
اختلال نقص توجه و بیشفعالی ()، اغلب تا بزرگسالی تشخیص داده نشده و درماننشده باقی میماند. اگرچه تخمین زده میشود که تنها در ایالات متحده حدود ۱۰ میلیون نفر به این اختلال مبتلا باشند، اما از هر ۱۰ نفر، تنها ۱ نفر خدمات درمانی دریافت کرده است.
بسیاری از بزرگسالان مبتلا به ، مشاغل موفقی دارند؛ اما این وضعیت میتواند چالشهای شغلی قابل توجهی ایجاد کند. تکانشگری (Impulsivity)، بیشفعالی و بیتوجهی از نشانههای بارز هستند، اگرچه علائم در افراد مختلف، متفاوت است.
شان آبراهام، مددکار اجتماعی بالینی در «گرو تراپی»، میگوید: «هر فرد مبتلا به منحصر به فرد است و علائم میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد. در حالی که ممکن است یک فرد به دلیل علائمش از یک نوع شغل خاص لذت نبرد یا در آن پیشرفت نکند، دیگری ممکن است دقیقاً در همان موقعیت موفق شود.»
در ادامه، متخصصان بالینی برخی از ویژگیهای شخصیتی و رفتارهای کاری را که معمولاً با در بزرگسالان مرتبط است، به اشتراک گذاشتهاند:
دِده اوشی، روانشناس مستقر در کمبریج ماساچوست و عضو هیئت علمی دانشگاه تافتس، میگوید که میتواند همپوشانی قابل توجهی بین افراد مبتلا به و کارمندان دارای تمایلات کمالگرایانه وجود داشته باشد.
او توضیح میدهد: « بر بخشی از مغز تأثیر میگذارد که نحوه هدایت توجه شما را کنترل میکند. در افراد مبتلا به ، این ناحیه کنترلی به درستی کار نمیکند. بنابراین، آنها واقعاً نمیتوانند تمرکز خود را بر روی کاری که باید انجام دهند، حفظ کنند و ذهنشان مدام بین ایدههای مختلف در نوسان است. در نتیجه، گاهی اوقات این کمالگرایی به عنوان راهی برای مقابله با این وضعیت بروز میکند و با خود فکر میکنند: ‘بسیار خب، اگر همهچیز را درست انجام دهم، آنگاه میتوانم شروع کنم.’»
او میافزاید: «اینجاست که آنها به مشکل برمیخورند؛ زیرا هرگز به آن نقطهای نمیرسند که احساس کنند همهچیز برای شروع کردن به اندازه کافی کامل است.»
دکتر دیپتی آنباراسان، دانشیار بالینی روانپزشکی در دانشکده پزشکی گراسمن ، میگوید: «از میان کهنالگوهای رایج کاری، “اهمالکار” میتواند یکی از روشهای بروز در بزرگسالان باشد. این موضوع را میتوان به دشواری آنها در عملکرد اجرایی و ناتوانی در ساختاردهی به وظایفشان به شیوهای بهموقع نسبت داد.»
برای کارمندان مبتلا به ، ناتوانی در رعایت مهلتها اغلب میتواند ناشی از اضطراب باشد. مگان آنا نف، روانشناس بالینی، میگوید: «برخی ممکن است سبک “اهمالکاری-شکستگرایانه” از خود نشان دهند؛ جایی که اضطراب طاقتفرسا منجر به فلج شدن آنها میشود. دیگران ممکن است از “فوریت” به عنوان انگیزهای برای مبارزه با اهمالکاری استفاده کنند.»
افراد مبتلا به ممکن است با وجود تمام تلاشهایشان، برای حضور بهموقع در جلسات و محل کار دچار مشکل شوند. آبراهام میگوید: «رئیس خود بودن یا رعایت کردن ضربالاجلها ممکن است دشوار باشد.»
در حالی که بسیاری از ما گهگاه دیر میکنیم، افراد مبتلا به چیزی را تجربه میکنند که به «نابینایی زمانی» (Time Blindness) معروف است. اوشی توضیح میدهد: «آنها ممکن است در تخمین زدن مدت زمان مورد نیاز برای رسیدن به مقصد مشکل داشته باشند، یا اینکه فقط زمانی را که باید به آنجا برسند در ذهن دارند.»
اوشی میگوید: «چیزی که من زیاد میشنوم این است که آنها قرار است ساعت ۹ صبح در محل کار باشند، بنابراین ساعت ۹ صبح را در ذهن دارند و درست همان موقع خانه را ترک میکنند؛ زیرا تمام آنچه در ذهنشان بود، ساعت ۹ صبح بود.»
اوشی میگوید قشر پیشپیشانی مغز شما هم توجه و هم پاسخهای هیجانی شما را کنترل میکند و در افراد مبتلا به ، این ناحیه میتواند توسعهنیافته باشد.
او میگوید: «وقتی آنها نمیتوانند تمام آن افکار مختلف و هیجانات گوناگونی را که در یک موقعیت پر استرس در جریان است کنترل کنند، این وضعیت میتواند منجر به اختلال در تنظیم هیجان (Dysregulation)، نوعی فروپاشی ذهنی و ناتوانی واقعی در کنترل احساساتشان شود. بسیاری از افراد یا در اثر این اختلال تنظیم، ذهنشان خالی میشود یا دچار طغیان (Outburst) شده و در آن محیط پرفشار و پراسترس، به شدت احساساتی و تحریکپذیر میشوند.»
در محل کار، این وضعیت میتواند به معنای واکنشهای اغراقآمیز در هر زمان که یک وظیفه غیرمنتظره یا یک مانع جدید پیش میآید، باشد.
اوشی توضیح میدهد: «عملکرد اجرایی مانند مدیر در مغز شماست؛ این همان چیزی است که به شما کمک میکند منظم بمانید.» و در افراد مبتلا به ، عملکرد اجرایی آنها میتواند مختل باشد و ممکن است در مواقع لزوم برای تمرکز کردن دچار مشکل شوند و تمایل داشته باشند که کارها را با عجله انجام دهند.
او میگوید: «آنها ممکن است احساس کنند ‘بسیار خب، من روی کارم متمرکز هستم’ … اما هنوز قادر به کنترل آن توجه برای خواندن و پردازش کامل تمام اطلاعاتی که در مقابلشان است، نیستند. برای مغز آنها دشوار است که به اندازه کافی تحریکشده بماند تا آن کارهای بهخصوص خستهکننده و ملالآور مانند خواندن ایمیلها یا بررسی اسناد را انجام دهد. مغز به تحریک مداوم زیادی نیاز دارد.»
اوشی میگوید اگر همکاران همیشه مجبورند کار شما را پیگیری کنند یا اشتباهات ناشی از بیدقتی یا از قلم انداختن جزئیات کلیدی در ایمیلها و اسناد را تصحیح کنند، این میتواند نشانهای از تأثیر بر کار شما باشد.
افراد مبتلا به تمایل دارند که حلکنندههای خلاق مسائل باشند؛ اما به دلیل اختلال در عملکرد اجرایی، این کارمندان ممکن است در به ثمر رساندن آن راهحلهای خلاقانه نیز دچار مشکل شوند.
اوشی میگوید: «در محیط کار، افراد مبتلا به میتوانند به عنوان متفکران خلاق عالی، بسیار پرشور و کسی که شما میخواهید برای تخیل قوی در تیمتان باشد، شناخته شوند. اما آنها همچنان ممکن است همزمان دچار مشکل باشند؛ زیرا در دانستن اینکه چگونه باید برای کار واقعی روی پروژه ایدهپردازی کنند و چگونه بر نحوه انجام واقعی کارها تمرکز کنند، دشواری دارند.»
اوشی میگوید اولین قدم میتواند این باشد که درک کنید آیا تصویری که دیگران از شما در محل کار دارند، با تصویری که شما از خودتان دارید همسو است یا خیر.
شما میتوانید این کار را بدون افشای مستقیم اینکه فکر میکنید دارید، انجام دهید. از یک همکار مورد اعتماد بپرسید: «تو رفتار من را در دفتر چگونه میبینی؟ آیا من در انجام دادن کارها یا رعایت مهلتهایی که تعیین شده مشکلی دارم؟ آیا سایر افراد در دفتر هم مشکلات مشابهی دارند؟ مثلاً، آیا همه تحت استرس هستند؟»
به این ترتیب، میتوانید نحوه عملکرد خود را در مقایسه با سطح بهرهوری و استرس دیگران در تیم خود ارزیابی کنید.
مگان آنا نف میگوید اگر واقعاً فکر میکنید دارید، نقطه شروع خوب، مشورت با پزشک عمومی یا یک روانشناس بالینی متخصص در بزرگسالان است. نف میگوید: «غربالگریهای آنلاین میتوانند یک گام اولیه باشند، اما مهم است که به خاطر داشته باشید اینها تنها نقاط دادهای واحدی هستند و نمرات بالا میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. برای برخی، دارو ممکن است مفید باشد، اما این امر نیازمند تشخیص رسمی و مشورت با یک متخصص مراCبتهای بهداشتی است. آغاز گفتگو با پزشک عمومی، اغلب بهترین قدم اول به سوی ارزیابی است.»
پس از آن، میتوانید یک برنامه درمانی را آغاز کنید. دکتر آنباراسان میگوید: « بزرگسالان میتواند به خوبی به مداخلات رفتاری و دارویی پاسخ دهد. درمان مؤثر میتواند به طور قابل توجهی کیفیت زندگی و عملکرد را نه تنها در محیط کار، بلکه در زندگی شخصی و اجتماعی نیز بهبود بخشد.»
پاسخ ها