به گزارش خبرنگار گروه استان های اخبار از ساری ، درودی مدیر کارگاه خیاطی معلولین میگوید: ابتدا با ۳ معلول شروع به تولید لباسهای بیمارستانی کردم و با گسترش کار توانستم این تعداد را به ۲۵ نفر افزایش داده و با ۴ مرکز درمانی در استان همکاری کنم.
او درباره انگیزه بکارگیری معلولین در کارگاهش چنین میگوید: سالها در مدرسه مخصوص معلولین مربی و از نزدیک شاهد توانمندیهای نادیده گرفته شان بودم. پس از بازنشستگی تصمیم گرفتم مرکزی دایر کنم تا این بچهها بتوانند با کار خود صاحب درآمدی شوند و از گوشه نشینی در خانه بیرون بیایند.
درودی میگوید: این معلولین توان این را دارند که در رونق اقتصادی کشور سهیم باشند. فقط باید دری گشوده شود و راهی در مقابل آنها قرار بگیرد تا استعدادهای نهفته شان به کار گرفته شود.
او درباره انواع مختلف معلولیت کارگران کارگاه میگوید: در این کارگاه ۳ گروه معلول فعالیت میکنند که برخی ناشنوا، برخی نابینا و ۲ نفر هم معلول ذهنی هستند. البته در این میان ۳ نفر چند معلولیتی هم هستند که در کنار هم فعالیت میکنیم.
۱۰ دوزنده ناشنوا هر روز آستین همت را برای داشتن سهمی هرچند اندک در رونق تولید بالا میزنند. دوزندگانی که دست هایشان بجای لبهایشان حرف میزنند.
مریم دختر ۲۴ ساله ناشنوایی که ۳ سالی است در این کارگاه کار میکند از علاقه اش به خیاطی میگوید: در مدرسه دیپلم خیاطی گرفتم، اما در خانه فعالیتی نداشتم تا اینکه با خانم درودی آشنا شدم و برای کار به اینجا آمدم.
او درباره استقلال مالی اش میگوید: از زمانی که شروع به کار کردم از اینکه میتوانم کار مفیدی انجام بدهم خوشحالم و علاوه بر آن از نظر مالی هم دیگر مستقل شدم و به کمک کسی نیازی ندارم.
فاطمه سادات هم گرچه ناشنواست، اما سخت کوشی اش باعث شده خوب صحبت کند و میگوید: در روز ۴۰ تا ۵۰ دست لباس بیمارستانی میدوزم و دوست دارم بیشترین وقتم را در کارگاه مشغول خیاطی باشم.
لباسهای بیمارستانی که دوخته میشود نوبت به بسته بندی محصولات میرسد. بخشی که ۳ معلول ذهنی و یک نابینا در آن فعالیت میکنند.
حدیث دختر مهربانی که با معلولیت ذهنی به دنیا آمده حالا دنیایش آنقدر زیبا شده که اهداف بلند مدتی برای خودش دارد.
او علاوه بر اینکه اکنون در قسمت بسته بندی کار میکند آرزو دارد در آینده خیاطی را نیز آموزش ببیند تا بتواند در بخش دوخت نیز فعالیت کند.
نورانی لیسانس روانشناسی دارد و یک سالی است از روستایی دورافتاده در کردکوی به این کارگاه آمده و زندگی جدیدی را آغاز کرده است.
او نابیناست، اما آیندهای روشن را مقابل خود میبیند و با تلاش شبانه روزی اش سعی کرده خودش چرخ زندگیش را بچرخاند.
او میگوید: حس خیلی خوبی دارم، چون اینجا مشغول به کارم و مثل گذشته از بیکاری در خانه رنج نمیبرم.
کارگاه معلولین کوچک، اما دلشان بزرگ است. وقت نهار که میشود سفرهای به وسعت دلشان پهن میکنند و خواهرانه کنار هم مینشینند. این کارگاه نه تنها محل کار بلکه محل زندگی برخی از این معلولین هم است.
درودی میگوید: دوری محل زندگی و سختی رفت و آمد برخی از این افراد باعث شده اتاقی از کارگاه را برای سکونت در اختیارشان بگذارم.
او افزود: با توسعه و تجهیز این کارگاه میتوان ۱۰۰ معلول دیگر را مشغول به کار و نیاز ۴۰ بیمارستان دیگر را هم تامین کرد.
سارا فرهمندراد
پاسخ ها