دنیای افرادی که اهل مطالعهاند، بدون حضور مترجمها حتما چیزی کم داشت و بهجرئت میتوانیم بگوییم زیبایی و جذابیتی نداشت. مترجمها به ما در درک فکرها، ماجراها و تجربههایی در آنسوی مرزهای زبانیمان قدرت میدهند و کمک میکنند که افقهای فکریمان را بهاندازه تمام نویسندههای دنیا بگسترانیم؛ البته که هر مترجمی از پس این کار بزرگ برنمیآید. در این مطلب، زندگینامه نجف دریابندری و معرفی آثار ترجمه شده او را آوردهایم. دریابندری یکی از مترجمهای بسیار تأثیرگذار کشورمان بوده است. در بخش معرفی کتاب امروز، با ما همراه باشید تا این شخصیت و آثارش را بیشتر بشناسیم.
آنچه در این مقاله میخوانیم:
کودکی | تحصیل و استخدام | ماجرای علاقه به زبان انگلیسی | حزب توده و زندان | ازدواج | معرفی آثار ترجمه شده | جوایز | بیماری و پایان زندگی
نجف دریابندری از بهترین مترجمهای زبان انگلیسی به فارسی بوده است. او در گفتوگویی که بهصورت کتاب منتشر شده است، درباره کودکیاش اینگونه میگوید: «من در سال ۱۳۰۹ در آبادان به دنیا آمدم و تا حدود ۲۲سالگی هم در آنجا بودم. پدرم، ناخدا خلف، آدم جالبی بود؛ البته خیلی زود مُرد: در ۵۲سالگی، وقتی که بنده هفتساله بودم. او ناخدا یا راهنمای کشتیهای باری و نفتکش بود که از خارج میآمدند. نامخانوادگی دریابندری را پدرم وقتی میخواسته شناسنامه بگیرد، انتخاب کرده؛ چون بوشهری بوده و بوشهر یک بندر در کنار دریاست.»
نجف دو خواهر داشت و تنها پسر خانواده بود. بعد از مرگ پدر، مادرش مسئولیت خانواده را برعهده گرفت.
شاید عجیب باشد؛ ولی نجف دریابندری تحصیلاتش را نیمهکاره رها کرد و حتی دیپلم هم نگرفت! او دراینباره میگوید: «تا کلاس نهم را در مدرسه خواندم. یک روز که رسم داشتیم، معلم از من تکالیف را خواست. من که نکشیده بودم، گفتم جا گذاشتهام. معلم گفت: “برو بیاور.” من هم بلند شدم، وسایلم را جمع کردم و رفتم که رفتم.»
او بعدها دهم و یازدهم را خارج از مدرسه خواند؛ اما تجدید شد و تحصیل را برای همیشه کنار گذاشت. در همان زمان به شرکت نفت رفت و در آنجا بهعنوان منشی استخدام شد. چون زبان انگلیسی را بهخوبی صحبت میکرد، توجه رئیسش را برانگیخت و از اداره کارگزینی به اداره کشتیرانی منتقل شد.
دریابندری دراینخصوص میگوید: «داستان علاقه پیداکردن من به انگلیسی هم جالب است. یادم میآید سال دوم دبیرستان در امتحان انگلیسی تجدید شدم. این تجدیدی باعث شد که من با پشتکار زیاد شروع به خواندن انگلیسی کنم و درنتیجه به زبان انگلیسی علاقهمند شدم.»
اولین فعالیتهای دریابندری درزمینه نوشتن، مربوط به مطالبی است که درباره فیلمهای اکرانشده در سینما آبادان مینوشت و داستانهای کوتاهی که از «ویلیام فاکنر» ترجمه میکرد. این نوشتهها در روزنامه «خبرهای روز» آبادان منتشر میشدند.
در همان دوران او نسخه اصلی کتاب «وداع با اسلحه» را از ابراهیم گلستان به امانت گرفت و چون بهنظرش کتاب جالبی بود، آن را ترجمه کرد و برای چاپ به تهران آورد. وداع با اسلحه در سال ۱۳۳۳ چاپ شد، یعنی همان سالی که او به زندان افتاد. این اثر از ترجمههای ماندگار نجف دریابندری است.
در جوانی و همان دورانی که در شرکت نفت مشغول به کار شد، به مطالعه کتابها و مجلههای سیاسی علاقه داشت و در سخنرانیهای حزب توده در آبادان شرکت میکرد. در سال ۱۳۲۹ زمانی که تنها بیست سال داشت، رسما وارد حزب توده شد. گفتنی است فعالیت حزب توده از سال ۱۳۲۷ در کشور غیرقانونی و فعالیتهای این حزب زیرزمینی شده بود.
در سال ۱۳۳۳، نجف دریابندری بههمراه بسیاری از اعضای حزب توده، در آبادان دستگیر و راهی زندان شد. او یک سال بعد به زندان تهران منتقل شد. در ابتدا به دریابندری حکم اعدام دادند؛ اما با تلاشهای خانواده تخفیف گرفت و درنهایت پس از چهار سال از زندان آزاد شد.
دریابندری درباره یکی از تجربههایش از زندان میگوید: «در زندان متوجه شدم که نظرم با باقی تودهایها در بسیاری از مسائل فرق میکند؛ مثلا بنده در زندان کتاب “تاریخ فلسفه غرب” نوشته “راسل” را ترجمه کردم و در آنجا تودهایها هم بودند و چند بار هم ایراد گرفتند که “این راسل چیه که تو دستت گرفتهای؟”»
دریابندری که در ابتدا فکر میکرد سالهای زیادی گرفتار زندان خواهد بود، تصمیم گرفت کتاب تاریخ فلسفه غرب نوشته برتراند راسل را ترجمه کند. «بیگانهای در دهکده» نوشته «مارک تواین» دیگر کتابی است که او در زندان ترجمه کرد.
دریابندری در زندان علاوه بر ترجمه، برای زندانیان کلاس زبان انگلیسی برگزار میکرد. از دیگر سرگرمیهای او در زندان آشپزی بود. این تجربه سالها بعد زمینهساز نوشتن کتاب «مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز» با همکاری همسرش، فهیمه راستکار، شد. این کتاب جزو پنج کتاب برتر آشپزی قاره آسیا است و همه جنبههای آشپزی و فرهنگ تغذیه را بررسی کرده است.
نجف دریابندری در سال ۱۳۳۳ قبل از آنکه به زندان برود، با «ژانت دیگرانوهی لازاریان»، روزنامهنگار و گالریدار و پژوهشگر ارمنیتبار، ازدواج کرد. حاصل ازدواج آنها یک دختر و یک پسر است. آنها بعدها از هم جدا شدند. دریابندری سپس با فهیمه راستکار، دوبلور و هنرپیشه تئاتر و سینما و تلویزیون، ازدواج کرد. سهراب تنها فرزند آنها است.
بعد از سپریکردن دوران زندان، دریابندری در انتشارات فرانکلین، به ریاست همایون صنعتیزاده، مشغول به کار شد. او دو سال بعد سردبیر این انتشارات شد. این همکاری درمجموع هفده سال ادامه یافت. او درباره نقش و تأثیرش در انتشارات فرانکلین میگوید: «کار مهم من در فرانکلین این بود که از سیاست جاری پرهیز میکردم؛ یعنی وارد بحثهای سیاسی جاری نشدم و به کارهای جدیتر پرداختم.»
«بازمانده روز» اثر «کازوئو ایشیگورو»، نویسنده ژاپنی ـ انگلیسی، است که در سال ۱۹۸۴ موفق به دریافت جایزه بوکر شد. داستان را شخصی به نام «استیونز» که سرپیشخدمت مردی آمریکایی است، روایت میکند. شخصیت منضبط، مسئولیتپذیر و متفاوت این سرپیشخدمت و صحبتهایش این اثر را بسیار جذاب و خاص کرده است. خواننده فارسیزبان لذت مطالعه این اثر را مدیون تسلط نجف دریابندری به کارش است.
دریابندری درباره ترجمه این کتاب و زبانی که برای آن انتخاب کرده است، میگوید: «به نظرم آمد که این کتاب را میشود به زبان یکی از دورههای تاریخی ایران ترجمه کرد و آن را جزو مشخصات این کتاب به حساب آورد. این بود که من در ترجمه کمی رنگ نثر دوره قاجاریه به آن دادم.»
پیامبر و دیوانه از آثار شاخص جبران خلیل جبران است که هم ازلحاظ نوع روایت و هم ازلحاظ معنا دلنشین است. ترجمه این اثر ازجمله شاهکارهای دریابندری است. او زبان نویسنده اثر را بهخوبی درک کرده و بعد آن را به فارسی برگردانده است. این را میتوانیم از ارتباط مخاطب فارسیزبان و استقبال از این کتاب دریابیم.
مترجم در پاسخ به این پرسش که چرا خوانندگان تا این اندازه به این اثر توجه کردهاند، میگوید: «یکی موضوع موردبحث نویسنده است که برای خواننده فارسی جالب است؛ یکی هم زبان یعنی همین زبانی که در ترجمه میبینید. این کیفیت را در سایر کارهای جبران خلیل جبران نمیبینید؛ یعنی نثر خاص این نویسنده مربوط به همین کتاب است.»
«گور به گور» اثر ویلیام فاکنر، نویسنده سرشناس آمریکایی، است. داستان درباره خانوادهای روستایی است که مادرشان را از دست دادهاند و میخواهند به وصیت او، جسدش را در کنار اقوامش به خاک بسپارند؛ به همین دلیل سفری دور و دراز و پرمشقت همراه با یک جسد پیش رو دارند. زبان داستان عامیانه است و نجف دریابندری نیز آن را به همین زبان ترجمه کرده است؛ همین موضوع باعث شده است تا مخاطب فارسیزبان ارتباط خوبی با داستان برقرار کند. دریابندری درباره این کتاب میگوید: «من در ترجمه گور به گور با مسائل گوناگونی مواجه شدم. این با یک کار سرراست ساده فرق دارد. درواقع علاقه من به این کتاب به این دلیل است.»
از دیگر آثاری که نجف دریابندری ترجمه کرده است، کتابهای زیر را میتوانیم نام ببریم:
پیرمرد و دریا، افسانه اسطوره، درد بیخویشتنی، هاکلبری فین، یک گل سرخ برای امیلی، رگتایم، بیلی باتگیت، فلسفه روشناندیشی و خانه برناردا آلبا.
دریابندری بهمناسبت ترجمه آثار ادبی آمریکایی، جایزه «تورنتون وایلدر» را از «دانشگاه کلمبیا» دریافت کرد.
نجف دریابندری در ۲۳ آبان ۱۳۹۳ در پی سکته مغزی در بیمارستان بستری شد. او شش سال بعد در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ در نودسالگی درگذشت و در کنار آرامگاه همسرش، خانم راستکار، به خاک سپرده شد.
پاسخ ها