عباس عبدی نوشت: هزینههایی که جامعه و مردم ایران از گفتار شلخته بسیاری از مسوولان پرداخت میکنند، بسیار سنگین است. راهحل چیست؟ برطرف کردن عوامل مزبور راهحل است. اضافه بر آنها آموزش نظری و عملی مهم است. برای آموزش نظری طبعا باید کلاس گذاشت و کتاب معرفی کرد. باید کارگاههای آموزشی و نقد و بررسی گفتارهای شلخته روزانه را گذاشت.
عباس عبدی روزنامه نگار و تحلیلگر در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: اگر بخواهیم برای ایران یک ویژگی منحصر به فرد تعریف کنیم که در دیگر جوامع کمتر دیده میشود، باید بر شلختگی گفتاری دهها و بلکه صدها صاحب سخن که هر کدام در یک پستی مسئول هستند انگشت نهاد.
شلختگی گفتاری یعنی حرفهای بیمعنا زدن یا بیان گزارههای پوچ و اینهمانی، یا اظهاراتی که مستوجب جرم و مجازات است، یا القای کلماتی که معنای دیگری را به ذهن متبادر میکند و... انواع و اقسام گزارههای بیمعنی و نادرست یا دروغ را میتوان برشمرد که اعتبار سخنان آنان را به کلی زایل کرده است. بدتر از همه لحن غیر دیپلماتیک در امور خارجی موجب زیانهای فراوان میباشد. لحنی که غالب آن توهین و تحقیر است.
شلختگی گفتاری ناشی از شلختگی فکری و نداشتن سازمان فکری منسجم است که در نهایت به شلختگی رفتاری و عملی نیز منجر میشود. نکته جالب اینکه هر کس در گفتار بیمنطقتر و شلختهتر باشد، از جانب دیگران بیشتر تقلید میشود! مثل کودکانی که اگر صدها کلمه و حرف خوب و متین بشنوند، یکی را یاد نمیگیرند، ولی خدا نکند از دهان یک نفر فحش بشنوند که همیشه تکرار میکنند!
شلختگی گفتاری محصول نوعی انحراف در سیاست است که البته خودش نیز به نوعی این انحراف را تقویت میکند. شلختگی گفتاری ریشه در عوامل گوناگونی دارد. بیریشه بودن یا وجود فرهنگ لمپن سیاسی یکی از علل رشد این نوع گفتار است. فقدان پاسخگویی در جامعه، مسئولان را مصون از نظارت میکند و این به بیان اظهارات غیر مسئولانه آنان کمک میکند، چرا که متوجه ایراد اظهارات خود نمیشوند. در واقع در غیاب رسانههای مستقل این ادبیات رشد میکند.
علت دیگر فقدان مرزبندیهای تخصصی و حرفهای است. همه درباره همه مسائل و با هر سطحی از اطلاعات داشته یا نداشته حرف میزنند و هیچ کس هم نیست که از آنان حساب بکشد که تو به دلیل جایگاه رسمی، چرا وارد عرصهای شدهای که ربطی به جایگاه رسمی تو ندارد؟ تبعیض در رسیدگیهای حقوقی و مصونیت عدهای موجب میشود که این وضع ادامه یابد و تشدید شود.
این روزها دیدم که آقای ظریف که وزیر خارجه کشور است و وزیری فراجناحی نیز باید تلقی شود لب به اعتراض گشوده و میگوید که: «متاسفانه ابزار تبلیغ و حاشیه امن در اختیار دوستان است. طرف به آسانی میگوید ظریف جاسوس است و در مدرسه جاسوسی تربیت شده؛ هیچ اتفاقی هم برایش نمیافتد. میگویند پدربزرگ ظریف عامل بهاییها و عامل گلوبالیستها بوده، اما مسجد اعظم قم و مسجد هامبورگ با پول ایشان ساخته شد. میگویند پدر فلانی ساواکی است، آن هم فردی که به گاوصندوق علما معروف بوده.» هنگامی که وزیر خارجه تا این حد تحت فشار تبعیض آشکار حقوقی و سیاسی باشد، دیگران جای خود دارند.
روشن است که چنین گویندگانی تحت تاثیر فضای تبعیضآمیز، تربیت و اخلاق درستی پیدا نمیکنند. از این عوامل گذشته، شاید یک عامل دیگر که مهم است، فقدان آموزش و قدرت تخیل است، در واقع آنان کمتر نیاز پیدا کردهاند یا یاد گرفتهاند که در هر کاری یا سخنی که میخواهند انجام دهند یا بگویند، خود را به جای مخاطب قرار دهند و تخیل خود را فعال کنند که در صورت جابهجا شدن با او از عمل یا گفتار مشابه خود چه برداشتی خواهند داشت؟ این مهم است که ما هر سخنی میخواهیم بگوییم خود را جای مخاطب قرار دهیم که او چه برداشت و احساسی خواهد داشت. این یعنی قدرت تخیل داشتن.
هزینههایی که جامعه و مردم ایران از گفتار شلخته بسیاری از مسوولان پرداخت میکنند، بسیار سنگین است. راهحل چیست؟ برطرف کردن عوامل مزبور راهحل است. اضافه بر آنها آموزش نظری و عملی مهم است. برای آموزش نظری طبعا باید کلاس گذاشت و کتاب معرفی کرد. باید کارگاههای آموزشی و نقد و بررسی گفتارهای شلخته روزانه را گذاشت.
کسی نمیتواند کلمه یا مفهومی را که یک گفتوگوی دو نفری یا جمع محدود دوستانه به کار میبرد، عینا آن را در فضای عمومی و جلوی رسانه تکرار کند. باید آموزش داد که چگونه تخیل ورزند. آموزش عملی در حقیقت از طریق فعالیتهای حزبی و مشارکت در نهادهای خارج از دولت رخ میدهد. تا هنگامی که چنین نهادهایی بهطور جدی شکل نگیرند این ویژگی منفی حل نخواهد شد. البته اصلاحات ساختاری نیز شرط لازم است. شفافیت و پاسخگویی، رفع تبعیضات سیاسی و حقوقی، ارتقای شغلی برحسب صلاحیت و تمایز میان حوزههای گوناگون حرفهای و تقویت نظارت رسانهای آزاد، شروط لازم برای محو شلختگی گفتاری است. حتما خواهید گفت که با این توضیحات نباید منتظر حل این مساله باشیم، شاید. ولی باید امیدوار بود.
پاسخ ها