
آیا تابهحال پیش آمده که عکس یک نوزاد تپل با لپهای گلانداخته یا ویدئویی از یک بچه گربه را ببینید و ناگهان دندانهایتان را به هم فشار دهید؟ آیا جملاتی مثل «وایی دلم میخواد گازش بگیرم!» یا «آنقدر فشارش بدم تا بترکه!» از دهانتان خارج شده است؟ اگر این تجربه را داشتهاید، نگران نباشید؛ شما دیوانه یا خشن نیستید! شما در حال تجربه یک پدیده روانشناختی رایج به نام پرخاشگری ناشی از بامزگی هستید.
شاید عجیب به نظر برسد که چرا مغز ما در واکنش به چیزی که سرشار از معصومیت و زیبایی است، فرمانی خشونتآمیز صادر میکند. چرا عشق و پرخاشگری در این لحظات خاص با هم ترکیب میشوند؟ در این مقاله از مجله «چطور»، با نگاهی علمی و دقیق به اعماق مغز سفر میکنیم تا راز این تضاد عجیب را کشف کنیم. با ما همراه باشید تا بفهمیم چرا گاهی دوست داشتنِ زیاد، دندانقروچه میآورد.
پرخاشگری ناشی از بامزگی یا Cute Aggression، اصطلاحی است که برای توصیف واکنشهای ظاهراً خشن در برابر محرکهای بسیار بامزه (مانند نوزادان یا حیوانات کوچک) به کار میرود. این واکنشها معمولاً شامل فشردن دندانها، مشت کردن دستها، میل به نیشگون گرفتن یا گاز گرفتن و استفاده از کلامی خشن اما با لحنی محبتآمیز است.
نکته کلیدی و تمایزدهنده اینجاست که در پرخاشگری ناشی از بامزگی، فرد هیچ تمایل واقعی برای آسیب رساندن به سوژه ندارد. این رفتار، نوعی «نمایش» است که با احساسات مثبتِ شدید همراه است، نه خشم یا نفرت.

در سال ۲۰۱۳، تیمی از محققان دانشگاه ییل آمریکا برای اولین بار این پدیده را به صورت علمی مطالعه و نامگذاری کردند. آنها دریافتند که این حس یک تجربه جهانی است و تقریباً در تمام فرهنگها دیده میشود؛ از اصطلاح «Gigil» در زبان فیلیپینی (به معنی ساییدن دندانها از شدت علاقه) تا عبارتهای رایج فارسی مثل «قربونت برم که میخوام بخورمت!».
برای درک این پدیده، باید به مکانیزمهای تنظیم هیجان در مغز نگاه کنیم. تحقیقات نشان میدهد که پرخاشگری ناشی از بامزگی در واقع یک مکانیزم دفاعی هوشمندانه برای حفظ تعادل روانی است.
اوریانا آراگون (Oriana Aragón)، روانشناس اجتماعی، این پدیده را نمونهای از ابراز هیجان دوگانه میداند. درست مثل زمانی که از شدت خوشحالی گریه میکنیم (اشک شوق) یا از شدت استرس و شوک میخندیم (خنده عصبی)؛ در اینجا هم مغز برای تعدیل یک احساس شدید، واکنش متضاد آن را تولید میکند.
وقتی با یک موجود بسیار بامزه روبرو میشوید، سیستم پاداش مغزتان با حجم عظیمی از احساسات مثبت و هورمونهایی مثل دوپامین بمباران میشود. این اورلود شدن احساسی میتواند عملکرد شما را مختل کند (مثلاً آنقدر محو نوزاد شوید که نتوانید از او مراقبت کنید). برای جلوگیری از این اختلال، مغز مقدار کمی احساس پرخاشگری تولید میکند تا شما را از آن خلسهی شدید بیرون بکشد و به تعادل برگرداند.

در مطالعهای که در ژورنال Frontiers in Behavioral Neuroscience منتشر شد، کاترین استاوروپولوس، استاد دانشگاه کالیفرنیا، فعالیت مغزی افراد را هنگام تماشای تصاویر بامزه ثبت کرد. نتایج شگفتانگیز بود:
استاوروپولوس در مصاحبهای دراینباره گفت:
«این روش مغز است برای گفتن اینکه: آرام باش! این حجم از حس خوب دارد من را از کار میاندازد.»
این حس مختص شما نیست. حتی چهرههای مشهور هم بارها به این تجربه اعتراف کردهاند. برای مثال، کریستن بل (Kristen Bell) بازیگر هالیوود، در یک مصاحبه تلویزیونی اعتراف کرد که وقتی با حیوانات خیلی بامزه (مثل تنبلها) روبرو میشود، کنترل احساساتش را از دست میدهد و گریه میکند یا دچار تیکهای عصبی ناشی از هیجان میشود که نشاندهنده همین اوج گرفتن احساسات است.
کاربری در یک انجمن مطرح ردیت نوشته است:
«من عاشق گربهام هستم، اما گاهی وقتی خوابیده و خیلی ناز شده، یهو دلم میخواد چنان فشارش بدم که چشماش بزنه بیرون! بعدش خودم از این فکرم میترسم و فقط نازش میکنم. فکر میکردم روانپریشم تا اینکه فهمیدم این یه چیز علمیه.»
بسیار مهم است که مرز بین این پدیده بیخطر و پرخاشگری واقعی را تشخیص دهیم. جدول زیر به شما کمک میکند تا این تفاوتها را بهتر درک کنید:
| ویژگی | پرخاشگری ناشی از بامزگی | پرخاشگری واقعی |
|---|---|---|
| منشاء احساس | عشق، لذت و هیجان مثبت شدید | خشم، نفرت، ناامیدی یا ترس |
| قصد و نیت | ابراز محبت، تخلیه انرژی، بدون قصد آسیب | آسیب رساندن، کنترل کردن یا تخریب |
| رفتار فیزیکی | فشردن دندان، نیشگون ملایم، صدای فشرده | ضربه زدن، هل دادن، آسیب فیزیکی جدی |
| احساس بعد از عمل | آرامش، خنده، تخلیه هیجانی | ممکن است پشیمانی یا رضایت از انتقام باشد |
برای اینکه پرخاشگری ناشی از بامزگی رخ دهد، سوژه باید ویژگیهای خاصی داشته باشد. کنراد لورنتس (Konrad Lorenz) رفتارشناس مشهور، این ویژگیها را «Kindchenschema» یا طرحواره نوزادی نامید.
مغز انسان طوری سیمکشی شده که به ویژگیهای زیر واکنش شدید نشان دهد:
این ویژگیها (که در نوزادان انسان و بسیاری از حیوانات مشترک است) به طور غریزی تمایل به مراقبت کردن را در ما بیدار میکنند. اما وقتی این ویژگیها خیلی اغراقآمیز باشند (مثل بچه گربهها)، سیستم مراقبت مغز بیشفعال شده و برای تعدیل خود، به مکانیزم پرخاشگری ناشی از بامزگی متوسل میشود.

اگرچه حس پرخاشگری ناشی از بامزگی طبیعی است، اما گاهی شدت آن میتواند آزاردهنده باشد یا باعث شود نگران شویم که مبادا ناخواسته به موجودی آسیب بزنیم (مثلاً جوجهای را زیادی فشار دهیم!).
وقتی حس کردید دندانهایتان در حال قفل شدن است، نگاهتان را برای چند ثانیه از آن موجود بردارید. سه نفس عمیق بکشید. این کار به مغز فرصت میدهد تا سطح دوپامین را پایین بیاورد و منطق را بازیابی کند.
به جای عمل کردن (فشار دادن)، احساستان را با کلمات اغراقآمیز بیان کنید. گفتنِ «وایی دارم دیوونه میشم از دستش!» یا «میخوام قورتش بدم!» به تخلیه انرژی روانی کمک میکند، بدون اینکه نیاز به تماس فیزیکی خشن باشد.
اگر میل به فشردن خیلی زیاد است، یک توپ استرس یا بالش را فشار دهید. این کار نیاز فیزیکی بدن برای تخلیه تنش عضلانی را برطرف میکند، در حالی که نوزاد یا حیوان خانگی در امنیت میماند.

اگر به این موضوع و نحوه کارکرد عجیب مغز در پردازش احساسات علاقهمند هستید، مطالعه منابع زیر پیشنهاد میشود:
پدیده پرخاشگری ناشی از بامزگی، یادآور پیچیدگی شگفتانگیز روان انسان است. این حس به ما نشان میدهد که مرز بین عشق و جنون، مراقبت و خشونت، گاهی در مغز ما به باریکی یک تار موست. اما این خشونت ظاهری، در باطن خود، تلاشی برای حفظ تعادل و محافظت از سلامت روان ماست.
پس دفعه بعد که با دیدن یک موجود دوستداشتنی، دندانقروچه کردید و مشتتان را گره زدید، لبخند بزنید و بدانید که این، روش عجیب و غریب مغزتان برای گفتنِ «من خیلی دوستش دارم» است. فقط یادتان باشد، فشار را روی بالش خالی کنید، نه روی آن موجود بینوا!
اگر این مقاله از «چطور» برایتان جالب بود، حتماً آن را با دوستانی که همیشه میخواهند لپ نوزادان را بکنند، به اشتراک بگذارید. شما هم تجربهای از این حس دارید؟ در کامنتها برایمان بنویسید که چه چیزی «آمپر بامزگی» شما را میچسباند!
خیر. تحقیقات نشان داده که این پدیده یک واکنش روانی طبیعی برای تعدیل احساسات مثبت است و فرد هیچ قصد واقعی برای آسیب رساندن ندارد. با این حال، باید مراقب باشیم که در ابراز فیزیکی این حس (مثل فشار دادن) زیادهروی نکنیم تا به صورت ناخواسته به کودکان یا حیوانات کوچک آسیب نزنیم.
اگرچه این پدیده رایج است، اما همه آن را تجربه نمیکنند. تحقیقات نشان میدهد افرادی که احساسات خود را با شدت بیشتری تجربه میکنند (چه مثبت و چه منفی)، بیشتر مستعد این واکنش هستند. همچنین تفاوتهای فرهنگی و نحوه تربیت در ابراز هیجانات نیز نقش دارد.
عمدتاً بله، زیرا آنها دارای ویژگیهای طرحواره نوزادی هستند که محرک اصلی این حس است. اما ممکن است برخی افراد نسبت به اشیاء بیجان که طراحی بامزه دارند (مثل عروسکها یا شخصیتهای کارتونی) یا حتی شریک عاطفی خود در لحظات خاص نیز این حس را تجربه کنند.
پاسخ ها