یارب به من از مهر نگاهی، گاهی
گاهی نظری به روسیاهی، گاهی
امّید که بگذری ز من معبودم
گر سر زده است اشتباهی، گاهی
_ _ _ _ _ _
ای دوست چه خوش مرادِ من هستی تو
در آینهٔ نهادِ من هستی تو
یادم نکنند گر رفیقان چه غمی؟
شادم که چنین به یاد من هستی تو
_ _ _ _ _ _
ای دریغ از ما که صادق نیستیم
مست از جام حقایق نیستیم
دم زنیم از رسم و راه عاشقی
در عمل، شیدا و صادق نیستیم
_ _ _ _ _ _
سرشارِ شرابِ عشق، باشد دل من
جز عشق چه بوده در جهان، حاصل من؟
بی عشق، چگونه میتوانم بودن؟
با عشق، عجین شده است آب و گل من!
_ _ _ _ _ _
ماهم امشب حلقه بر در میزند
دل کبوتروار پَرپَر میزند
«بوستانی» را چه غم دیگر، که باز
جرعهها از جام حیدر میزند
_ _ _ _ _ _
من «طاهریم» به طاهرآباد روم
جائی که بود همیشه آباد روم
بستان سخن مراست ای دلشدگان
آنجا که دلم در آن شود شاد روم
_ _ _ __ _ _
در گلشن عشق «بوستانی» هستم
گلبادهٔ مستی و جوانی هستم
در باغ سخن که هست جایم شب و روز
سرگرم به کار باغبانی هستم
(سرودههای مهندس علی بوستانیطاهری- بوستانعشق- گزیدهای از صفحات ۱۸، ۱۹، ۲۰ و ۱۳۶)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/1559
پاسخ ها