به گزارش گروه وبگردی اخبار ، مورخان برآنند که نادرقلی افشار، در ۳۰ آبان سال ۱۰۶۷ هـ. ش، در منطقه کلات، جایی در شمال خراسان، دیده به جهان گشود؛ البته این تاریخ حتی حدودی هم نیست؛ هیچکس برای تولد پسربچهای در یک خانواده فرودست ایل افشار یا «اوشار»، چنان ارزشی قائل نبود که تاریخ ولادت وی را ثبت و ضبط کند؛ اما نیک میدانیم که سردار نامدار ایران، روز ۲۸ محرم سال ۱۱۰۰ هـ. ش، در دشت مغان و ظاهراً به رأی بزرگان ایران، تاج بر سر گذاشت و نادرشاه نامیدهشد. این تاریخ، حدوداً مطابق است با ۱۸ یا ۱۹ اسفندماه سال ۱۱۱۴ هـ. ش، یعنی درست ۲۸۴ سال پیش.
ترقی سریع
اینکه چگونه جوانی دلاور از خطه خراسان، رقبای سهمگینی، چون ملکمحمود سیستانی و محمدحسنخان قاجار را کنار زد و در نهایت، با سرکوب شورشیان افغان و راندن آنها از فلات مرکزی ایران، آرامش را به این سرزمین بازگرداند، حکایتی خواندنی و شیرین دارد که در این نوشتار کوتاه نمیگنجد. نادر، جوانی را در خدمت باباعلی بیگ، حاکم ابیورد گذراند و توانست به افتخار دامادی وی نائل شود. بیتردید در این وصلت، شایستگیهای نظامی و مدیریتی نادر، محل توجه حاکم ابیورد بود؛ چرا که با مرگ وی، نادرقلی عملاً قدرت را به دست گرفت و پا در مسیر ترقی گذاشت. شجاعت و بیباکی نادر از یک سو و تواناییهای عملیاتی وی از سوی دیگر، خیلی سریع نامش را بر سر زبانها انداخت؛ او با ملکمحمود سیستانی همپیمان شد و به یاری شاه تهماسب دوم، بازمانده دودمان صفوی شتافت. نتیجه این همکاریها، قدرتنمایی بیش از پیش نادر و بیرون راندن رقبا از صحنه قدرت بود. ملک محمود خیلی سریع مغلوب شد و محمدحسنخان، در مشهد به تیغ بیدریغ نادر گرفتار آمد تا کار بر او، برای صعود به قله قدرت، هموارتر شود. نادر توانست با سرکوب اشرف افغان، در سه نبرد مورچهخورت، زرقان و دامغان، به هفت سال جولان افغانها در فلات مرکزی ایران خاتمه دهد. بسیاری از نیروهای اشرف افغان، بعدها در جرگه نظامیان وفادار نادر وارد شدند و حتی پس از کشته شدن وی هم، به شاه افشار وفادار ماندند.
شخصیت نادر
شخصیت و رفتارهای فردی نادر در پیروزیهای شگفتانگیزش، سخت تأثیرگذار بود. او اصلاً آرام و قرار نداشت و دایم برای آرام کردن اوضاع، به این سو و آن سوی کشور میرفت؛ شاید بتوان شرایط او را با وضعیت داریوش یکم، شاه هخامنشی در نخستین سالهای سلطنتش مقایسه کرد. افزون بر گردنکشان داخلی، سرحدات ایران نیز محل تاخت و تاز عثمانیها و روسها بود و استعمارگران اروپایی، در سواحل خلیج فارس جا خوش کرده بودند. راندن بیگانگان، خود یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین اقدامات نادر بود؛ تا آنجا که روسها را از مرزهای قفقاز عقب راند و حتی آنها را وادار کرد تا برای نبرد مشترک با عثمانیها، پیشنهادهایی به نادر بدهند. این موفقیتها، برای نادرقلی محبوبیت در پی داشت؛ موضوعی که شاه تهماسب دوم، بسیار از آن بیمناک بود. به همین دلیل، واپسین شاه دودمان صفوی، در اقدامی نابخردانه و برای نشان دادن شجاعتش، به عثمانیها تاخت تا با کسب پیروزی، محبوبیت نادر را کمرنگ کند؛ اما شکست مفتضحانه وی در نبرد و پیشروی دشمن تا حوالی همدان، آبرویی برای شاه صفوی باقی نگذاشت. نادر پس از دفع هجوم عثمانیها، بزرگان ایران را به دشت مغان فرا خواند و از آنها خواست که تهماسب را به دلیل نداشتن لیاقت و کفایت از سلطنت خلع کنند و فرد دیگری را بر تخت بنشانند. بزرگان که میدانستند نادر قلباً مایل به سلطنت است و آن را با دست پس میزند و با پا پیش میکشد و از طرفی، جرئت مخالفت با وی را در این زمینه نداشتند، ردای سلطنت را بر تن نادر پوشاندند و او را نادرشاه خواندند.
منبع: خراسان
پاسخ ها