در این مطلب شما را بهطور کامل با KPI، کاربردها، مزایا و اهداف آن آشنا میکنیم.
KPI مخفف Key Performance Indicator یا به فارسی «شاخص کلیدی عملکرد» یا «شاخص عملکرد» است. شاخص کلیدی عملکرد یک مقدار قابلاندازهگیری است که برای ردیابی و ارزیابی میزان موفقیت یک سازمان، کسبوکار یا حتی فرد در رسیدن به اهداف استفاده میشود. به عبارت سادهتر، شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) روشی برای اندازهگیری عملکرد افراد، تیمها یا کل شرکت در مقایسه با اهدافی است که باید به آنها برسند.
برای درک بهتر، به آن مانند داشبوردی نگاه کنید که عملکرد کسبوکار یا سازمان شما را نشان میدهد. KPIها را میتوان برای جنبههای مختلف عملکرد سازمان مانند فروش، رضایت مشتری، ترافیک وبسایت و موارد دیگر مورد استفاده قرار داد.
برای کمک به درک مفهوم، بیایید به یک مثال ساده و گویا نگاه کنیم:
کشتی را تصور کنید که از قشم به بندری در دبی میرود. انتظار می رود این کشتی، مسافران و محمولههای خود را در مدت ۴ ساعت به مقصد برساند.
در طول سفر، کاپیتان و خدمه موارد زیر را باید زیرنظر داشته باشند:
اجزای فهرستشده همگی شاخص کلیدی عملکرد یا همان KPI هستند و به کاپیتان و خدمه کمک میکنند بفهمند که آیا سفر طبق برنامهریزی پیش میرود یا نیاز به انجام تغییراتی دارند.
KPIها از این جهت مهم هستند که روشی واضح و قابلاندازهگیری برای ارزیابی پیشرفت به سمت اهداف ارائه میدهند. با بررسی KPIها در طول زمان، میتوانید روندها را شناسایی کرده و تصمیمات مبتنی بر داده را برای بهبود عملکرد اتخاذ کنید.
مهم است که KPIهای مناسب را برای اهداف خود انتخاب کنید. KPIها باید مرتبط، قابلاندازهگیری و با استراتژی کلی شما همسو باشند.
متریک یک استاندارد (یا سیستم) اندازهگیری است. هر زمان که چیزی را اندازهگیری میکنید، از یک معیار استفاده میکنید، خواه درآمد ماهانه، نرخ تبدیل فروش، تعداد مشتریان، میانگین سنی مشتریان شما، یا تعداد افرادی باشند که در تیم شما چشمان آبی دارند.
KPI نوعی معیار است، اما بهطور خاص معیاری است که میتواند عملکرد را اندازهگیری کند و مهم تلقی شده است.
در ادامه مقایسه KPI و متریک را میبینیم:
KPI | Metric | |
بازه زمانی | بازه زمانی مشخص | مستمر و بدون بازه |
هدف | دنبالکردن پیشرفتهای به سمت هدف | نظارت مداوم بر عملکرد کسبوکار |
مثال | کسب درآمد ۳۰۰ میلیون تومانی در فصل بهار | نمودار درآمد ثابت ماهانه |
وقتی به انواع KPIها میرسیم، پاسخهای متنوعی را شاهد هستیم. برخی افراد KPIها را براساس نوع کارکردشان تقسیمبندی میکنند و بعضی نیز براساس حوزه کاری تیمها دستهبندی را اعلام میکنند. در اینجا قصد داریم از دیدگاه کلانتری به تقسیمبندی KPI نگاه کنیم.
ما ۲ بخش اصلی را از نظر انواع KPIها در نظر میگیریم که بر این اساس هستند:
۱- به چه کسانی مربوط میشود
۲- چگونه به اهداف سازمان کمک میکنند
حال در ادامه هر کدام از این دو بخش اصلی نیز به زیرشاخههایی تقسیم میشوند.
۱- به چه کسانی مربوط میشود
طبق بخشبندی اول، ما معمولاً بین ۲ نوع KPI، براساس سطوح مختلف سازمانی که در مورد آنها اعمال میشوند، تمایز قائل میشویم:
۲- چگونه به اهداف سازمان کمک میکنند
براساس بخش دوم، ما بین ۵ نوع مختلف از KPI، براساس نحوه کمک به یک سازمان، تمایز قائل میشویم که شامل: KPI ورودی، خروجی، فرآیند، پروژه و نتیجه است.
برای درک و توضیح بهتر، بیایید هر نوع را با فرض اینکه شما صاحب یک چایخانه هستید، جلو ببریم.
۱. KPIهای ورودی: مقدار، نوع و کیفیت منابع مورد نیاز برای تولید خروجیهای مدنظر را اندازهگیری میکند.
در مثال ما این KPIها شامل:
۲. KPIهای خروجی: آنها نتیجه KPIهای ورودی را اندازهگیری میکنند.
در مثال ما این KPIها شامل:
۳. KPIهای فرآیند: کیفیت و کارایی تجهیزات و فرآیندهای دخیل در تولید خروجیهای مدنظر را اندازهگیری میکنند.
در مثال ما این KPIها شامل:
۴. KPIهای پروژه: وضعیت محصولات قابلتحویل و پیشرفت به سمت اهداف پروژه را اندازهگیری و پیگیری میکنند.
در مثال ما این KPIها شامل:
۵. KPI نتیجه: دستاوردهایی که از تلاشهای شما برای رسیدن به یک هدف حاصل میشود را اندازهگیری میکنند.
در این مورد ما ۲ زیرشاخه نیز داریم که شامل:
هدف KPI
هدف اصلی KPIها این است که نشان دهند سازمان شما دقیقاً در مقایسه با آنچه میخواهید به آن برسید در چه موقعیتی قرار دارد:
به عنوان مثال، هدف شما این است که ۶ ماه پس از آغاز به کار بلاگتان، به ۵۰ هزار بازدید از صفحات (Pageview) برسید. ۴ ماه اول میگذرد و متوجه میشوید که در این مدت فقط به ۵ هزار بازدید از صفحه رسیدهاید. با نگاهی ساده به این اعداد، متوجه میشوید که از آنچه میخواهید بهدست آورید، عقب ماندهاید و باید کار خود را ارزیابی کنید و براساس آن برای آینده برنامهریزی کنید (مثلاً استراتژی خود را تغییر دهید، انتظارات خود را کاهش دهید، یا صرفاً تلاش بیشتری کنید).
اگر KPIهای خود را به تمام اهداف کسبوکار خود متصل کنید، بررسی و ارزیابی اهدافتان سادهتر میشود و میتوانید رویکرد خود را براساس دادههایی که دریافت میکنید، تغییر دهید.
KPIها چندین مزیت حیاتی برای سازمان دارند:
برای مدت بسیار طولانی، سازمانها برای مدیریت تیمها و دستیابی به اهداف تجاری، تنها دو مؤلفه را در نظر میگرفتند:
۱. ایجاد طرح
۲. اجرای طرح
تیمها روی هدف نهایی تمرکز میکردند، به دنبال اجرای وظایف خود بودند و درنهایت جلسات پایان فصل بود که مشخص میکرد آیا تیمها توانستهاند به اهداف خود برسند یا نه. مشکل این روند آن بود که تیمها تلاش زیادی میکردند و نتیجه دلخواه رهبران و مدیران نبود و از طرفی چون در آخر فصل نتیجه مشخص میشد، زمانی برای اصلاح وجود نداشت.
در اوایل دهه 90، پیتر دراکر مفهوم KPI را مطرح کرد که به سازمانها راه بهتری برای درک پیشرفت تیمها در اهداف کلیدی کسبوکار بهطور منظم میداد. درواقع میتوان دراکر را پدر KPI دانست.
در مقاله بعدی نحوه تعریف یک KPI استاندارد را به شما آموزش خواهیم داد.
پاسخ ها