با اکران فیلم جدید «سوپرمن» به کارگردانی جیمز گان، هیجان برای ماجراهای مرد پولادین دنیای دیسی به اوج خود رسیده است. اکنون بهترین زمان برای غرق شدن در بهترین کمیکهای سوپرمن است. با هم نگاهی داریم به ۱۰ کمیک برتر سوپرمن که بعد- یا حتی قبل از تماشای آخرین فیلم سوپرمن- باید بخوانید.
نکته جالب این است که سوپرمن نه تنها پرفروشترین شخصیت کمیک تمام دوران است، بلکه یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای فرهنگ عامه در دنیا است.
همانند اکثر فیلمهای ابرقهرمانی، اکران این فیلم نیز باعث میشود خوانندگان جدید و قدیمی با اشتیاق بیشتری به سراغ کمیکها بروند. بسیاری از طرفداران سوپرمن میخواهند قبل از رفتن به سینما، کمیکها را مرور کنند و برخی دیگر نیز کنجکاوند تا بیشتر با سوپرمن آشنا شوند. اما با توجه به عمر طولانی سوپرمن انتخاب بهترین داستانها برای مطالعه میتواند کار دشواری باشد.
برای اینکه کار شما را راحت کنیم، فهرستی از برترین آثار ابرقهرمان مورد علاقهمان را گردآوری کردهایم. در ادامه، ۱۰ مورد از بهترین کمیکهای سوپرمن در تمام سالها را به شما معرفی کردهایم.
در این داستان سهقسمتی که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد، جین لوئن یانگ و گوریهیرو به گذشته سفر میکنند. داستان، که بر اساس یک سریال رادیویی قدیمی به نام «قبیله صلیب آتشین» ساخته شده است، زمانی را به تصویر میکشد که سوپرمن هنوز قدرت پرواز کامل را نداشت تا روایتی از ادغام و تبعیض در آمریکای دهه ۳۰ را بازگو کند. هنگامی که خانواده رابرت و تامی لی به حومه متروپلیس با اکثریت سفیدپوست نقل مکان میکنند، با آزار و اذیت از سوی کوکلاکس کلن(فرقه ضد سیاه پوست) نفرتانگیز مواجه میشوند؛ و اینجاست که سوپرمن وارد عمل میشود.
ما با آینده به هم پیوند خوردهایم. همه ما در یک فردا شریک هستیم.
– سوپرمن
لوئن یانگ داستان خود را در مبارزات واقعی جامعه آسیاییتبار در دوران آشفتگی اوایل قرن بیستم تعریف میکند و شخصیت منزه سوپرمن را به تجربیات خود به عنوان فرزند مهاجران مرتبط میکند. این موضوع با خطوط تمیز و سبک کمیک-مانگای گوریهیرو همراه شده که جذابیتی خاص و برجسته ایجاد میکند. در مجموع، «سوپرمن کلن را درهم میکوبد» یکی از بهترین نمونههای یک نقطه شروع مدرن برای آشنایی با مرد پولادین است؛ داستانی مهم که بدون چشمپوشی از شرارتهای روزمره نژادپرستی، برای همه سنین جذاب است.
کلارک کنت، روزنامهنگار جنگ، مغز متفکری را کشف میکند که جنگی طولانی بین کشورهای خیالی گولونیا و توران را به منظور نابودی هر دو کشور سازماندهی کرده است. این مغز متفکر او کسی نیست جز لکس لوتر. لوتر، که هنوز نام کوچکی ندارد و با موهای قرمز غیرمعمولی به تصویر کشیده شده، در اولین حضورش ثابت میکند که اعمال مهمتر از ظاهر هستند. «اکشن کمیکس» شماره ۲۳ یک معرفی جذاب و بسیار موفق برای بزرگترین دشمن سوپرمن است. اگرچه لوتر در شکلی بسیار اولیه از شخصیت خود ظاهر میشود، اما جوهره آنچه را که بعدها به آن تبدیل شد، نشان میدهد. او قدرتهای خاص تقریباً مطلق دارد و به راحتی دو ارتش را علیه یکدیگر سازماندهی میکند.
تو خانوادهام را از من گرفتی. دنیایم را از من گرفتی. تا امروز، فکر میکردم که نهایت تنفر ممکن را از تو دارم! اما اشتباه میکردم. تا امروز، من حتی معنی این کلمه را هم نمیدانستم.
لکس لوتر
این شماره که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد، به وضوح تحت تأثیر جنگ جهانی دوم قرار داشت و با لحنی تاریک، کلارک و لوئیس را در میان خشونت غرق میکند. این داستان بدون عنوان، با پسزمینهای از جنگی در خاک بیگانه و تعدادی کشته بر وجدان سوپرمن، ماجراجویی سنتی مرد پولادین نیست؛ اما هنوز جذاب است.
«سوپرمن: هویت مخفی» اثر کرت بیوزیک و استوارت ایمونن، یک برداشت مفهومی و جایگزین از مرد پولادین است که واقعیت ما را با دنیای دیسی در هم میآمیزد. این کمیک ظهور و سقوط سوپرمنی را بررسی میکند که با خواندن داستانهای مرد پولادین بزرگ شده است. کلارک کنتِ بیوزیک پسر معمولیای است که یک روز با قدرتهای کریپتونی از خواب بیدار میشود. او از خانه کودکیاش در کانزاس به منهتن نقل مکان میکند و پیش از اینکه مخفیانه به شهروندان نیازمند کمک کند، از خود در برابر قلدرهای مدرسه دفاع میکند.
شاید من یک «هویت مخفی» داشتم، اما وقتی به آن فکر میکنی، آیا همه ما نداریم؟ بخشی از وجودمان که افراد بسیار کمی آن را میبینند. بخشی که ما آن را «من» واقعی خود میدانیم.
کلارک کنت
اما زندگی در میان مردم تراژدیهایی به همراه دارد. اولین حضور عمومی این سوپرمن به مرگ ختم میشود و کارهای خوب او در نهایت توجه دولت ایالات متحده را جلب میکند. با بالا رفتن سن، قدرتهای کلارک شروع به محو شدن میکنند، اما مسیر او توسط دخترانش ادامه مییابد. همانطور که از عنوان پیداست، بیوزیک پیامدهای شخصی به دست آوردن ناگهانی ابرقدرتها، تأثیر آنها بر روابط شخصی و اینکه جهان واقعاً چگونه به چنین مردی واکنش نشان میدهد را بررسی میکند. از نظر لحن، «هویت مخفی» بین رئالیسم تلخ و فانتزی امیدبخش قرار میگیرد و سوپرمنی را برای دنیایی تولید میکند که کامل نیست، اما ناامید هم نیست.
مجموعه سهقسمتی مارک میلار یک سؤال ساده میپرسد: چه میشد اگر سوپرمن توسط اتحاد جماهیر شوروی بزرگ میشد؟ این کمیک کلاسیک سال ۲۰۰۳ یعنی «سوپرمن: پسر سرخ»، پاسخی به این سوال است. این کمیک به طور یکپارچه ترسهای جنگ سرد را با برداشتی جذاب از یک سوپرمن شرور ترکیب میکند که با سبک هنری مشترک دیو جانسون و کیلیان پلانکت جذاب شده است.
چرا تمام دنیا را در یک بطری نمیگذاری، سوپرمن؟
لکس لوتر
میلار با استفاده از همان سبک هنری که مشخصه تبلیغات اتحاد جماهیر شوروی بود، جرأت میکند کشوری را نشان دهد که زیر سایه یک سوپرمن بد میلرزد. در طرف مقابل لکس لوتری را داریم که موفق میشود دنیایی آرمانشهری را به وجود آورد. ما نسخههای تحریفشدهای از بهترین قهرمانان دیسی را میبینیم و داستانی از پارانویا و خیانتهای سیاسی را دنبال میکنیم که خوبی ذاتی سوپرمن را به نفع قدرت خام نابود میکند. این یک داستان هشداردهنده درباره این است که چگونه ایدئولوژی میتواند حتی قویترین روحها را ویران کند.
خالقان «واچمن»، آلن مور و دیو گیبونز، بهترینهای مرد پولادین را در داستان افسانهای «سوپرمن سالانه» شماره ۱۱ به نمایش میگذارند. وقتی بتمن، رابین و واندر وومن برای تولد سوپرمن به قلعه تنهایی میروند، او را در حالی مییابند که با گیاهی بیگانه که دور سینهاش پیچیده، بیحرکت مانده است. در ذهن او، کال-ال دنیایی را تجربه میکند که در آن کریپتون منفجر نشده است. اگرچه کریپتون با مشکلات سیاسی و اجتماعی – که آینهای از مشکلات دنیای ماست – دست و پنجه نرم میکند، اما این دنیایی است که سوپرمن آرزویش را دارد؛ دنیایی که میداند در نهایت نمیتواند داشته باشد.
تو نمیدانی چه چیزی را از من گرفتی. این فقط یک رویا نبود. واقعی بود. من آن را حس کردم. پسرم را در آغوش گرفتم. صدای همسرم را شنیدم. هوای کریپتون را نفس کشیدم. و تو… تو آن را به یک دروغ تبدیل کردی. تو بهشت را از من دزدیدی و انتظار داری به خاطر آن از تو تشکر کنم.
سوپرمن
آلن مور به خوبی درک میکند که هیچ آرمانشهریای واقعی نیست و این را حتی در توصیف وحشیانهترین دنیاهای بیگانه نشان میدهد. دیو گیبونز نیز قدرتهای سوپرمن را با استعدادی بینظیر به تصویر میکشد؛ از فریاد کرکنندهاش که رابین را به پرواز درمیآورد تا نبرد نهایی نفسگیر بین سوپرمن و مونگول.
در سال ۱۹۴۸، بیل فینگر و وین بورینگ دهمین سالگرد سوپرمن را با داستانی واقعاً آخرالزمانی جشن گرفتند. «خاستگاه سوپرمن» در شماره ۵۳ «سوپرمن»، با پرده برداشتن از راز تواناییهای او برای مخاطبانی که برای دیدن داستان تکصفحهای معروف «اکشن کمیکس» شماره ۱ خیلی جوان بودند، عرضه شد. این کمیک زیر سایه در اضطراب پس از جنگ درباره بمب اتمی است.
سریعتر از یک گلوله در حال شلیک! قدرتمندتر از یک لوکوموتیو! قادر به پریدن از روی ساختمانهای بلند با یک جهش! به آسمان نگاه کنید! او یک پرنده است! او یک هواپیماست! او سوپرمن است!
راوی
این داستان که بر تلاش جور-ال برای یافتن آیندهای برای خانوادهاش متمرکز است، روایت دانشمندی است که نامیدانه تلاش میکند تا به نخبگان بیتفاوت هشدار دهد؛ روایتی که به طرز غمانگیزی هنوز هم بهروز است. کریپتونیهای استوار بورینگ به زودی جای خود را به کنتهای شکننده و سالخورده میدهند تا مجموعهای از ماجراهای گرم و صمیمی را شاهد باشیم، در حالی که کلارک جوان به سوپرمنی که همه ما میشناسیم و دوستش داریم تبدیل میشود. اگرچه این اولین باری نبود که این داستان روایت میشد، اما تمرکز آن بر رنج والدین بیولوژیکی سوپرمن در تضاد با یک نوزاد فوقالعاده دوستداشتنی، آن را به بهترین نسخه تبدیل میکند.
این کراساور کلاسیک دیسی صرفاً یک کمیک سوپرمن نیست – بتمن و واندر وومن نیز نقشهای مهمی ایفا میکنند – اما شکی نیست که کال-ال شخصیت محوری در این کمیک است. داستان در آیندهای جایگزین اتفاق میافتد که در آن مرد پولادین پس از مرگ لوئیس لین بازنشسته شده است و جهان اکنون به دلیل اقدامات آخرالزمانی شخصیتهای جدید و مستبدتر مانند ماگوگِ قاتل، در لبه تیغ قرار دارد. سوپرمن که متقاعد به بازگشت به میدان میشود، با بتمن، واندر وومن و کاپیتان مارول (نسخه دیسی!) تیم میشود تا یک بار دیگر دنیا را نجات دهد.
در جهان، حق و باطلی وجود دارد و تشخیص این تفاوت کار سختی نیست.
سوپرمن
«کینگدام کام» که توسط مارک وید نوشته شده و به طور کامل توسط الکس راس نقاشی شده است. این کمیک یک اثر باورنکردنی از داستانسرایی کمیک است. این داستان که تا حدی برای تقابل قهرمانیهای قدیمی شخصیتهای دیسی با ضدقهرمانان بدبینانهتر و افراطیترِ مورد علاقه کمیکهای دهه ۹۰ در نظر گرفته شده بود، داستانی است درباره اینکه چرا ما هنوز به قهرمانانی به شایستگی و خوبی سوپرمن نیاز داریم.
داستان سوپرمن هرگز پایانی قطعی نخواهد داشت و نباید هم داشته باشد؛ اما اگر داشته باشد چه؟ هیچکس بهتر از تیم رؤیایی آلن مور (یک سال قبل از اینکه مدیوم کمیک را برای همیشه با «واچمن» تغییر دهد) و هنرمندان کرت سوان و جورج پرز برای روایت این داستان وجود ندارد. «چه بر سر مرد فردا آمد؟» با دوران عصر نقرهای ماجراهای سوپرمن خداحافظی میکند و با یک «داستان خیالی» که ۱۰ سال پس از آخرین باری که او روی زمین دیده شد شروع میشود.
این یک داستان خیالی است… مگر همه داستانها اینطور نیستند؟
آلن مور
این کمیک شاد نیست، اما تاثیرگذار است. این کمیک همچنین ادای احترامی عاشقانه به اسطورهشناسی سوپرمن دوران کودکی خود نویسندگانش است و عناصری را که سالها در کمیکها دیده نشده بودند، در کنار هم جمع میکند.
چشمان تنگ و گردنهای تنومند تیم سیل؛ رنگآمیزی ملایم و الهامگرفته از عناصر طبیعی. اگرچه داستان لطیف جف لوب برای «سوپرمن برای تمام فصول» عامل مهمی در این مجموعه بسیار ویژه است، اما تأثیر اولیه آن به زیبایی بصری باز میگردد. سبک کارتونی سیل شخصیتها را افراطی طراحی کرده است. کلارک یک آجر انسانی است و والدینش آلوهای چروکیده. لوتر، که از اولین نسخهاش الهام گرفته شده، یک طراح توطئه مو قرمز و غبغبدار است.
من احساس میکنم در دنیایی از مقوا زندگی میکنم. همیشه مراقبم که چیزی را نشکنم. کسی را نشکنم. هرگز به خودم اجازه نمیدهم کنترل را از دست بدهم، حتی برای یک لحظه، وگرنه ممکن است کسی بمیرد.
سوپرمن
سناریو احساساتی جف لوب از دیدگاه نزدیکترین افراد به سوپرمن استفاده میکند تا داستانی ویژه از او بسازد که تأثیرش را بر اطرافیانش بررسی میکند: مشکلات بزرگ کردن یک پسر فوقالعاده، هیجان تعقیب مردی با لباس آبی و قرمز، ناتوانی در برابر خوبی واقعی و مسئولیتی که از پذیرفتنش میترسید.
گرنت موریسون و فرانک کوایتلی اولین کسانی نیستند که تلاش کردهاند برداشتی بیزمان و قطعی از مرد پولادین ارائه دهند، اما بدون شک بهترین را با مجموعه ۱۲ قسمتی خود، «آل-استار سوپرمن»، خلق کردهاند. در داستانی که در آن سوپرمن در نهایت توسط لوتر فریب میخورد، سوپرمنی را میبینیم که با مرگ قریبالوقوع خود روبرو شود و در نهایت پا را فراتر میگذارد.
تو خیلی قویتر از آنی هستی که فکر میکنی. به من اعتماد کن.
سوپرمن
موریسون در انبوهی از مفاهیم سطح بالا غرق میشود، با سفر در زمان، دستکاری ژنها و خدایان زنده بازی میکند، در حالی که به آرامی به پایان کلارک کنت نزدیک میشود. لحن شیطنتآمیز و بازیگوش موریسون، پیشفرض تلخ داستان را به بهانهای شاد برای حضور درخشان یک ابرقهرمان تبدیل میکند.
منبع: gamesradar
پاسخ ها