برخی فیلمها هستند که با وجود فوقالعاده بودنشان، تماشای دوبارهشان دشوار یا حتی غیرممکن است. این فیلمها با غم یا خشونت بیش از حد خود کاری کردهاند که تماشای بیش از یک بار آنها بسیار سخت باشد. لیست ۳۲ فیلمی که فقط یک بار می بینید را آماده کردهایم.
با هم این فیلمها تلخ را مرور میکنیم.
«فهرست شیندلر» یکی از تکاندهندهترین آثار تاریخ سینماست. در این فیلم استیون اسپیلبرگ هولوکاست را با دقت و تأثیرگذاری بینظیری به تصویر میکشد. هرچند این فیلم از بسیاری جهات شاهکاری تکرارنشدنی محسوب میشود، اما تماشایش از نظر احساسی آنقدر سنگین است که اغلب مخاطبان فقط یک بار آن را تماشا میکنند.
«هتل روآندا» داستان وحشتآور نسلکشی در روآندا دههٔ ۹۰ میلادی را روایت میکند. این فیلم همچون «فهرست شیندلر»، روایت نجات عدهای در میانهٔ فاجعهای انسانی است؛ همانقدر الهامبخش و همانقدر تلخ و غمانگیز. تماشای چنین فیلمی حتی برای یک بار هم دشوار است.
«مسیر سبز» براساس رمانی از استیون کینگ ساخته شده و روایتی متفاوت از داستانهای معمول اوست. این بار ما با یک تجربه عمیقاً احساسی و انسانی در زندانی مرگبار طرفیم. بازی تأثیرگذار مایکل کلارک دانکن باعث میشود تماشای این فیلم از نظر عاطفی بسیار سخت باشد. مسیر سبز فیلمی است که فقط یک بار می بینید، مگر این که بتوانید از فراسوی غم عمیقش به زندگی برسید.
«منطقهٔ مورد علاقه» در سال ۲۰۲۴ اسکار بهترین صدا را دریافت کرد. استفادهٔ بدیع کارگردان از صدا برای نمایش وحشتهای پشت پردهٔ هولوکاست، بدون آنکه تصاویر عجیبی نشان داده شوند، اثری دلهرهآور خلق کرده که یک بار تماشایش هم سخت است.
«جواهرات تراشنخورده» داستان سقوط تدریجی هاوارد (آدام سندلر) در گرداب ناامیدی است. سندلر چنان در این نقش فرو رفته که دیگر نمیتوانید او را بهعنوان کمدین به خاطر بیاورید. دیدن تصمیمات اشتباه پیوسته و آنقدر تلخ و پراسترس است که احتمالاً تماشای بیش از یک بارش زجر آور است.
«دوازده سال بردگی» از آن دست فیلمهایی است که باید هر آمریکایی و نژادپرستی حداقل یک بار ببیند. تصویر وحشتناک و واقعبینانهای از بردهداری در تاریخ آمریکا نشان میدهد؛ موضوعی که هنوز زخمهایش در جامعه آمریکا محسوس است.
«میدسامر» ترسناک است؛ اما نه ترسناک از نوع خون و زامبی. ترس این فیلم عمیق و روانشناسانه است. هیچچیز سرگرمکننده یا بامزهای در این فیلم وجود ندارد. آنقدر حالوهوا و تصویرسازی مدسامر دلهرهآور است که تماشای مجددش به هیچ وجه آسان نیست.
«درون» با بازی ویلم دفو روایت گرفتارشدن یک دزد آثار هنری در پنتهاوسی مجلل اما غیرقابل فرار است. شخصیت اصلی کمکم به مرز جنون کشیده میشود و دچار زوال روانی میشود. درون همان فیلمی است که فقط یک بار می بینید
«منچستر کنار دریا» داستانی تراژیک است که هرچه جلوتر میرود، تلخی و اندوه آن بیشتر نمایان میشود. بازی درخشان کیسی افلک در نقش مردی که از تراژدیهای پیاپی رنج میبرد، آنقدر دردناک است که کمتر کسی تمایل به تماشای دوباره آن داشته باشد.
«مصائب مسیح» خشونت بسیار عریان و تکاندهندهای دارد که تحمل آن حتی برای افراد غیرمذهبی هم هضمش دشوار است. فیلم از ابتدا مورد بحث و جدل بوده، اما اغلب کسانی که آن را دیدهاند، نیازی به دیدن دوباره آن ندارند.
«از گور برخاسته» بهخاطر صحنههای خشن و کشندهاش مشهور است. لئوناردو دیکاپریو در نقش شکارچی مجروحی که برای بقا میجنگد، بازی خیرهکنندهای کرده است. بااینحال روایت دردناکه فیلم، تماشای مجدد آن را دشوار میکند.
«ماشینیست» بیش از هرچیز بهخاطر کاهش وزن شئیئ کریستین بیل برای نقش مردی که از بیخوابی رنج میبرد،مشهور است. اجرای تکاندهندهٔ او ارزش یک بار دیدن فیلم را دارد. با این همه دیدن دوباره فیلم سخت است.
«مرثیهای برای یک رؤیا» شاید دردناکترین تصویر از اعتیاد را نشان دهد؛ اعتیادی که نهتنها جسم، بلکه روح و زندگی را به تباهی میکشاند. کارگردانی آرونوفسکی و بازی قدرتمند الن برستین، تجربهای فراموشنشدنی و بسیار سخت را رقم میزند.
«اولدبوی» از همان آغاز، فضایی آزاردهنده دارد و به به سمت موقعیتهای هولناکتری پیش میرود. روایت انتقام، زندانیشدن عجیب شخصیت اصلی، و خشونت شوکهکنندهاش، اولدبوی را به فیلمی تبدیل کرده که تماشای یک بارهاش هم دشوار است.
«جنگ داخلی» اثر جدید الکس گارلند به خاطر حالوهوای خشن و تصاویر تکاندهندهاش تحسین شده است. هرچند این فیلم هنوز بهصورت گسترده اکران نشده، اما منتقدانی که قبل از دیگران اثر را دیدهاند از تأثیر شدید روحی آن سخن گفتهاند.
«نهنگ» با بازی درخشان برندن فریزر (برندهٔ اسکار برای همین نقش) داستان مردی منزوی و رنجدیده را روایت میکند. حسهای عمیق این فیلم چنان است که تماشای دوباره که هیچ، حتی تماشای یک بارهاش هم دشوار است.
«ویپلش» تصویری تیره از رابطهٔ معلم و شاگرد ارائه میدهد. معلمی سادیستی (با بازی تماشایی جی. کی. سیمونز) و دانشجویی که میخواهد به هر قیمتی موفق شود. خشونت روانیِ استاد برای تماشاگران بسیار دشوار و عصبیکننده است.
«خوشبختی» درواقع کمدیای تیره و تاریک است. مسائلی را مطرح میکند که اغلب جامعه از صحبت صریح دربارهشان فراری است. اگرچه بازی بازیگران تحسینبرانگیز است، اما فیلم بسیار دردناک و رنج آور است.
«زندگی زیباست» ترکیب شگفتانگیزی از طنز و تراژدی در بحبوحهٔ هولوکاست است. با وجود لحظات شیرین و بامزه، رنج پنهانشده در پس ماجرا آنقدر سنگین است که کمتر کسی دل تماشای دوباره این فیلم را پیدا میکند.
«تاریخ مجهول آمریکا» کاوش در ریشههای نژادپرستی خشونتبار آمریکا میپردازد. تماشای ماجرای درک وینیارد (ادوارد نورتون) آنقدر آزاردهنده است که حتی یک بار دیدن فیلم هم میتواند تجربهای سخت باشد.
«ترک کردن لاسوگاس» دربارهٔ خودویرانگری مردی الکلی است که قصد دارد خودش را در لاسوگاس نابود کند. اجرای تکاندهندهٔ نیکلاس کیج همزمان حس تنفر و دلسوزی تماشاگر را برمیانگیزد. این فیلم آن قدر تلخ است که تماشای دوبارهاش زجر آور است.
«پیانیست» روایت یک موسیقیدان لهستانیِ یهودی در دورهٔ هولوکاست است. تماشای رنج عمیق او و قربانیان اطرافش – چه آنان که کشته شدند و چه آنها که زنده ماندند – بسیار دردناک است و معمولاً کسی رغبت به تماشای دوباره ندارد.
«شبگرد» پرسشهایی را دربارهٔ نقش رسانهها و خشونت مطرح میکند که همچنان مهم هستند. فضای تیره و تصاویر ناراحتکننده شبگرد را به فیلمی ارزشمند تبدیل کرده که البته یک بار دیدنش هم سخت است.
«دختر من» در عین کودکانهبودن، یکی از تلخترین اتفاقات ممکن (مرگ یک کودک) را نشان میدهد. شوک ناگهانی این اتفاق، باعث میشود این فیلم یکی در صدر لیست ۳۲ فیلمی که فقط یک بار می بینید، باشد.
مجموعهٔ «اره» از معروفترین فرنچایزهای ژانر وحشت است که با صحنههای خشونتآمیز و شکنجههای روانی شناخته میشود. این فیلمها چنان خشن و غمبار است که دیدن یک بار آنها نیز کاری سخت به حساب میآید.
«ماگنولیاهای پولادین» با حضور جمعی از بازیگران زن برجسته دوران ساخت شده، یک درام تأثیرگذار و بهشدت احساسی است. مرگ و اندوه در این فیلم بهشکل پررنگی نمایش داده میشود و بسیاری مخاطبان، آن را از گریهآورترین آثار هالیوود میدانند.
«عمل کشتن» مستندی تکاندهنده دربارهٔ جنایتهای اندونزی در دههٔ ۶۰ میلادی است. تماشای کسانی که شخصاً در این کشتارها دست داشتهاند و حالا در برابر دوربین از آن سخن میگویند، تماشاگر را عمیقاً شوکه میکند.
«مارلی و من» داستان سگی بازیگوش و محبوب در یک خانوادهٔ جوان است. این فیلم لحظات شاد فراوانی دارد، اما همه میدانند که از دستدادن یک حیوان خانگی چهقدر دردناک است. پایان تلخ فیلم چیزی است که شما را از دوباره دیدنش منصرف میکند.
«انتخاب سوفی» یکی از برترین بازیهای مریل استریپ را به نمایش میگذارد. این فیلم بهخاطر تصمیم وحشتناکی که شخصیت سوفی باید بگیرد، آنقدر دردناک است که از حد تصور خارج است. همین مسئله باعث میشود کمتر کسی میل داشته باشد این فیلم را دوباره ببیند.
«ایستگاه فروتویل» روایتی واقعی از روزهای پایانی زندگی اسکار گرنت است که به دست پلیس کشته شد. این فیلم تماشاچی را مجبور میکند با جنبههای تلخ تبعیض نژادی در آمریکا مواجه شود. مثل بسیاری فیلمهای درگیرکننده، یک بار دیدن کافی است.
«مادر!» فیلمی نمادگرایانه است که صحنههای پایانیاش برای بسیاری از بینندگان شدیداً آزاردهنده بوده. این فیلم خواب بسیاری را به کابوس تبدیل میکند. هرچند فیلم از نظر هنری تحسینبرانگیز است، اما بعید است بخواهید دوباره سراغش بروید.
«۱۲۷ ساعت» روایت واقعی ماجرای آرون رالستون است که در صخرهای گرفتار شد و مجبور بود برای رهایی، تصمیمی هولناک بگیرد. دنی بویل آنقدر صحنههای حساس را واقعی و وحشتناک نشان داده که دیدنش بار دوم، کار راحتی نیست.
این ۳۲ فیلم هرکدام از جهاتی مهم، ماندگار و تأثیرگذارند. اما نوع تأثیرشان معمولاً در حدی است که تماشای دوباره برای بسیاری از مخاطبان سخت یا حتی غیرممکن میشود. اما آیا واقعا چنین است؟ این فیلم ها، فیلمهایی است که فقط یک بار می بینید؟
منبع: cinemablend
پاسخ ها