این اثر دربردارندهی چهار داستان از تاریخ اسلام است. «رد شمشیر بر پیشانی»، «رهایی در کویر»، «بشارت» و «سُریده در دام» نام این داستانها هستند. داستان «رد شمشیر بر پیشانی» دربارهی «عابس بن ابی شکیب» میباشد که در واقعهی کربلا به یاری امام حسین (ع) شتافت و داستان «سُریده در دام» دربارهی «منذر بن جارود» است که به امام حسین(ع) خیانت کرد و به ایشان پشت نمود.
در قسمتهایی از کتاب «ایستاده در کمند» می خوانیم:
«عابس زیر لب، نام خدا را بر زبان آورد. اسب را هی کرد و خود را نزد مولایش رسانید. اکنون مولایش اباعبدالله الحسین (ع)، در میانه میدان کارزار، مقابلش قرار داشت. عابس افسار اسب را کشید. بیدرنگ از اسب راهوار خود پایین آمد و زانوی اطاعت بر خاک سایید و بر رخ پر مهر امامش نگریست و گفت: یا اباعبدالله! آگاه باش، به خدا سوگند، روی زمین، خواه نزدیک یا دور، کسی نزد من عزیزتر از شما نیست و کسی را چون شما دوست ندارم. اگر قدرت داشته باشم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم، چنین خواهم کرد. سلام بر شما یا اباعبدالله! شهادت میدهم که بر هدایت شما و هدایت پدرتان استوار هستم.»
گفتنی است کتاب «ایستاده در کمند» نوشتهی علی اکبر والایی توسط انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی راهی بازار کتاب شده است.
پاسخ ها