Mohammad javad oliaei

Mohammad javad oliaei

توسط ۳ نفر دنبال می شود
 ۳ نفر را دنبال می کند

یکی بود یکی نبود... روزی مرد ماهیگیری در ساحل زیبای رودخانه‌ای آرام لم داده و به امواج آرامش بخش خی

یکی بود یکی نبود...

 

روزی مرد ماهیگیری در ساحل زیبای رودخانه‌ای آرام لم داده و به امواج آرامش بخش خیره شده بود و از گرمای آفتاب غروب لذت می‌برد.

 

مرد چوب ماهیگیریش رو محکم در شن‌های ساحل فرو کرده و منتظر بود قلاب تکانی بخوره تا بلند بشه و ماهی به دام افتاده رو صید کنه. 

 

در همین موقع سر و کلّه مرد تاجری پیدا شد که اومده بود از آرامش ساحل رودخانه استفاده کنه و مشکلات زندگیشو فراموش کنه!

 

مرد تاجر که متوجه ماهیگیر شده بود، از خود پرسید: 

«چرا این مرد این‌قدر بی خیال لم داده و بلند نمی‌شه تلاش کنه که ماهی بیشتری بگیره؟!»

 👇

🆔 @Dr_Shariaaty

 

برای همین به ماهیگیر نزدیک شد و گفت:

«بهتر نیست چوب رو بیرون بکشی و بیشتر فعالیت کنی؟!»

 

مرد ماهیگیر لبخندی زد و گفت: 

«چوبو بیرون بکشم که چی؟!»

 

مرد تاجر گفت: 

یعنی چی که چی؟! 😡

اگه چوب رو بیرون بکشی و بیشتر عرق بریزی، می‌تونی تور بزرگی بخری و ماهی‌های زیادی بگیری.

 

مرد ماهیگیر دوباره با لبخند تکرار کرد: 

«که چی بشه؟»

 

مرد تاجر جواب داد:

«می‌تونی با فروش ماهی زیاد، پول زیادتری کاسب بشی و یک قایق بخری تا با اون ماهی‌های بیشتری صید کنی. اگه هم حال قایق سواری نداری، اقلاً می‌تونی چوب‌های بیشتری بخری و در همه جای ساحل فرو کنی.»

 

ماهیگیر دوباره پرسید:

«بالاخره که چی؟!»

 

مرد تاجر که رفته‌رفته از خونسردیِ ماهیگیر عصبانی می‌شد، گفت:

«آخه تو چرا نمی‌فهمی؟!😱😱

 

 فکرشو بکن! اگه یک قایق بخری کم‌کم وضعت توپ می‌شه و می‌تونی چوب‌ها و قایق‌های بیشتری بخری و برای خودت کارگر استخدام کنی، تا با چوب‌ها و قایق‌هایت کار کنن و تا دلت بخواد برات ماهی بگیرن.»

 

مرد ماهیگیر باز با همون لحن آرام و لبخندی که از لبش محو نمی‌شد، برای چندمین بار تکرار کرد، خُب که چی؟! بعدش گفت: حالا تو گوش کن!👇

 

«گیریم قایق‌های زیادی هم خریدم و چوب‌های بیشتری هم در همه جای ساحل فرو کردم. آخرش که چی؟!»

 

مرد تاجر که حالا دیگه حسابی از کوره در رفته بود و از شدّت خشم گوش‌هاش هم قرمز شده بود 😡😡، فریاد زد: 

«آخه چه جوری به تو حالی کنم؟! 😱😱😱

 

اگه مثل بچهٔ آدم حرف گوش کنی، اونقدر پولدار می‌شی که دیگه مجبور نباشی برای امرار معاش تلاش کنی. 

اونوقت می‌تونی بقیهٔ عمرت رو در این ساحل زیبا لم بدهی و بی‌خیال دنیا، غروب خورشید رو تماشا کنی و از زندگیت لذت ببری!»

 

مرد ماهیگیر که هنوز داشت لبخند می‌زد، رو کرد به تاجر و گفت: 

 

تو فکر می‌کنی الان دارم چه کار می‌کنم؟!😜😜😄😄

 

یادداشت:

بدون شک هیچ انسان عاقلی، تنبلی و سستی رو با تلاش و کوشش یکی نمی‌دونه، امّا اون چیزی که مهمّه و نباید فراموش بشه، نوع نگرش ما به دنیا و پاسخ به این سؤاله:👇

 

❓راستی، انسان کار می‌کنه که زندگی کنه، یا زندگی می‌کنه که کار کنه؟!🤔

 

✅ کافیه فقط شاد باشیم و راحت زندگی کنیم😊🌷

به همین سادگی👌

 

( کپی شده از آدرس ذیل با اندکی تکمیل و تلخیص توسط محمّدجواد اولیـائی)

 

http://www.papyrus.ir/Bulletins/3285/

👇

🆔 @Dr_Shariaaty

https://t.me/Dr_Shariaaty/212

Mohammad javad oliaei
Mohammad javad oliaei

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋