دوش آمدی به خوابم با شکّرین کلامی
دادی به من ز جانان ای مهربان، پیامی
از کوی بادهنوشـان خـوش آمدی به کویم
دادی به دستم ای ماه، از مِهر طُرفه جامی
در پیش من نشستی تا از ره محبّت
با نُقلِ نَقلِ دلدار، شیرین کنیم کامی
گفتم چه کار باید در راه دوست کردن؟
گفتی: به راه محبوب باید زنیـم گامی
گفتم به یاد لعلش باید چه نوش کردن؟
گفتی: به یاد لعلش شو مست از مُدامی
گفتم کهای؟ که اینسان داری خبر ز جانان
گفتی: منم سروشی، هستم فرشتــه نـامی
گفتم که «بوستانی» خواهد وصال او را
گفتی: که میرسانم از تـو به او سـلامی
(مهندس علی بوستانی طاهری- بوستانعشق- صفحه ۷۹)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/1570
پاسخ ها