هزاران نفر تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند؛ اما دانشمندان اغلب بر این باورند که چنین امری غیرممکن است. دکتر ایبن الکساندر (Eben Alexander) هم یکی از همان دانشمندان بود که به واسطه بیماری نادرش هفت روز به کما رفت، اما هنگامی که پزشکان معالج امکان متوقف کردن درمان او را بررسی میکردند، ناگهان چشمانش باز شد و از کما بیرون آمد. بهبودی دکتر الکساندر یک معجزه پزشکی بود؛ اما معجزه واقعی سرگذشت اوست که مربوط به جای دیگری است.
در مدتی که جسم الکساندر در کما بود، او به ماورای این جهان سفر کرد و موجود فرشته گونهای او را به عوالم ژرف موجودیت فرامادی هدایت کرد؛ او در آن جا به مشاهده و درک حضور الهی نائل شد و توانست با مبدأ ارتباط برقرار کند. قبل از این تجربه، او نمیتوانست دانش خود را درباره مغز و عصب شناسی با اعتقاد به بهشت، خدا یا روح تطبیق دهد؛ ولی امروز دکتر الکساندر معتقد است سلامت کامل هنگامی است که ما دریابیم خدا و روح واقعیت دارند و مرگ پایان موجودیت ما نیست، بلکه تنها یک انتقال است.
واقعیت بسیار مهم افرادی که دارای تفکر هستند، این است که بسیاری از مواقع دستورات و توصیههایی که به آنها میشود، تنها حرفهای خوب نیست که بشنوند و ذوق زده شوند، بلکه آنها دقیقا برای اجرای ضروری و انجام دادن است، آن هم بهصورت فوری! از ویژگیهای بشر است که همیشه گمان میکند برای انجام دادن کارها فرصت دارد! همیشه با وعده دادنها اجرای هر کار مهمی را به تعویق میاندازیم و گاهی برای پیش پا افتادهترین کارها سراسیمهایم؛ ولی برای کارهای مهم به آهستگی قدم برمیداریم، گویا عمر نوح داریم و فرصت بسیار، چرا وقتی حقیقتی ارزش آن برای ما مسلم شده، در هنگام انجام آن را خیلی جدی نمیگیریم؟ گرهی کار کجاست؟ همیشه برای کارهای بیارزش و پیشپا افتاده وقت داریم؛ ولی برای کارهای جدی و ارزشمند وقت نداریم!
داستان الهامبخش کتاب شاهدی از بهشت (Proof of Heaven) زندگی شما را تغییر خواهد داد و به داستان واقعی زیبایی وجود انسان پی خواهید برد.
در بخشی از متن این کتاب میخوانید:
هوشیاریام بسیار وسیعتر شده بود. آنقدر وسیع که بهنظر میرسید همه جهان را فرا گرفته است. فرض کنید درحال گوش دادن به موسیقیای از رادیو هستید که موج آن تنظیم نیست؛ اما پس از مدتی به آن عادت میکنید. سپس کسی شبکهی موردنظر را تنظیم میکند و شما این بار همان موسیقی را با شفافیت کامل میشنوید. تا قبل از آن متوجه نبودید صدای موسیقیای که میشنیدید، آنقدر گنگ، دور و غیرواقعی بود.
مغز انسان اینطور عمل میکند. انسان بهصورتی ساخته شده که خودش را با وضعیت جدید وفق میدهد. من بارها برای بیمارانم توضیح داده بودم که بهمرور زمان، درد و ناراحتیشان کمتر خواهد شد یا حداقل کمتر بهنظر خواهد رسید؛ زیرا بهتدریج بدن و مغزشان خود را با شرایط جدید وفق میدهد. وقتی این وضعیت طولانی شود، مغزمان آنرا نادیده یا عادی میپندارد.
اما هوشیاری زمینیِ محدود ما انسانها خیلی فراتر از یک چیز معمولی است. من زمانی متوجه این مطلب شدم که عمیقتر به قلب هستهی مرکزی سفر کردم. در آن لحظه، هنوز هیچچیز از گذشتهی زمینیام را بهخاطر نمیآوردم. بااینوجود، در آنجا کمبودی حس نمیکردم. اگرچه زندگی دنیویام را فراموش کرده بودم، بهخاطر میآوردم که در آنجا واقعا چه کسی بودم. من تابع جهانی بسیار پهناور و پیچیده بودم که بهطور کامل توسط عشق اداره میشد.
گفتنی است کتاب «شاهدی از بهشت» نوشتهی ایبن الکساندر و ترجمه ابراهیم باقری و سعید گل محمدی توسط انتشارات نسل نو اندیش راهی بازار نشر شده است.
پاسخ ها