قراره چی بدونیم؟
وقتی صحبت از بچهدار شدن میشه، خیلیها سریع به یاد مادر و تغییراتی که تجربه میکنه میفتن. این طبیعیه، چون مادر نه ماه فرزند رو در وجودش پرورش میده و زایمان رو پشت سر میگذاره. اما باید بدونیم که سفر پدر شدن هم به همون اندازه پر از تحول و دگرگونیه، مخصوصا از نظر ذهنی. درسته که شاید این تغییرات به اندازه مادرها بیرونی نباشه، ولی عمق و اهمیتش کم نیست و روی سلامت روان پدران خیلی مؤثره.
خیلی از پدرها تعریف میکنن که درست در لحظه دیدن فرزندشون یا وقتی برای اولین بار اون رو بغل میکنن، یک چیزی در وجودشون تکون میخوره. یک احساس ترکیبی از شادی خیلی زیاد، عشق وصفنشدنی و در عین حال یه کمی هم دلهره و نگرانی برای آینده. این هیجانها طبیعی هستن و نشون میدن که فرآیند پدر شدن با تمام وجود شروع شده.
تا قبل از این، شاید تمرکز اصلی روی کار، تفریحات شخصی یا برنامههای دو نفره با همسر بود. اما با ورود بچه، ناخودآگاه نیازهای اون کوچولو میاد صدر جدول. دیگه برنامهریزیها شکل دیگهای به خودشون میگیرن. این مرحله جاییه که اون حس قوی مسئولیت پذیری خودش رو نشون میده و سلامت روان پدران رو هم شکل میده. یعنی وقتی پدر احساس میکنه که میتونه مراقب خانوادهاش باشه و از پس وظایف جدیدش بربیاد، حال بهتری هم داره.
روزها و شبهای اول بعد از تولد بچه، معمولاً با کمخوابی و خستگی زیاد همراهه. مراقبت از نوزاد، کار تمام وقته و این فشار جسمی میتونه مستقیم روی وضعیت ذهنی هم تأثیر بذاره. وقتی آدم خسته است، ممکنه زودتر از کوره در بره، تمرکزش کمتر بشه یا حتی احساس بیحوصلگی کنه. این خستگی بخشی از واقعیت پدر شدن هست و باید اون رو جدی گرفت.
پدر شروع میکنه به فکر کردن درباره آینده فرزندش؛ «چطور میتونم شرایط بهتری براش فراهم کنم؟»، «چه آیندهای در انتظارشه؟». این نگرانیها درباره تأمین معاش، امنیت خانواده و حتی اینکه چطور میتونه الگوی خوبی برای فرزندش باشه، همگی از دل حس مسئولیت پذیری میان.
پدر شدن مثل یک آینه عمل میکنه و باعث میشه مرد نگاه جدیدی به هویت خودش داشته باشه. تا قبل از این، شاید هویتش بیشتر با شغلش، علایقش یا نقشش به عنوان همسر تعریف میشد. اما حالا، یک نقش خیلی مهم دیگه هم بهش اضافه شده: «پدر بودن». این نقش جدید، میتونه کل دیدگاه یه مرد رو نسبت به خودش و جایگاهش تو جامعه تغییر بده.
خیلی از پدرها تعریف میکنن که بعد از تولد فرزندشون، احساس پختگی بیشتری کردن یا حتی چیزهایی براشون مهم شده که قبلاً اصلا بهش فکر نمیکردن. این تغییرات ذهنی بخشی از روند تکامل شخصیت یک مرد هستن.
گاهی وقتها، فشارها و مسئولیتهای جدید میتونن چالشهایی هم برای سلامت روان پدران ایجاد کنن. موضوعی که شاید کمتر بهش پرداخته شده، اما خیلی مهمه، بحث افسردگی یا اضطراب در پدران جدیده. بله، درست شنیدید، افسردگی بعد از زایمان فقط مخصوص مادرها نیست و پدرها هم میتونن درگیرش بشن:
همگی میتونن نشانههایی باشن که باید جدی گرفته بشن. این حالتها نشون میدن که تغییرات ذهنی ناشی از پدر شدن گاهی میتونن سخت و طاقتفرسا باشن. خیلی مهمه که پدرها و اطرافیانشون نسبت به این نشانهها آگاه باشن.
اینکه پدر چه تغییرات ذهنی رو بعد از پدر شدن تجربه میکنه و چطور با این دوران کنار میاد، به خیلی چیزها بستگی داره.
وقتی زن و شوهر با هم همدل هستن، احساساتشون رو با هم در میون میذارن و در مراقبت از بچه و کارهای خونه به هم کمک میکنن، این دوره خیلی راحتتر میگذره. حمایت عاطفی که همسر به پدر میده، مثل یک نیروی کمکی عمل میکنه و باعث میشه پدر با اطمینان بیشتری حس مسئولیت پذیری جدیدش رو بپذیره.
وقتی پدر حس میکنه تنها نیست و اطرافیانش درکش میکنن و تشویقش میکنن، خیلی دلگرم میشه. یک جمله ساده مثل «مطمئنم پدر خوبی میشی» یا کمک کوچیکی در نگهداری از بچه، میتونه کلی انرژی مثبت به پدر بده.
متاسفانه هنوز هم گاهی کلیشههای قدیمی وجود داره که پدر رو فقط مسئول تأمین مالی خانواده میدونن و حضور فعالش در مراقبت از بچه یا ابراز احساساتش رو خیلی جدی نمیگیرن. این نگاه میتونه باعث بشه پدرها برای صحبت کردن درباره تغییرات ذهنی که تجربه میکنن، احساس راحتی نکنن یا فکر کنن اگه بگن خسته شدن یا نگرانن، ضعیف به نظر میان.
خوشبختانه راهکارهای عملی هم برای مدیریت بهتر این تغییرات ذهنی و تقویت حال خوب پدرها وجود داره.
مراقبت از خود
آگاهی از این تغییرات ذهنی و دونستن اینکه چی در انتظارته، خیلی میتونه بهت کمک کنه. وقتی بدونی که خیلی از این حسها و فکرها طبیعی هستن و خیلی از پدرهای دیگه هم تجربهشون کردن، دیگه کمتر احساس تنهایی یا نگرانی میکنی. توجه به سلامت روان پدران هم فقط یک شعار نیست؛ یک ضرورته. اگه حس کردی فشارها زیادن یا حالت خوب نیست، حتما دنبال کمک باش. صحبت کردن با همسرت، کمک گرفتن از خانواده و دوستان، یا حتی مشورت میتونه مسیر رو برات هموارتر کنه.
پاسخ ها