قانون ۲۰ دقیقه
هر موقع بعد از یک روز سخت کاری یا تحصیلی به خانه برمیگردید، آنقدر خسته اید که تنها کاری که از دستتان برمیآید، این است که روی مبل لم دهید و تمام وقتتان را با تماشای تلویزیون و پرسه زدن در اینترنت بگذرانید.
رفته رفته متوجه میشوید که هر شب چندین ساعت از وقتتان را تلف میکنید. به علاوهی این که به شدت خستهاید. در نیمههای شب ناگهان انرژی زیادی پیدا میکنید و تا دیروقت بیدار میمانید. در نتیجه صبح روز بعد خیلی خسته و خوابالو هستید. این چرخه تا آخر هفته تکرار میشود. طوری که جمعه هم تا دیروقت بیدار میمانید و برای صبح شنبه انرژی کافی ندارید. اما اگر این روتین کابوسمانند را با قانون ۲۰ دقیقه عوض کنید، چه میشود؟
این بار خود را مجبور کنید از زمانی که وارد خانه میشوید تا حداقل ۲۰ دقیقه یکی از کارهای مفیدی که دوست دارید انجام دهید. (به طور مثال مقاله بنویسید. کتاب بخوانید. شطرنج تمرین کنید. زبان جدیدی یاد بگیرید. گیتار زدن تمرین کنید. مدیتیشن انجام دهید. روی زبان برنامهنویسی کامپیوتر کار کنید یا حتی تمرینات کششی و انعطافپذیری انجام دهید.)
کارهایی را انجام دهید که همیشه میخواستید امتحان کنید، اما به بهانهی کمبود وقت پشت گوش میانداختید. وقتی ۲۰ دقیقه را به انجام یکی از این کارها بپردازید، انرژی لازم برای ادامهی آن را نیز به دست میآورید. مثلاً بعد از گذشت چند هفته بالاخره خواندن کتابی که دوست داشتید را تمام میکنید؛ که البته برای بسیاری افراد قدم اول است. در طولانیمدت کارهای بزرگتری نیز میتوانید انجام دهید.
اگر انرژی کافی برای انجام قانون ۲۰ دقیقه یا ادامه دادنش را ندارید، بروید بخوابید! مسلماً تماشای تلویزیون تا وقتی که از خستگی بیهوش شوید، هیچ فایدهای ندارد جز این که روز بعد هم احساس خستگی میکنید. باید این را به یک عادت تبدیل کنید: انرژی ندارید؟ پس بخوابید و استراحت کنید. انرژی دارید؟ پس انرژی خود را صرف انجام کارهایی کنید که باعث پیشرفتتان میشوند.
کلید پیشرفت این است که بدانید هر تلاش و حرکت رو به جلویی، شما را یک قدم به هدفتان نزدیکتر میسازد. این ثابت شده است که ما انسانها برای کارهایی که دوست داریم انجام دهیم، نمیتوانیم وقت کنار بگذاریم، اما برای کارهایی که میدانیم هیچ سودی برایمان ندارند، به راحتی وقت پیدا میکنیم.
وقتی از خواب بیدار میشوید، از خود بپرسید چه چیزهایی امروز خوشحالتان میکند؟ احتمالاً میگویید: چیزهای سادهای مثل وقت گذراندن با خانواده، خوردن غذای خوشمزه، صحبتهای عمیق با دوستان، یاد گرفتن چیزهای جالب، ماجراجویی کردن و غیره.
پایان روز دوباره این سوال را از خود بپرسید و بپرسید روز خود را چطور سپری کردید؟ به احتمال زیاد میگویید: تلگرام، اینستاگرام، آپارات و اینترنت.
از پدر و مادر خود نیز این سوال را بپرسید. احتمالاً جواب یکسانی میدهند: واقعاً نمیدانیم قبل از بچهدار شدن با آن همه وقت خالی که داشتیم چه کردیم!
چه تغییرات کوچکی در سبک زندگی بیشترین تاثیر را میگذارند؟
جواب این است که شما هیچ کاری نکردید! و حالا آن هیچ کاری را با بچهداری پر کردید؛ و اگر بچهی دیگری به دنیا بیاورید، میبینید که همین حالا نیز چقدر از وقت خود را تلف میکنید.
وقتی افراد برنامهریزی نمیکنند، نمیتوانند از موقعیتها و فرصتهای ارزشمند زندگی به خوبی استفاده کنند. پس به جای آن ساعتها تلویزیون نگاه میکنند و با تلفن همراهشان سرگرم میشوند. چون در آن لحظه انجام این کارها نسبت به فکر کردن و انجام دادن کارهای مفید، زحمت کمتری میخواهد و نوعی مقاومت در برابر حل مشکل است.
برای این که بتوانیم از فرصتهایی که باعث پیشرفت میشوند استفاده کنیم، باید روتین زندگی خود را طوری بچینیم که کمترین مقاومت را در برابر حل مشکلات نشان دهیم و یکی از روشهای انجام این کار، همان قانون ۲۰ دقیقه است.
اگر میخواهیم کار بیاهمیتی انجام دهیم که هیچ تاثیری بر تحقق هدف کلی زندگیمان ندارد (مثلاً وقتی میخواهیم با یکی از همکلاسیهای خود ناهار بخوریم)، خیلی سریع برایش وقت تعیین میکنیم و آن را سروقت انجام میدهیم.
اما وقتی تصمیم داریم کار مهم و ارزشمندی انجام دهیم که میدانیم در مسیر رسیدن به اهدافمان اهمیت دارد (مثلاً نوشتن یک کتاب یا یاد گرفتن زبانی جدید)، میگوییم بعداً آن را انجام میدهم و پشت گوش میاندازیم. حتی ۲۰ دقیقه در روز برایش وقت نمیگذاریم تا آن کسی شویم که میخواستیم؛ بنابراین باید انگیزهی خود را به اشتیاق و بلندپروازی محول کنیم و برای چیزهایی که برایمان اهمیت دارند و ضروریاند بجنگیم.
روش اهداف پیازی
اهداف شما مانند پیاز چندین لایه دارند! و شما باید آنها را روی کاغذ بیاورید و بنویسید. فقط گفتن این که میخواهم فلان کار را انجام دهم یا بسان مهارت را یاد بگیریم کافی نیست. قول و قرارهای ما بدون عمل هیچ فایدهای ندارند. به عبارتی اهدافی که داریم بسیار کلی هستند. مثلاً میگوییم: میخواهم اندام متناسبی داشته باشم، میخواهم برنامهنویسی یاد بگیرم، میخواهم خانه بخرم.
اما چرا و چطور؟ باید در مورد دلیل اهداف خود فکر کنید و آنها را بنویسید تا هر موقع بیانگیزه میشوید، آنها را بخوانید و به یاد آورید. مثلاً بپرسید چرا میخواهم اندام متناسبی داشته باشم؟ زیرا میخواهم بدن قوی و سالمی داشته باشم.
چرا میخواهم برنامهنویسی یاد بگیرم؟ چون به این کار علاقه دارم و میخواهم از آن کسب درآمد کنم. چرا میخواهم خانه بخرم؟ چون دوست ندارم هر ماه بابت اجارهخانه استرس بکشم.
بعد از این که دلیل خود را مشخص کردید، وقت آن است که در مورد چگونگی رسیدن به اهداف خود فکر کنید. مسلماً نمیتوانید یک شبه عضله بسازید یا برنامهنویسی را به طول کامل یاد بگیرید. اگر پول کافی نداشته باشید، حتی نمیتوانید خانه بخرید. پس اهداف خود را به قدمهای کوچکتر و جزئیتری تقسیم کنید. در روش اهداف پیازی، هر جز کوچک را به یک لایه از پیاز تشبیه میکنیم.
مرکز پیاز، هدف کلی و بزرگ شماست و لایههای اطراف آن کارهای کوچکی هستند که باید برای رسیدن به هدف نهایی خود انجام دهید. هر چه به لایههای مرکزی پیاز نزدیک میشویم، کارهایی که باید انجام دهید جزییتر و تخصصیتر میشوند. بگذارید با مثال دیگری بهتر برایتان توضیح دهیم: فرض کنید میخواهید زبان جدیدی یاد بگیرید. اول به دلیل یادگیری زبان جدید فکر کنید. (شاید یادگیری این زبان باعث میشود در شغلتان بیشتر موفق باشید یا شاید میخواهید به کشوری سفر کنید و لازم است زبان آنجا را تا حدی بلد باشید.)
فرض کنید برای شروع هدفتان این باشد که هر هفته ۴۰ لغت جدید یاد بگیرید. آن را در مرکز پیاز در نظر بگیرید. لایهی بعدی این میشود که هر روز برای خود هدف تعیین کنید و چند لغت مشخص را یاد بگیرید. لایهی بعدی را نیز این طور در نظر بگیرید که باید از فلش کارتهای زبان استفاده کنید. لایهی آخر نیز میتواند این باشد که باید هر هفته سری لغات جدیدی به برنامهریزی درسی خود اضافه کنید.
همان طور که میبینید، هر لایه توضیح میدهد لایهی قبل از آن چطور اتفاق افتاده است؛ و شما با انجام هر لایه یک قدم به هدف خود نزدیکتر میشوید. به این ترتیب آرزوی یاد گرفتن لغات جدید به کاری ممکن تبدیل میشود؛ و وقتی چیزی ممکن به نظر میرسد، به یک واقعیت تبدیل میشود. روش اهداف پیازی را میتوانید برای تمام اهداف خود به کار ببرید و هر روز یک قدم به تحقق آنها نزدیکتر شوید.
منبع: برترینها
پاسخ ها