با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
محمد بن حسن عارف و زاهد ایرانی قرنهای چهارم و پنجم هجری است.
او پیروعلی بن عثمان هجویری بود. نسب او را از خُتل یا ختلان (ناحیهای در شمال خراسان، میان و خشاب و جیحون) ذکر کردهاند و به همین سبب به «خُتَّلی» مشهور شده است.
تاریخ ولادت و وفات و جزئیات زندگی و تحصیل او بهدرستی مشخص نیست. هُجویری از عزلت ۶۰ ساله، عمر طولانی و تسلط استادش به علم تفسیر و روایات سخن گفته است. ظاهراً ختَّلی پس از تحصیلات ابتدایی، به جرگه صوفیان پیوسته و راهی شام شده است. در همان زمان در بغداد از محضر حصری بهرهمند شد و او را پیر خویش برگزید.
ابوالفضل مدت ۶۰ سال در کوهی در اطراف حلب، زهد و گوشهنشینی اختیار کرد و سرانجام در روستای بیتالجن، میان بانیاس (بانیار) و دمشق درگذشت. هجویری هنگام مرگ بر بالین وی بود و آخرین وصایا و اندرزهای او را شنید، اما هیچ اشارهای به تاریخ وفات وی نکرده است. تاریخی ه بر اسا برخی منابع و اقول نقلشده، بین ۴۵۳ق تا ۴۶۰ق بوده است.
ابوعمرو قزوینی و ابوالحسن سالبه از معاصران ختّلی بودند، اما به مصاحبت آنها اشارهای نشده است. هجویری، جامی و سرورلاهوری کراماتی به او نسبت دادهاند که حاکی از اعتقاد عامه مردم به اوست. او به آداب ظاهری طریقت توجهی نداشت و به گفته هجویری مدت ۵۶ سال با یک جامه بهسر برد.
ختّلی در طریقت، جنیدی مذهب و پیرو مکتب «صَحو» بود. صحو در لغت به معنای بیداری و هوشیاری است و در عرفان یکی از حالات سالک در سیر و سلوک است.
در نظر اهل معرفت، سالک الی الله هنگامی که از حجابهای ظلمانی (خواهشهای نفسانی) و حجابهای نورانی (توجه به انوار قلبی و روحی) گذشت، به مقام مشاهده جمال حق میرسد، در این مقام ابتدا حالت محو به او دست میدهد؛ زیرا ذاتش را محو ذات خدا میبیند و به همین جهت شطحیات و اموری که به حسب ظاهر و در نظر دیگران ناپسند است از او سر میزند مثلاً خود و همهی موجودات را خدا مینامد. این مقام خطرناک است؛ از این جهت عارفان معتقدند عنایت الهی اگر سالک را مدد کند از مقام محو بیرون میآید و به مقام صحو و هوشیاری میرسد.
وی شکر را «بازیگاه کودکان» و صحو را «فناگاه مردان» میدانست. ابوالفضل سماع را «زادالمضطرین» و واصلان را بینیاز از آن میدانست. از وی سخنانی درباره قبض و بسط، انس و هیبت و دیگر موضوعات عرفانی بر جای مانده که در کتب تذکره و طبقات صوفیه ذکر شده است.
منبع: آنا
پاسخ ها