در روند تحقیقات، صاحب صرافی به نام فرشید مورد تحقیق قرار گرفت. او در توضیح به مأموران گفت: «مقتول داییام بود و هوشنگ نام داشت. او به عنوان پیک موتوری در صرافی کار میکرد. روز حادثه در مغازه نبودم، اما از دوستانم شنیدم یک مرد ناشناس با شلیک دو گلوله او را به قتل رسانده است.
این شد که با رصد دوربینهای مداربسته عامل قتل به نام شاهین را شناختم. او مدتی قبل مقداری دلار داده بود تا به ریال تبدیل کنم، اما خیلی عجله میکرد. احتمالاً با این انگیزه داییام را به قتل رسانده است.» نماینده دادستان در ادامه گفت: «با توضیحات صاحب صرافی در ادامه تحقیقات مشخص شد شاهین به مکان نامعلومی گریختهاست تا اینکه دو ماه بعد از حادثه وی در حالیکه در یک ساختمان نیمه کاره مشغول گچکاری بود شناسایی و بازداشت شد.»
نماینده دادستان گفت: متهم در بازجوییها به جرمش اعتراف کردهاست و برای او درخواست صدور مجازات شایسته دارم.
در ادامه اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند. سپس متهم به دستور ریاست دادگاه در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: «چند سال قبل از حادثه چوپانی میکردم و تعداد زیادی گوسفند داشتم. سال۶۹ تصمیم گرفتم برای کار به تهران بیایم به همین دلیل گله را به چوپان دیگری سپردم. حوالی خیابان استامبول سکههای دوریالی و پنجریالی میفروختم و گاهی هم گوسفند زنده معامله میکردم تا اینکه با پدر فرشید آشنا شدم. آن مرد برای خرید گوسفند نذری سراغم آمدهبود که همین بهانه آشنایی ما شد تا اینکه از من خواست با پسرش فرشید که صاحب یک صرافی بود کار کنم.»
متهم ادامه داد: «با دلالی زندگیام را میگذراندم تا اینکه یک بار ضرر میلیونی کردم به همین دلیل تصمیم گرفتم گوسفند بخرم، اما فرشید پیشنهاد داد با همه پولهایم دلار بخرم. آخرین بار به پیشنهاد فرشید همه دار و ندارم را فروختم و دلار خریدم. حتی طلاهای همسرم و دخترم را هم فروخته بودم و مبلغ ۱۰۰هزار دلار به فرشید دادهبودم تا به ریال تبدیل کند، اما امروز و فردا میکرد و از دادن پولهایم طفره میرفت تا اینکه متوجه شدم فرار کرده است.»
متهم در خصوص قتل گفت: «هر بار به صرافی میرفتم فرشید آنجا نبود تا اینکه از دایی او که به عنوان پیک موتوری در صرافی کار میکرد، خواستم آدرس فرشید را بدهد، اما سکوت کرد. چند روز بعد فرشید مقداری از پولم را به حسابم ریخت. آنجا بود متوجه شدم هوشنگ با او صحبت کرده است. به همین خاطر سراغ هوشنگ رفتم و التماس کردم نشانی فرشید را بدهد، اما قبول نکرد. روز حادثه وقتی مقتول را در خیابان دیدم با اسلحهای که چند روز قبل به مبلغ ۲ میلیون تومان خریده بودم دو گلوله به سمت او شلیک کردم. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم و فقط میخواستم او را بترسانم. بعد از شلیک گلولهها از محل فرار کردم تا اینکه چند روز بعد وقتی صفحه حوادث روزنامه را خواندم متوجه شدم هوشنگ فوت کرده است.»
وی درباره فرارش بعد از قتل گفت: «خودم و خانوادهام خیلی شرایط مالی سختی داشتیم. بعد از فوت فرشید به شهرستان رفتم و تصمیم گرفتم کار کنم و مقداری پول به خانوادهام بدهم و بعد خودم را به پلیس معرفی کنم، اما شرایط کار آنجا خوب نبود به همین خاطر به تهران آمدم و در یک ساختمان نیمه کاره مشغول گچکاری بودم که از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شدم.»
متهم در آخر گفت: «پشیمانم و راضی به مرگ هستم. زندگی در زندان برایم خیلی سخت است.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
منبع:جوان
پاسخ ها