در شعرهایی که در این گزیده آمدهاند، جوانترها و همسن و سالان سهم بیشتری از قدیمیها و گذشتگان در اختیار دارند. کاملا محتمل است که فردا روز، از بسیاری از شاعرانی که امروز محل توجهاند، اسمی در میان نباشد. کما این که امروز نیز یادی از بسیاری از شاعرانی که دیروز طنزسرایی میکردند، نیست. اما این مجموعه قرار است آیینهای برای شعر طنز همین ایام باشد. در واقع قرار بر این بوده که سوراخ غربالی که برای گزینش شعرهای قدیمیترها به کار میرود، تنگتر از مال امروزیها باشد.
طنز در ذات خود با نوعی «اهمال» همراه است؛ اهمال طنزپرداز در حق سوژهاش. طنزپرداز همواره فاصلهٔ خود را با سوژهاش حفظ میکند. این فاصله موجب میشود کمترین درگیری میان طنزپرداز و سوژهاش اتفاق بیفتد. هنرمندی که نتواند در حق سوژهاش اهمال کند و از درگیر شدن با آن بپرهیزد، در خطر غلتیدن در «نسبت تراژیک» بین خود و سوژهاش خواهد بود.
طنزپرداز همواره از بالا به سوژهاش مینگرد، چرا که در غیر این صورت نمیتواند تصویر درستی از نقائص و کاستیهای سوژه (که دستمایهٔ اصلی خلق طنز هستند) بهدست بیاورد. برخورد از نزدیک منجر به درگیری با موضوع خواهد شد و این درگیری از هر نوع که باشد، چه عاطفی و چه فکری، موجب شکلگیری نسبت تراژیک میان مؤلف و سوژه خواهد شد و به این ترتیب نگاه و بیان طنزآمیز از کف خواهد رفت.
از سوی دیگر، اگر رندی را «اهمال در حق ماسوی الله» تعریف کنیم، متوجه نسبتی میشویم که میان رندی و طنزپردازی وجود دارد. رند در حق هرآنچه میبیند اهمال میکند و کریمانه از برابرش میگذرد، پس به راحتی میتواند با نگاهی «از بالا» و طی عبارتی موجز و مختصر، حقیقت مضحک بسیاری از پدیدههای عالم را با بیانی طنزآمیز افشا کند.
از این منظر که نگاه کنیم، متوجه تفاوت بنیادین «طنز» با «مسخرگی» و «هزل» و «هجو» و حتی «مطایبه» میشویم. طنز، در این نگاه، حاصل فاصله گرفتن از زمین و تماشای جهان از منظری مرتفع است، اما مشابهاتش عموماً نشأت گرفته از غوطه خوردن در مناسبات مبتذل زمینیاند. البته نباید غافل شد که هزل و هجو هم در بسیاری از موارد به طنز نزدیک میشوند و حتی گاه طنز اتفاقاً در بستر هزل یا هجو متولد میشود، اما در این صورت هم طنزی که در هزل یا هجو نهفته است قابل احترام است، نه خود هزل و هجو.
در بخشی از کتاب «قهوه قند پهلو» میخوانیم:
ای دیش تو بر بام و تو از دیش به تشویش
تشویش رها کن که مصونی تو ز تفتیش
پنهان چه کنی دیش دو متری به سر بام؟
یک سوی بنه پوشش و از دیش میندیش
از تاری تصویر مباش این همه دل گیر
از بابت برفک منما این همه تشویش
مرغوب نبوده ست مگر نوع آل. ام. بی؟
کائن سان به تو تصویر دهد محو و قاراشمیش
شب تا به سحر بر سر بامی پی تنظیم
از بام فرود آی و خجالت بکش از خویش
پاسخ ها