یکی از معروفترین روشهای تحلیل شخصیت تست مایرز بریگز است که تست MBTI هم نامیده میشود. این تست شامل ۱۶ تیپ شخصیتی است و افراد را بر اساس برونگرایی یا درونگرایی، حسی یا شهودی، منطقی یا احساسی، قضاوتی (ساختارگرا) یا ادراکی (منعطف) در یکی از این دستهها قرار میدهد. مفهوم دیگری که در شخصیتشناسی مایرز بریگز مطرح میشود، رویکردهای تفکر واگرا و همگرا برای حل مسائل است، یعنی افراد با توجه به تیپ شخصیتی خود مسائل را به روشهای مختلف (همگرا یا واگرا) حل میکنند. در این مقاله بررسی میکنیم تفکر واگرا و همگرا چیست، انواع تفکر چه تفاوتیهایی با هم دارند و آیا میتوان از هر دو شیوه تفکر استفاده کرد یا خیر.
جوی پال گیلفورد (J. P. Guilford) اولین روانشناسی بود که در سال ۱۹۵۶ اصطلاح تفکر واگرا و همگرا را به کار برد. تفکر واگرا یعنی ارائه راهکارهای خلاقانه و جدید برای حل مسائل. وقتی واگرا فکر میکنید، پیشنهادهای مختلفی برای حل یک مشکل ارائه میدهید و بهکمک طوفان فکری، تمام پاسخهای ممکن برای یک سؤال را جستوجو میکنید تا درنهایت بهترین روش برای حل آن را پیدا کنید.
شیوه تفکر همگرا یعنی استفاده از راهکارهای ازپیشتعیینشده یا کاملا مشخص برای حل مسائل. این شیوه از تفکر برای حل مسائلی به کار میرود که راهحلشان مشخص است و نیازی به خلاقیت ندارند. مثلا وقتی میخواهید به تستهای چندگزینهای پاسخ دهید یا مسئلهای ریاضیاتی را حل کنید که میدانید فقط یک راهحل دارد، باید از قدرت تفکر همگرا بهره ببرید.
احتمالا در تعریف انواع تفکر متوجه تفاوت آنها شدهاید، اما بیایید با ذکر یک مثال تفاوت دو شیوه را بهتر بررسی کنیم. تصور کنید در محل کارتان، دستگاه کپی خراب شده است. فردی که از تفکر همگرا برای حل مشکل استفاده میکند، سریع با تعمیرکار تماس میگیرد تا برای تعمیر دستگاه به محل مراجعه کند. در مقابل، فردی که به تفکر واگرا عادت دارد، ابتدا به دنبال علت مشکل دستگاه کپی میگردد، سپس راهکارهای مختلف برای حل مشکل را پیدا میکند. مثلا ممکن است دنبال ویدئوی آموزشی برای تعمیر دستگاه کپی باشد یا از دوستش که در این زمینه تخصص دارد، سؤال کند.
به عبارت دیگر، تماس با تعمیرکار برای متفکر همگرا تنها راهکار موجود برای حل مشکل دستگاه کپی است و برای متفکر واگرا تنها یکی از گزینهها برای حل مشکل به شمار میرود.
مثال دستگاه کپی را در نظر بگیرید؛ اگر متفکر واگرا خودش نتواند راهی برای تعمیر دستگاه پیدا کند، مجبور میشود با تعمیرکار تماس بگیرد. در این صورت فقط وقت تلف کرده است و به نظر میرسد تفکر همگرا برای حل مشکل بهتر بوده است.
اگر حالت دیگری را تصور کنیم چطور؟ اگر متفکر واگرا خودش بتواند مشکل را بهکمک راهنماییهای دوستش یا ویدئوهای آموزشی حل کند، در هزینه تعمیر دستگاه صرفهجویی کرده و منتظر تعمیرکار هم نمانده است. در این حالت، به نظر میرسد تفکر واگرا برای حل مسئله کاربردیتر بوده است.
تفکر واگرا و همگرا بر هم برتری ندارند. با ایجاد تعادل بین این دو شیوه تفکر میتوانید برای هر مسئلهای بهترین راهکار را پیدا کنید و از آن بهره ببرید. تفکر واگرا تمام راهکارهایی را که برای حل یک مسئله وجود دارند پیش روی شما قرار میدهد و تفکر همگرا بهترین راهحل برای مسئله را انتخاب میکند.
بسیاری از افراد تصور میکنند تفکر واگرا بهترین شیوه فکرکردن است، زیرا با خلاقیت همراه میشود، اما گاهی اوقات خلاقیت بیجا مانع کسب است! راهکارهای خلاقانه حل مسئله همیشه بهترین نیستند و حتی گاهی اوقات مسائل را پیچیدهتر میکنند. بنابراین باید با مزایا و معایب تفکر همگرا و واگرا آشنا باشید تا تشخیص دهید هرکدام از این شیوههای تفکر برای چه موقعیتهایی مناسباند.
مهمترین مزیتهای تفکر واگرا عبارتاند از:
شما همیشه زمان کافی برای فکرکردن به بهترین راهحلها ندارید. مثلا وقتی در محل کارتان پروژهای با موعد مشخص به شما واگذار میشود، آنقدر زمان نخواهید داشت که با خلاقیت و طوفان فکری تمام راهکارهای موجود برای انجام پروژه را بیابید، آنها را یکی یکی ارزیابی کنید و درنهایت با بهترین راهکار پروژه را انجام دهید. زمانبربودن یکی از مهمترین نقاط ضعف تفکر واگراست.
تفکر واگرا یعنی همه گزینههای موجود را روی میز بگذارید و آنها را ارزیابی کنید و این یعتی تقسیم تمرکز بین چند موضوع مختلف. وقتی واگرا فکر میکنید، مدتی طول میکشد تا ایدهها را سازماندهی کنید، به راهکار منسجم برسید و نظم را به پروژه برگردانید. حتی گاهی اوقات ممکن است رشته امور از دستتان خارج شود و پروژه دیرتر از موعد تعیینشده به پایان برسد.
تفکر همگرا ساختارمند است و راهکارهای شفافی برای مسائل ارائه میدهد. مواقعی که فرایندها سلسلهمراتب مشخصی دارند و مسائل با راهکارهای ازپیشتعیینشده، حل میشوند، باید از تفکر همگرا استفاده کنید. این شیوه از تفکر همچنین برای زمانی که قصد دارید راهحلی سریع برای حل مشکل پیدا کنید، مناسب است.
مهمترین مزیتهای تفکر همگرا عبارتاند از:
تعهد همیشگی به تفکر همگرا شما را از نوآوری و پیشرفت دور میکند. تفکر همگرا یعنی تعهد به کارهایی که همیشه انجام دادهاید، بدون اینکه نوآوری داشته باشید یا تغییری برای بهینهسازی فرایندها ایجاد کنید. دنیای امروز همواره در حال تغییر و بهروزرسانی است و به همین دلیل فقط استفاده از شیوه تفکر همگرا شما را با مشکل مواجه میکند.
نقطه ضعف دیگر تفکر همگرا این است که شما را در محدوده امن نگه میدارد. وقتی همگرا فکر میکنید، میخواهید در کوتاهترین زمان ممکن به راهحل برسید. بنابراین اولین راهحل را در پیش میگیرید که همان روش همیشگی است و هیچ چیز تازهای را تجربه نخواهید کرد.
انواع تفکر مکمل یکدیگرند. تفکر واگرا گزینههای مختلف برای حل مسئله را پیدا میکند و ایدههای نوین ارائه میدهد. تفکر همگرا ایدههای خام را به راهکارهایی منسجم، سازمانیافته و اجرایی تبدیل میکند. نتیجه ترکیب این دو شیوه از تفکر حل مسائل با خلاقیت و نوآوری است. در ادامه توضیح میدهیم که چطور از انواع تفکر برای شناسایی و درک مسائل و پیداکردن راهحل استفاده کنید.
وقتی مسئلهای ایجاد میشود، ابتدا باید ریشه آن را پیدا کنید. برای پیداکردن ریشه به تفکر واگرا نیاز خواهید داشت تا تمام علتهای احتمالی را بیابید. بعد از مشخصشدن علتهای احتمالی، بهکمک تفکر همگرا آنها را یکییکی بررسی کنید تا متوجه شوید دقیقا کدام یک از آنها مسئله مدنظر را ایجاد کرده است. با پیداکردن علت اصلی مسئله متوجه خواهید شد برای حل آن باید دقیقا روی چه چیزی تمرکز کنید.
بعد از شناسایی مشکل و منشأ آن، باید استدلال کنید و تمام راهکارهای احتمالی برای حل مسئله را روی دایره بریزید. برای پیداکردن تمام راهحلهای احتمالی به قدرت تفکر واگرا نیاز دارید. با طوفان فکری هرآنچه را به نظرتان میرسد یادداشت کنید.
بعد از پایان طوفان فکری، باید با تفکر همگرا بهترین راهکار برای حل مسئله را پیدا کنید. گاهی ممکن است چند راهکار پیشنهادی مسئله را حل کنند. در این صورت باید با استدلال بهینهترین و اجراییترین راهحل را تشخیص دهید و از آن برای حل مشکل استفاده کنید. اگر لازم است، با آزمون و خطا راهکارهای مختلف را امتحان کنید تا به بهترین گزینه برای حل مسئله برسید.
با استفاده از تکنیکهای زیر میتوانید تفکر واگرای خود را تقویت کنید:
در این مقاله توضیح دادیم تفکر واگرا و همگرا چیست و هرکدام از آنها چه مزیتهایی دارند. ترکیب درست این دو شیوه تفکر باعث میشود کارهایتان را منظم و سازماندهیشده پیش ببرید و در عین حال خلاق باشید و راهکارهای جدید برای حل مسائل ارائه دهید. فکرکردن یکی از بزرگترین قدرتهای انسان و نعمتی خدادادی است، اما چگونه فکرکردن مهارتی است که خودتان باید آن را بیاموزید و برای موفقیت و رسیدن به اهدافتان از آن استفاده کنید.
پاسخ ها