میدان سرخ جدیدترین اثر شبکه نمایش خانگی است که پنجاهمین سریال این پلتفرم محسوب می شود. این سریال از بیست و ششم شهریور 1400 آغاز به پخش کرده و در ژانر جنایی و اکشن طراحی و ساخته شده است. در این سریال قرار است به تعدادی از باندهای مافیا پرداخته شود و به طور کلی داستان راجع به زنی است که همسر وی طی اتفاقاتی کشته می شود و او ناخواسته با تعدادی از قاچاقچی ها همراه می شود. در این راه هدف اصلی وی نجات جان دخترش بوده و وی به نوعی در تنگنای عشق و دوست داشتن، انتقام و همچنین قدرت محبوس شده است.
داستان فیلم درباره زنی به نام شیداست که به خاطر درمان دخترش قصد سفر به خارج از کشور را دارد؛ اما بهواسطه پنهانکاری و دروغهای شوهرش با اتفاقی هولناک روبهرو میشود که این اتفاق زندگی او را تحتالشعاع قرار میدهد. دقیقا در همین زمان است که اشکالات فیلمنامه یکی پس از دیگری خودی نشان میدهند و منطق اثر را به چالش میکشند. مهمترین ایراد فیلمنامه در همان قدم نخست، توزیع بیش از حد خطوط جدا از هم در داستان است. همچنین شما می توانید برای دانلود قسمت پنجم این سریال از سایت ایلنا استفاده نمایید.
هر زمان که مخاطب روی شناخت یکی از شخصیتها دقیق میشود، کارگردان، شخصیت را رها کرده و روایت را در بخش دیگری، از ابتدا پی میگیرد. تنوع و تشتت بیش از حد خطوط مختلف قصه در ابتدا باعث شد تا سریال نتواند در قسمت اول به لحن مشخصی در ذهن مخاطب برسد. بدین ترتیب بعد از پخش قسمت نخست اطلاعات و کد مشخصی از قصه برای پیگیری اپیزودهای بعدی به مخاطب داده نمیشود، درحالیکه رسالت قسمت ابتدایی یک سریال، آشناکردن مخاطب با جنس قصهگویی و لحن کلی اثر است. چیزی که در اپیزود ابتدایی سریال دیده میشود تفاوت در جنس روایت قصهی شیدا نسبت به جنس روایت داستان سه مرد بود.
از طرفی داستان همین سه مرد در قسمت دوم به کلی رها میشود. جمع سهنفره تورج، عبد و پاپ که در قسمت اول به گنج رسیده بودند و حالا حساسیت داستان طلب میکرد که همزمان با گسترش قصه شاهد چالشهای بیشتری بر سر راه آنها باشیم، ناگهان با جملهی «عین نبات تو چای حلمون میکنن» به جایی پرتاب میشود که به کلی بیارتباط با قصه و بیارتباط با کنش پیشروی شخصیتهاست تا جایی که دیگر خبری از آن پیرنگ داستانی سه نفره نیست.
سپس داستان، سه مرد را به کلی رها کرده و سعی میکند به پیام (بهرام افشاری) نزدیک شود. از اینجا به بعد میتوان بهصورت جدی ادعا کرد که سریال رویه غلطی را در شخصیتپردازی پیش میگیرد. اشتباهی که فیلمنامه مرتکب آن میشود، جدا کردن شخصیتها از بدنه داستان و نزدیک شدن به آنها ازطریق روایتهای جداگانه است. باید به این نکته توجه کرد که شخصیتها در تعامل با هم معنی میشوند و این کنشها و رفتارهای مختلف آنها دربرابر رویدادهای متفاوت است که کاراکترشان را شکل میدهد نه لزوما اعمال و رفتاری بیارتباط با داستان. بنابراین جداکردن شخصیت از بدنه اصلی داستان اگر کارکردی به غیر از فاصلهگذاری داشته باشد، بهجای شناساندن کاراکتر به مخاطب، بیشتر باعث سردرگمی او میشود.
درواقع سؤال اصلی این است که آیا برای شناساندن یک کاراکتر به مخاطب، به صحنههای مجزا، آن هم در این حد و اندازه نیاز داریم؟ میدان سرخ برای آنکه به مخاطب بفهماند پیام اهل قمار نیست و خانواده برایش در اولویت است، یک صحنه بیکشش طراحی کرده و برای آنکه کاراکتر حواس جمعی از او بسازد، چندین صحنه جدا در نظر میگیرد؛ مکالمههای طولانی پیام با برادرش (که اصلا مختصات شخصیتی برادر قابل درک نیست) و صحنه اسلحهکشی با خشاب خالی. این صحنههای اضافی و کشآمده، نمیتوانند با موفقیت جای جمع سه همدستِ دنبال گنج را با سه برادر دور میز شام عوض کنند.
منبع: zoomg.ir
پاسخ ها