مدیر عامل گروه مالی فیروزه در گفتگو با برنامه «آنتک» (لایو اینستاگرام دیجیتال) درباره مسیری که تا امروز در تجارت خود پیموده و چالشهایی که پیش رو داشته صحبت کرد و از آینده روشن اقتصاد ایران سخن گفت. او همچنین توضیحات مهمی در رابطه با همکاری با سرآوا، راهاندازی فیروزه پلت و صندوق خطرپذیر فیروزه ارائه داد و درباره ورود استارتاپها به بورس نیز تاکید کرد که این اتفاق مهم حتی با توجه به شرایط حساس کنونی در بورس، در هر حال باید رخ بدهد.
View this post on Instagram
«رامین ربیعی» لیسانس مخابرات دانشگاه کویینز کانادا و فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه سواس لندن دارد. ربیعی بعد از دیپلم به کانادا مهاجرت میکند و پس از اخذ لیسانس به ایران برمیگردد و یک سالی را در یک شرکت مشاوره کار میکند. پس از آن با «روزبه پیروز» آشنا میشود و این دو ایده گروه فیروزه را شکل میدهند.
گروه فیروزه قرار بود با همکاری یک بانک سوییسی ساخته شود و آنها یک صندوق در خارج از ایران راهاندازی کرده بودند که با شریک تجاریشان یعنی شرکت کردیت سوئیس آن را ایجاد کرده بودند. قرار بوده کارهای اجرایی با گروه فیروزه و سرمایه از سمت آنها باشد؛ تیمی که از کردیت سوییس وارد ایران میشوند درست در زمان دور دوم انتخابات سال ۸۴ بوده و با شور و شوق خاصی در خیابانها روبرو میشوند اما دو ماه بعد به خاطر یک سری مسائل سیاسی از کار کنار میکشند.
ربیعی میگوید آنها تصمیم گرفتند خودشان کار را شروع کنند و این کار را با یک صندوق پانصد هزار دلاری در داخل کشور آغاز میکنند و سرمایهگذاری روی بورس میکنند. آنها در واقع اولین صندوق ایران را ایجاد کرده بودند و خرد خرد سرمایهگذارهای خارجی را نیز شریک خود کردند. کار آنها خوب پیش میرود و میتوانند در حد فاصل ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ میلادی، صد تا صد و پنجاه میلیون دلار از ۱۲۱ سرمایهگذاران خارجی (فنلاند و کشورهای اسکاندیناوی) جذب کنند؛ سرمایهگذارانی که برخی از آنها نیز همچنان همکاریشان را با آنها ادامه میدهند.
آنها سود خوبی به سرمایهگذاران خارجی خود دادند و میانگین بازدهی ۵ سال اولیه ۲۳ درصد به یورو بوده است و ربیعی این موضوع را یک موفقیت چشمگیر میداند. برند آنها در خارج از ایران به عنوان یک برند موفق برای سرمایهگذاری در ایران شناخته شد و همچنان هم شناخته شده است.
گروه آنها چند سال بعد و در سال ۲۰۱۱ که تحریمها خیلی جدیتر شد، تمرکز خود را روی بازار داخل گذاشتند چرا که هر زمان ممکن بود سرمایهگذاران خارجی بروند. آنها در یک بازه زمانی ۴ ساله تمرکز شدیدی روی بازار داخل کردند و کارگزاری فیروزه آسیا را با کمک بیمه آسیا راهاندازی کردند و شرکت سرمایهگذاری توسعه صنعت ایران را نیز خریدند. همچنین صندوقهای داخلی راهاندازی کردند تا آنچنان وابسته به سرمایهگذار خارجی نباشند.
او در پاسخ به این سوال که رشد نهاد خصوصی آنها باعث واکنش از سوی نهادهای حاکمیتی خاصی نشد به دیجیتال میگوید: «با اعداد و ارقامی که در اقتصاد امروز میشنوید، ما هنوز یک عدد کوچک هستیم و فیروزه اسمش از سرمایهاش بیشتر است و ما در برابر شرکتهای فولادی خصوصی و... هنوز آنچنان بزرگ نشدیم که توجه خاصی به ما جلب شود. اما به هر حال هر کس در هر حوزهای در ایران موفق میشود، یک مقداری نظارتهای برخی نهادها به سمت آن بیشتر میشود که موضوعی تاسف بار است.»
در همین سالها بود که گروه فیروزه هلدینگ جزو سهامداران کلیدی اولیه سرآوا میشود. رامین ربیعی در این مورد بیشتر توضیح میدهد:
«نگاه ما به حوزه تک و استارتاپها به قبل از شکلگیری سرآوا برمیگردد. به هر حال روزبه (شریک رامین) هم در این زمینه موفقیتهایی داشته و ما از همان روز اول نگاهی به این بازار داشتیم ولی چون زیرساختی چون پرداخت آنلاین در کشور نبود و یا ضریب نفوذ اینترنت پایین بود؛ در همان بدو ماجرا وارد این بازار نشدیم. اما وقتی این دو موضوع حل شد و با ورود اینترنت 3G و 4G به ایران وارد ماجرا شدیم و اولین پروژهمان نیز استارتاپ شیپور بود که در دل دفتر فیروزه ایجاد و بزرگ شد.»
او میگوید در آن سالها «سعید رحمانی» مدیرعامل سابق سرآوا وارد ایران میشد تا سرمایهگذاری روی استارتاپهای ایرانی انجام دهد. اما وقتی تحریمها به شرکت خارجی اجازه نداد وارد ایران شود، رحمانی تصمیم گرفت سرآوا را ایجاد کند:
«ما هم ابراز علاقه کردیم که سرمایهگذاری کنیم و با چند گروه دیگر این کار را کردیم. اما یک قانونی بود که هیچ سرمایهگذاری نمیتوانست بیشتر از ۱۵ درصد سهام در سرآوا داشته باشد و عملا هیچ یک از گروهها نقش چندان پررنگی در شکل گیری یا در مدیریت نداشتند. عملا همه سرمایهداران عضو هیات مدیره داشتند و بیشتر مدیریت خود دست آقای رحمانی بود و بعد از چند سال ما از هیات مدیره هم خارج شدیم و فعالیتهای دیگر در حوزه داشتیم؛ چرا که صحبتهایی شده بود که این فعالیتهای ما باعث تضاد منافع خواهد شد. ما الان چندسالی هست که جزو هیات مدیره نیستیم اما در سالهای اولیه من و روزبه در این هیات مدیره بودیم.»
او در پاسخ به این سوال که او کارنامه سعید رحمانی را چطور ارزیابی میکند به دیجیتال میگوید:
«یک نقدی که خیلی بجا در اکوسیستم مطرح میشود بالا بردن قیمت و ایجاد یک حباب در اکوسیستم بود که باعث ناامیدی خیلیها شد و دیگری اینکه شفافیت بالایی وجود نداشت. ولی این دعواهای زرگری نباید باعث شود که بی انصافی کنیم، سرآوا نقش بیبدیلی در شکلگیری اکوسیستم داشته و کار بسیار بزرگی انجام داده. با تمام نقدها و اختلاف سلیقهها، نتیجه مثبت بوده و برندهای بزرگ اینترنتی کشور ما به خاطر پول و دانش سرآوا شکل گرفتهاند و این یک حقیقت در کنار نقدها به مدیریت این مجموعه است.»
در آن زمان یک قرارداد تجاری بین شیپور و سرآوا امضا شد که با وجود دیوار در زیرمجموعه سرآوا، انعقاد این قرارداد جای سوال داشت. مانی قاسمی با مطرح کردن این موضوع از ربیعی خواست تا در این مورد توضیح دهد. مدیرعامل گروه فیروزه در همین رابطه گفت:
«من در زندگی هیچوقت دعوا نکردم اما بزرگ ترین دعوای زندگیم با آقای رحمانی سر این داستان شکل گرفت. وقتی سراوا شکل گرفت یک موضوعی مطرح شده بود که سرمایهگذاران وارد حوزههای اینترنتی نباید بشوند؛ در این بین ما پیش از سرآوا شیپور را داشتیم و متقابلا خواستیم که آنها نیز وارد بازار نیازمندیهای آنلاین نشوند. اما بحث سرمایهگذاری در کافه بازار روی میز آمد؛ مجموعهای که دیوار را در دل خود داشت و ماجرا پیچیده شد. ما اجازه دادیم که سرآوا وارد کافه بازار بشود ولی قرار بود بعد از شش ماه از دیوار خارج شوند که نشدند؛ در این بین سرمایهگذار خارجی وارد شیپور شده بود و ما از آنها خواستیم که پس وارد شیپور هم بشوند و این مجموعه را مجموعه Classified خود بدانند اما از آنسو قراردادشان با کافه بازار وجود داشت که شرایط پیچیدهای را وجود آورد. در حال حاضر اما سرآوا سهامدار شیپور نیست و سهامدار دیوار است و رابطه این دو مجموعه نیز با یکدیگر خیلی خوب است و هر یک به جایگاهی رسیدند که نمیتوانند همدیگر را نابود کنند.»
او در پاسخ به این پرسش که آیا روزی شیپور میتواند بازیگر شماره یک مارکت باشد یا خیر به دیجیتال میگوید: «شیپور جزو ۵ استارتاپ برتر کشور از منظر بازدید کاربران و گردش مالی است و این یک موفقیت است اما در حوزه خود بازیگر نخست نیست. روزی که شیپور و دیوار شکل گرفتند، کلی سایتهای آگهی در ایران فعال بودند و همه آنها با اینکه از دیوار و شیپور بزرگتر بودند، از دور خارج شدند.»
او درباره این موضوع که چرا دیوار از شیپور بهتر عمل کرد، این مساله را مرتبط به دو موضوع خاص مرتبط دانست و آنها را چنین ذکر کرد: «شیپور از وبسایت شروع کرد و دیوار از یک اپلیکیشن. در واقع آنها رشد بازار آینده را بهتر از ما دیدند و با بازوی کافه بازار توانستند بسیار درجه یک رفتار کنند. آنها یک استارتاپ سودده مثل کافه بازار داشتند و یک گاوشیرده مثل دیوار را کنار آن راهاندازی کردند که هر دوی آنها در ایران جزو معدود استارتاپهای سودده هستند. نکته دوم اینست که ما با اولین جذب سرمایه خارجی شیپور، روی تلویزیون و بیلبوردهای خیابانی رفتیم ولی متاسفانه زیرساختهای فنی آمادگی این حجم از کاربران را نداشتیم و راند اولی که تبلیغ کردیم، رسما برای دیوار تبلیغ کردیم چرا که کاربران وارد شیپور میشدند و سایت جواب نمیداد.»
این دلایل باعث شد که آنها تصمیم بگیرند تغییرات زیادی در تیم فنی و هیات مدیره شیپور دهند و با اینکه این کارها جواب داد اما آنها بازی را عقب ماندند: «ولی اگر زمانی دیوار ۷ برابر شیپور بود، امروزه بین ۲.۵ تا ۴ برابر است و شیپور تقریبا ۳۰ درصد بازار را دارد.»
ربیعی با اینکه طرفدار مساله ادغام است اما هیچگاه این اتفاق بین شیپور و دیوار رخ نداده و او دلیل این موضوع را نیز در مصاحبه خود با دیجیتال افشا کرد: «دو گروه توافق صد درصدی برای ادغام ندارند و شیپور استراتژی خودش را پیگیری میکند ولی اگر زمانی با دیوار طی یک قرارداد که هر دو طرف راضی باشند ادغام شدند هم که چه بهتر. اما فارغ از فعالیت و موفقیت هر دو، ادغام هر دو توجیه اقتصادی صد درصدی دارد اما بحثهایی چون رقابت برای محقق نشدن این موضوع تاثیر میگذارد.»
ربیعی در مورد فیروزه پلت و روند فعالیت آن تا به امروز به دیجیتال گفت:
«ما اگر به سالی دو یا سه معامله برسیم هم به نظر من موفقیت است. هدف ما این بود که دست سرمایهگذار و سهامدار خرد استارتاپها را در دست هم بگذاریم. اهداف دیگری چون نقد کردن سهام موسسها نیز داشتیم. اما بگذارید قبل از پرداختن مفصل به موفقیت فیروزه پلت برسیم این سوال را بپرسیم اساسا علت ساخت فیروزه پلت چی بود؟ من به نظرم سهامداران خروج موفقی نداشتند و این اتفاق در ایران نیفتاده و بزرگترین ضعف اکوسیستم است. این کار یا باید در حیطه بزرگ ملی یعنی بورس انجام شود و یا در حیطه کوچک در معاملات OTC انجام شود. کلا شرکتهای سهامی خاص در ایران خرید و فروش سهامشان خیلی سخت است و جایی برای این موضوع ندارند. ایده فیروزه پلت هم این بود که بتوانند سهامهای خود را بفروشند ولی اتصال خریداران و فروشندگان در این زمینه بسیار سخت است؛ گرچه هنوز روی آن ناامید نیستیم و در حال فکریم تا چگونه فیروزه پلت را به هدف خود برسانیم. این ایده یک هدف ملی را دنبال میکرد ولی تا الان آنچنان که باید درست پیش نرفته است.»
او درباره ایجاد صندوق خطرپذیر فیروزه که با سرمایهای ۵۰ میلیارد تومانی راهاندازی شده است نیز توضیحاتی ارائه داد. به گفته ربیعی فیروزه یک هلدینگ مالی است و به دو بخش تقسیم میشود و نباید اقدامات آن را با صندوق یک نوع موازی کاری دانست:
«خدمات مالی اعم از کارگزاری و سبدگردانی و مدیریت صندوق و مدیریت تامین مالی است. این گروه آخر کسانی هستند که فیروزه پلت را مدیریت میکنند و برای استارتاپها سرمایه جذب میکنند. بخش دیگری داریم به اسم سرمایهگذاری که کاملا جدا از خدمات مالی ماست. تمام شرکتهای مالی دنیا چنین سیستمی دارند. ما در گروه خودمان از پول شرکتهای بورسیمان در حوزه استارتاپی سرمایهگذاری میکردیم با شرکت وصنعت و با چند شرکت دیگر سرمایهگذاری استارتاپی کردیم.»
به گفته ربیعی این صندوق به مردم عادی این فرصت را میدهد که بتوانند در کنار آنها سرمایهگذاری کنند چرا که با ۵۰ میلیون نیز میتوانند در استارتاپهای بزرگ سرمایهگذاری کنند: «هدف نهایی همه اینست که شرکتهای بزرگ بورسی شرکتهای تکنولوژی محور باشند و برای اینکه این اتفاق بیفتد خیلی اما و اگر و ترس وجود دارد.»
ربیعی میگوید آنها تا به امروز سرمایهگذاری خاصی نکردند چرا که مشکل بوروکراسی در سازمان بورس وجود دارد:
«وقتی یک صندوق پذیرهنویسی میکند تا زمانی که صندوق فعال شود چندین ماه طول میکشد و ما در حال حاضر در پروسهای هستیم مجوزهای بورسی را گرفتیم و نماد ما تا چند هفته دیگر قابل معامله است و ما میتوانیم تازه به ده درصد سرمایهاولیه دست پیدا کنیم تا بتوانیم سرمایه گذاریهای اولیه انجام دهیم و فکر میکنم دو سه ماه دیگر طول میکشد تا سرمایهگذاریهای ما شروع شود. احتمالا قصد داریم خودمان سهام کوچکی در حد یک میلیارد تومان را از استارتاپهای بزرگ بخریم تا مردم را ترغیب به فعالیت در این صندوق کنیم.»
تنها مجموعه خصوصی که ادبیات استارتاپی را میشناسد و بازی سهام را بلد است، مجموعه فیروزه است؛ اما با وجود این دانش هنوز گروه فیروزه در فضای استارتاپی نتوانسته آنطور که باید بدرخشد. این مساله شبههای پیش میآورد مبنی بر اینکه آیا اساسا اکوسیستم استارتاپی ایران آمادگی ورود به بورس و بازی سهام را دارد یا خیر. ربیعی در این مورد میگوید:
«ما همین الان شرکتهای بزرگی داریم که اگر فردا وارد بورس شوند، چند هزار میلیارد تومان قیمت میخورند. دیجی کالا، کافه بازار، دیوار، شیپور، اسنپ، اسنپ فود و تپسی در این حد قیمت دارند و برندهای ملی هستند. شما وقتی پورتفولیو سرمایهگذاری استارتاپی فیروزه را نگاه میکنید متوجه میشوید با جنس سرمایهگذاری IIG و سرآوا نیست و مانند آنها چند ده میلیون دلار روی یک استارتاپ سرمایهگذاری نمیکنیم. استارتاپهایی که ما روی آنها سرمایهگذاری میکنیم قابل مقایسه با این موارد نیستند. در هر حال امیدواریم که برندهای ملی مانند شیپور را در آینده داشته باشیم.»
او آینده ورود استارتاپها به بورس را نیز موضوع جالبی میداند و درباره آن توضیح میدهد: «ما نباید ایران را با آمریکا مقایسه کنیم و ببینیم که در آمریکا شرکتهای برتر یک سری شرکتهای فناورانه است پس باید در ایجا هم چنین باشد چرا که بسیاری کشورهای اروپایی هم در میان پانزده اول شرکت برتر بورسیشان اسامی فناورانه و استارتاپی به چشم نمیخورد. میزان سرمایهای که وارد شرکتهای امریکایی شده نیز قابل مقایسه با ایران نیست. مقایسه شرکتهای تکنولوژی محور قدیمی ایرانی که در بورس بودند نیز با شرکتهای فعلی قابل مقایسه نیستند چرا که آنها عموما تولیدکننده نرمافزار بودند و رشدشان یک حدی داشت. ما تیپ شرکتهایی مانند دیجی کالا را هیچ وقت نداشتیم که یک فرد بداند این شرکت در چند سال آینده چقدر موفقتر خواهد شد و دلش بخواهد سرمایهگذار آن برای طولانی مدت باشد.»
ربیعی با اشاره به آمازون میگوید که این شرکت نیز در اوایل کار خود در بورس جزو شرکتهای اول نبود و آیندهبینی سهامداران باعث شد که چنین اتفاقی رخ بدهد. اما به گفته ربیعی در هر صورت استارتاپهای ایرانی نهایتا وارد بورس خواهند شد
«چون گزینه دیگری برای تامین مالی ندارند؛ در نهایت مجبور هستند وارد بورس شوند و دیگر اینکه چون اکوسیستم ما بسته است، فضای رشد برای شرکتهای ما ایجاد شده و رقیب بینالمللی ندارند. اما مشکل بزرگی که در این میان وجود دارد اینست که رگولاتوری با این سیستمها غریبه است؛ حتی سیستم مالی و حسابداری نیز با چنین سیستمهایی غریبه است؛ باید رگولاتورها این بینش خود را عوض کنند و به شرکتهایی که دارایی کم دارند و زیان انباشته دارند و کم سودده هستند ولی در عوض رشد نجومی دارند اعتماد کنند.»
ربیعی باور دارد استارتاپها تا وقتی روی بورس نیایند ارزشگذاری دقیق آنها مشخص نخواهد شد. او با وجود شرایط عجیب و غریب بورس اعلام میکند که همچنان ورود استارتاپها به بورس مساله خوبی است: «مفهوم سرمایهگذاری در بورس برای مردم جامعه جا افتاد و اگر بورس دوباره از این روند بیفتد و دوره بدی مانند سالهای گذشته خواهیم داشت. این یک نبرد طولانی مدت برای ورود استارتاپها به ایران بوده و مهم است که عملی شود.»
ربیعی معتقد است استارتاپهایی که میتوانند زودتر وارد بورس شوند احتمالا کافه بازار به خاطر سوددهی خوب خود است و شیپور چرا که حساب و کتاب تمیزی و مرتبی در طول این هفت سال دارد: «دیجی کالا و تپسی هم شنیدم که خیلی جلوتر هستند و شاید زودتر وارد بورس شوند.»
از نظر ربیعی اقتصاد ایران اقتصاد جالبی است و نکات مثبت و منفی دارد: «اقتصاد ایران یک اقتصاد واقعی است و حبابی نیست و ناگهان وارد بحران نمیشود. اقتصاد ایران برای همین هم در برابر نوسان مقاوم است و برای همین در برابر تحریمها ایستاده است. همچنین ایران یک مرکز صنعتی قوی دارد و یکی از خودکفاترین کشورهای دنیاست، ما از دمپایی تا هواپیما میسازیم ولو اینکه خوب نسازیم. در همین ایام شیوع کرونا بسیاری کشورها دستکش و ماسک کم آوردند ولی در ایران چنین نشد. اما نکته منفی بزرگ اقتصاد ایران قطع اتصال با اقتصاد دنیا است. این مساله در بحث جذب سرمایه، فرهنگ کاری و شناسایی موقعیتها در دنیا نیز تاثیر منفی میگذارد. تحریم و مسائل سیاسی باعث شد این عقب ماندگی اقتصادی پیش بیاید، ولی هر بار یک خبر خوب سیاسی مانند برجام شنیده شده، یک دفعه همه چیز تکان اساسی خورده است و این مساله باعث میشود همچنان امید داشت.»
ربیعی باور دارد که ما در دنیایی زندگی میکنیم که نمیشود در آن مرزها را بست و باید نگاه کلانتری داشت تا اقتصاد ایران به اقتصاد دنیا وصل شود: «اگر این اتفاق بیفتد، اقتصاد ایران بینظیر خواهد بود. ما از نظر ثروتی که در این مملکت وجود دارد بینظیر هستیم. خوش بین هستم که اوضاع درست میشود و نباید فقط کوتاه مدت نگاه کرد، من شک ندارم نسل جدید جوان ایرانی عالی است. سی سال دیگر جزو پانزده اول کشور دنیا در حوزههای مختلف خواهیم بود.»
پاسخ ها