«عقل» ابزارش منطق است و منطق دو حالت را بیشتر نمیداند:
«میفهمم»، «نمیفهمم» و همین!
بیش از این هم نیازی ندارد، آنچه را باید بفهمد طبیعت است، اسرار دنیا است و اینها همه یک بعدیاند. یک معنی بیشتر ندارند.
امّا کار روح چنین نیست. فهمیدن در عقل، همچون روشن شدن یک لامپ الکتریکی در اتاق یا برق زدن یک صاعقه در فضا، یکبارگی صورت میگیرد. در یک لحظه اتاق تاریک است و در لحظهای دیگر روشن و میانهٔ این دو، حالتی دیگر نیست.
اما فهمیدن در روح، به گونهٔ سر زدن آفتاب از افق مشرق است.آفتابِ فهمیدن، از افق دور و مبهمی در روح طلوع میکند و نهر سپیدهٔ صبحِ یک معرفت، طلوع آفتاب یک نوع حکمت، یک نوع عرفان، دریافت و یا بینائی، از پس قلّهٔ کوهی، در صحرای بیپایان و اسرارآمیز «ولایتِجان» جاری میشود.
(دکتر علی شریعتی- مجموعه آثار ۱۳- هبوط در کویر- صفحه ۴۵۵)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/1278
پاسخ ها