پس از ورودم به داعش یک ماه بدون گوشی موبایل در داخل یک چادر نگهداری میشدم؛ چون آنها فکر میکردند من از ایران آمدهام و اطلاعاتی هستم و پس از اینکه مطمئن شدند قصدم کار اطلاعاتی نیست، جذبم کردند و از من خواستند به خاطر اینکه کمسنوسال هستم، به گروه عملیات انتحاری بپیوندم که بهشدت ترسیدم و ساعتها گریه کردم و وقتی هم به آنها گفتم نمیتوانم عملیات انتحاری انجام دهم، ضربوشتم و شکنجه شدم.
سه نوجوان عضو داعش که چندی پیش به اتهام محاربه در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شده بودند، با شور قضات به حبس، اخراج از کشور و معرفی خود به مراکز انتظامی محکوم شدند.
به گزارش شرق، دو نفر از این متهمان که اهل کشور عراق هستند، براساس رأی دادگاه باید به نیروهای امنیتی-اطلاعاتی کشور عراق تحویل داده شوند و نوجوانی که ایرانی است، علاوهبر حبس، حق خروج از شهر خود به مدت دو سال را ندارد.
براساس محتویات پرونده، حدود سه سال قبل یک گروه ۲۱نفره از اعضای داعش به سرکردگی فردی بهنام ابوخدیجه وارد خاک ایران شد.
آنها در یکی از روستاهای مرزی ساکن شدند تا پس از تجدید قوا، عملیات انتحاری خود را در ایران آغاز کنند، اما نهادهای اطلاعاتی ساعاتی پس از اسکان این افراد در روستا، آنها را به محاصره خود درآوردند و پس از اماندادن به آنها، ۱۶ نفر از اعضای این گروه خودشان را تسلیم کردند. پنج نفر قصد متواریشدن داشتند که در این عملیات همه آنها ازجمله ابوخدیجه، فرمانده گروه، کشته شدند.
در این میان، دو نفر از آنها با منفجرکردن جلیقه انتحاری، سه نفر از مأموران را به شهادت رساندند. فردای عملیات، وقتی مأموران در حال انتقال اسرای داعشی به تهران بودند، با یورش گروه دیگری از مهاجمان مواجه شدند که در این عملیات نیز یکی از اسرا کشته شد و درنهایت ۱۵ نفر به مراجع قضائی تحویل داده شدند.
از این ۱۵ نفر، پرونده ۱۲ نفر به دادگاه انقلاب ارجاع داده شد و پرونده سه نفر از آنها هم که زیر ۱۸ سال داشتند، به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و این سه نفر که دو نفر از آنها عراقی و یک نفرشان ایرانی هستند، به اتهام محاربه در شعبه ۵ دادگاه کیفری استان تهران به دفاع از خود پرداختند.
در ابتدای جلسه محاکمه و پس از قرائت کیفرخواست ازسوی نماینده دادستان، متهم ردیف اول که یک عراقی ۱۴ساله است، در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام محاربه را قبول ندارم. من اصلا نمیدانستم قرار است به ایران بیاییم. ما در دیاله عراق پایگاهی داشتیم و پس از درگیری با گروه آسایش (اطلاعات کردستان عراق)، غذا و سلاحمان را از دست دادیم و بدون هدف از آنجا گریختیم و پنج روز فقط با روزی یک خرما زندگی میکردیم و بهدنبال یک روستا میگشتیم تا بتوانیم مقداری غذا بخوریم.
در میانه راه یک شکارچی را دیدیم و از او کمک خواستیم که آن شکارچی ما را به روستایی برد و به ما غذا داد. قصد داشتیم همان موقع حرکت کنیم، اما، چون حال چند نفر از اعضا خوب نبود، تصمیم گرفتیم شب را در آن روستا بمانیم و صبح برگردیم که همان شب محاصره و دستگیر شدیم.
پس از این متهم، عماد، متهم ردیف دوم، به جایگاه رفت و با رد اتهام محاربه عنوان کرد: من محارب نیستم. من در راه خدا جهاد کردم. ما نمیدانستیم داخل خاک ایران آمدهایم، اما اگر میدانستم هم حتما قبول میکردم و عملیات انتحاری هم انجام میدادم.
متهم در پاسخ به این پرسش که کمربندهای انتحاری که از آنها کشف شده متعلق به چه کسی است، گفت: کمربندها مال من نبود، جلیقه انتحاری با کمربند فرق دارد. از جلیقه برای انفجار در میان مردم استفاده میکردیم، اما قرار ما در گروه داعش این است که اگر احساس کردیم قرار است دستگیر شویم، با انفجار این کمربندها خودمان را بکشیم تا تسلیم نشویم.
در ادامه رسیدگی به این پرونده، مبین، متهم ردیف سوم که ایرانی است، در جایگاه قرار گرفت و گفت: من ازطریق کانالهای تلگرامی جذب گروه داعش شدم. در ابتدا فکر میکردم این گروه ثروتمند است و به محض پیوستن به آنها، به ماشین و موتور و پول میرسم، اما وقتی برای جذبشدن در این گروه به عراق رفتم، متوجه شدم همه تصوراتم اشتباه بود و این گروه جز خشونت و دروغ چیزی ندارند و در همان پایگاه دیاله از ورودم به این گروه پشیمان شدم، اما میترسیدم این مسئله را عنوان کنم؛ چراکه حتما به دست آنها کشته میشدم.
من پس از ورودم به داعش یک ماه بدون گوشی موبایل در داخل یک چادر نگهداری میشدم؛ چون آنها فکر میکردند من از ایران آمدهام و اطلاعاتی هستم و پس از اینکه مطمئن شدند قصدم کار اطلاعاتی نیست، جذبم کردند و از من خواستند به خاطر اینکه کمسنوسال هستم، به گروه عملیات انتحاری بپیوندم که بهشدت ترسیدم و ساعتها گریه کردم و وقتی هم به آنها گفتم نمیتوانم عملیات انتحاری انجام دهم، ضربوشتم و شکنجه شدم.
با حمله گروه آسایش، من جان سالم بهدر بردم. حتی پس از اینکه وارد خاک ایران شدیم نیز قصد داشتم فرار کنم، اما میترسیدم؛ چون اگر ابوخدیجه متوجه میشد حتما مرا میکشت.
در ادامه جلسه دادگاه، عماد در بیان آخرین دفاع یکبار دیگر مدعی شد محارب نیست و در راه خدا جهاد کرده است و گفت: ما میتوانستیم عراق را بگیریم، اما سردار سلیمانی اجازه نداد. شما باید طرف ما را میگرفتید نه اینکه طرف کردهای کردستان را بگیرید. او که بهشدت از داعش دفاع میکرد، دوباره عنوان کرد قصد ورود به خاک ایران را نداشته و ابوخدیجه که فرمانده آنها بود، درباره اینکه قرار است در خاک ایران عملیات انتحاری انجام بدهند تا لحظه آخر به آنها چیزی نگفته بود و آنها در لحظه آخر متوجه شدند ماجرا از چه قرار است.
بعد از پایان جلسه دادگاه و کسب نظر مشاور دادگاه درباره وضعیت درکی این سه متهم، قضات وارد شور شدند و دو متهم عراقی را با توجه به نوجوانبودنشان در زمان ارتکاب جرم به پنج سال حبس بهدلیل اقدام برای عملیات انتحاری و یک سال حبس بهدلیل حمل سلاح و همچنین اخراج از خاک ایران و تحویل آنها به نیروهای اطلاعات عراق محکوم کردند.
متهم ایرانی این پرونده نیز با توجه به ابراز پشیمانی به پنج سال حبس در کانون اصلاح و تربیت و همچنین دو سال اقامت اجباری و عدم اجازه خروج از شهر محل اقامت خودش محکوم شد. این متهم در این دوران باید هر دو هفته یکبار خودش را به مرجع انتظامی معرفی کند.
پاسخ ها