شبی سرد در کرانه شمالی فرانسه بود. همهچیز عادی به نظر میرسید و بعد ناگهان هواپیماهای نیروی هوایی سلطنتی از راه رسیدند و سربازان چترباز داشتند در منطقهای در نزدیکی یک ویلا کنار ساحل فرود میآمدند. چتربازان متحدین در تاریکی کورکننده شب آمده بودند تا به دنبال یک قطعه سختافزاری بسیار ارزشمند بگردند. این سختافزار میتوانست جریان جنگ جهانی دوم را تغییر داده و نبرد را به دروازههای آلمان ببرد. تجهیزاتی که دربارهاش صحبت میکنیم، رادار ورزبورگ بود.
با سقوط فرانسه، آلمان جای پای خود را در اروپا محکم کرده بود. آلمانیها حالا داشتند برای نبرد بریتانیا آماده میشدند. نیروی هوایی آلمان (ملقب به لوفتوافه) به هیتلر اطمینان خاطر داده بود که بمباران بیامان بریتانیا، در نهایت به تسلیم شدن نیروهای دشمن منجر خواهد شد. درحالی که آلمان داشت در شمال اروپا ژست تدافعی به خود میگرفت، هیتلر مسئولیت نبرد با بریتانیا را لوفتوافه سپرد.
لوفتوافه برای چندین ماه متوالی، آسمان لندن را به آتش کشیده بود و سعی میکرد روحیه مردم بریتانیا را نابود کند تا بالاخره به تسلیم شدن تن دهند. پاسخ بریتانیا اما قاطعانه بود. نیروی هوایی سلطنتی این کشور با تمام قوا به لوفتوافه پاسخ داد، ولی تلفات نیز بسیار زیاد بود. بمبافکنهای نیروی هوایی سلطنتی در مناطق تحت تصرف آلمان با زیان قابل توجهی روبهرو شده بودند. مقامات نیروی هوایی این سوال برایشان پیش آمده که چطور لوفتوافه اینقدر دقیق عمل میکند.
رادار تکنولوژیایست که از آن برای شناسایی اجسام دوردست، از طریق امواج رادیویی استفاده میشود. قاعده پشت یک رادار کارآمد، چیزی است که از آن تحت عنوان اثر دوپلر یاد میشود. بیایید فرض کنیم که یک ماشین پلیس در حال حرکت به سمت شما است. هرچه اتومبیل به شما نزدیکتر میشود، صدای آژیر بلندتر به گوش میرسد و هرچه دورتر شود، صدا در محیط محو میشود.
همین قاعده درباره امواج رادیویی که از یک منبع مخابره میشوند نیز مصداق دارد. موج رادیویی به یک شی برخورد میکند و دوباره به سمت سرمنشا میجهد. مدتزمانی که رفت و بازگشت موج رادیویی طول میکشد، به شما اجازه خواهد داد که فاصله هدف از سرمنشا را اندازهگیری کنید. بریتانیا مدتها پیشتر از آلمان داشت تکنولوژی رادار را توسعه میداد. در جریان جنگ جهانی دوم اما آلمان سرمایهگذاری روی تکنولوژی رادار را افزایش داد و به این ترتیب توانست زودتر از بریتانیا به آن دست پیدا کند.
دانشمندان بریتانیایی نمیتوانستند از چگونگی کارکرد رادار آلمان سر در بیاورند و به دنبال پژوهش روی آن و همینطور دستکاریاش به نفع کشور خود بودند. هنگام بررسی تصاویر هوایی به دست آمده از کرانه فرانسه، آنها متوجه وجود نوعی شی عجیب و دیسک شکل در نواحی نزدیک به ساحل شده بودند. محققان بریتانیایی به این نتیجه رسیدند که این اشیا، احتمالا رادار هستند و پیشنهاد کردند که سربازان آنها را ربوده و به انگلیس بیاورند تا جزییات فنی رادار مورد موشکافی قرار بگیرد.
تصاویر از فاصله ۱۲ کیلومتری شهر برونِوِل، در شرق شهر لو آور ثبت شده بودند. رادار مقابل یک ویلا قرار گرفته بود و مشخصا مسیری هموار میان رادار و ساحل کشیده شده بود. بنابراین نیروهای انگلیسی برای ضبط رادار و آوردن آن به کشور خود برنامهریزی کردند.
حمله دقیقا زمانی شروع شد که چتربازان در شهر فرود آمدند. این سربازان به چهار گروه تقسیم شده بودند.
گروه الف باید ویلا را تخلیه میکرد. گروه ب مسئولیت ضبط تجهیزات رادار و انتقال آنها به ساحل را برعهده داشت. ماموریت گروه پ این بود که از کرانه ساحل در برابر نیروهای آلمانی محافظت کند. و گروه آخر هم نقش گروه رزرو را ایفا میکرد. انتظار میرفت هوا در روزهای ۲۷ و ۲۸ فوریه سال ۱۹۴۲ کاملا صاف باشد و هر چهار گروه، چراغ سبز را برای آغاز عملیات دریافت کردند.
چتربازانی که سوار هواپیماهای نیروی هوایی سلطنتی شده بودند، در کرانه فرانسه به پایین میپرند. به خاطر تاریکی بسیار شدید، برخی از گروهها در فاصلهای کمابیش دور از شهر فرود آمدند. اما توانستند خودشان را در زمان مقرر به نقاط مشخص شده برسانند. بعد از یک مبارزه شدید با نیروهای آلمان، ویلا بالاخره تحت کنترل بریتانیاییها در میآید.
تجهیزات راداری از هم باز شدند و درون یک ارابه قرار گرفتند تا امکان حمل آسانشان مهیا شود. از شانس خوب انگلیسیها، نیروهای حمله توانستند یک تکنیسین آلمانی را نیز دستگیر کنند که میدانست چطور از تجهیزات راداری استفاده کند. تمام گروهها به یکدیگر پیوستند و به نقطه گریز در ساحل رسیدند. اما خبری از نیروی دریایی سلطنتی نبود. رهبر گروه یک منور روشن کرد تا جای دقیق خود را به اطلاع نیروی دریایی برساند.
کشتیهای انگلیسی از دست کشتیهای آلمانی پنهان شده بودند و هیچ ایدهای نداشتند که گروه حمله کجاست. بعد از دیدن نور منور اما توانستند همرزمان خود را یافته و نجاتشان دهند.
رادار آلمان به بریتانیا کمک کرد تا از سیستم دفاعی آلمان سر در بیاورد. سیستم دفاعی آلمان شامل دو رادار ورزبورگ و آرایهای از نورافکنها بود. این سیستم به خاطر مغز متفکرش، جوزف کامهوبر، خط کامهوبر نام گرفته بود.
وقتی هواپیماهای نیروی هوایی سلطنتی وارد حریم هوایی آلمان میشد، دو رادار ورزبورگ آنها را پایش میکردند. بنابراین کافی بود خلبانان لوفتوافه صرفا سیگنالهای رادار را دنبال کنند تا قادر به حمله به نیروی انگلیسی باشند. رادار ورزبورگ مسافتی به شعاع ۳۰ کیلومتر را مورد پوشش قرار میداد. محققان بریتانیایی حالا یک نقشه جدید برای فریب دادن رادار آلمان داشتند، از طریق سیلندرهایی فلزی که درون فویلهای آلومینیومی قرار میگرفتند. نیروی هوایی سلطنتی نام اینها را «پنجره» گذاشت. انگلیس برای فریب دادن سیستم رادار آلمان، ابتدا پنجرهها را در آسمان میفرستاد و بعد حمله هوایی شروع میشد.
رادار آلمان، این قوطیهای آلومینیومی را به عنوان هواپیماهای انگلیسی شناسایی میکرد و نیروهای لوفتوافه تا پیش از آغاز حمله واقعی سرگردان بودند. از پنجره بعدا برای فریب دادن تسلیحات ضد هوایی، در جریان بمباران شهر درسدن نیز استفاده شد.
اما برجستهترین مورد استفاده از پنجره، در روز قبل از حمله به ساحل نرماندی انجام شد و زمانی که نیروی هوایی، از این تکنیک برای فریب دادن نیروهای آلمانی مستقر در ساحل نرماندی استفاده کرد. وقتی حمله اصلی روز بعد آغاز شد، افسران آلمانی تصور میکردند که رادارهایشان بار دیگر به خطا افتادهاند. به این ترتیب، رمزگشایی رادار ورزبورگ توانست جهان هزاران سرباز نیروهای محور را در روز حمله به نرماندی نجات دهد.
حمله به برونول توانست تفاوتی اساسی در حملات هوایی بریتانیا ایجاد کند. تا پیش از این حمله، نیروی هوایی سلطنتی به صورت مداوم توسط لوفتوافه شکار میشد. اما بعد از این حمله، انگلیس توانست هواپیماهایش را تا قلب آلمان بفرستد.رمزگشایی سیستم رادار آلمان توانست جان بیشمار سرباز را نجات دهد و بنابراین حمله به برونول، یکی از مهمترین حملات در جریان جنگ جهانی دوم به حساب میآید.
پاسخ ها