر بازیگران فیلم روزی روزگاری آبادان هستند.
عوامل فیلم روزی روزگاری در آبادان عبارتند از کارگردان: حمیدرضا آذرنگ، تهیه کنندگان: عبدالله اسکندری، علی اوجی، فیلمنامه نویس: حمیدرضا آذرنگ، تدوین: سپیده عبدالوهاب
نشست خبری فیلم روزی روزگاری آبادان
پاسخ ها