هوش مصنوعی، این فناوری هیجانانگیز و متحولکننده، به بخشی جداییناپذیر از دنیای ما تبدیل شده است. البته با اینکه امکانات و تواناییهای هوش مصنوعی بسیار گسترده و چشمگیر است، هنوز به گرد پای تأثیرگذارترین عامل در تجارت نمیرسد. در این مقاله عاملی را بررسی میکنیم که برای جهتدهی به رفتار مصرفکننده و کارمند حتی از هوش مصنوعی هم قویتر است؛ عشق! بله، عشق در کسبوکار که بهرغم تأثیر شگرفش، بسیاری از سازمانها اهمیتش را نادیده میگیرند و اغلب از اصطلاحات کمتر احساسی مانند «تعامل کارکنان» و «وفاداری مشتری» استفاده میکنند. در این مقاله، تأثیر خارقالعاده عشق را بررسی کنیم. با ما همراه باشید.
بر اساس چندین دهه بررسی عملکرد تیمها، رهبران، معلمان و فروشندگان موفق، عشق همواره نقشی چشمگیر در موفقیتشان داشته است. وقتی کارمندان کارشان را دوست داشته باشند، پربازدهتر و متعهدانهتر و وفادارانهتر عمل میکنند. همچنین مشتریانی که عاشق محصولات یا خدمات یه شرکتاند، صرفا به آن وفادار نیستند، بلکه مدافع آن برند میشوند. افرادی که از واژه «عشق» استفاده میکنند، صرفا شور و شوقشان را بروز نمیدهند. آنها احساس عمیقی از رضایت و شکوفایی را در در رابطه با آن فعالیت یا محصول خاص بروز میدهند.
از مشتریان، کارمندان یا حتی کسانی که به سینما رفتهاند بخواهید برخی از جنبههای تجربه خود را در مقیاس ۱ تا ۵ ارزیابی کنند؛ ۵ بهمعنای بسیار مثبت است. تجربیاتی که امتیاز ۴ یا ۵ میگیرند سبب رفتارهای مطلوبی مانند وفاداری، حمایت یا بهرهوری میشوند.
معمولا هدف تغییر کیفیت تجربه افراد از ۲ یا ۳ به ۴ یا ۵ است. بااینحال بر اساس دادهها، تغییر از ۲ به ۳ یا ۳ به ۴ تأثیر قابلتوجهی بر رفتار افراد ندارد. تأثیرگذارتر از همه امتیاز «بسیار مثبت» است، یعنی ۵. افرادی که از کلمه «عشق» برای توصیف تجربهشان استفاده میکنند، در این دسته قرار میگیرند و احساسات آنها با رفتارهای آیندهشان مرتبط است. بنابراین ضروری است که با این افراد «فوقالعاده مثبت» متفاوت با کسانی رفتار کنیم که صرفا چیزی را «دوست دارند» یا از آن «لذت میبرند».
اصطلاح «عشق» بهمعنای تعهد عمیق به شکوفایی است. این احساس باعث میشود فرد احساس مهمتربودن، پیوندداشتن و رضایتمندی کند. فرد میگوید چیزی را دوست دارد، چون آن چیز باعث میشود به شکوفایی خود احساس تعهدی عمیق و تزلزلناپذیر داشته باشد.
هوش مصنوعی تواناییهایی جالبتوجهی دارد، اما از قدرت عشق ورزیدن بیبهره است. فناوری هوش مصنوعی بر اساس دادهها و الگوریتمها عمل میکند و فاقد هرگونه درک واقعی از شکوفایی انسان است. این شکاف احساسی هوش مصنوعی را با ارتباط عاطفی عمیقی که انسانها ایجاد میکنند متمایز میکند.
در عصر هوش مصنوعی، بااستعدادترین افراد به دنبال سازمانهایی هستند که عشق را در تعاملات خود در اولویت قرار میدهند. عشق به این معنا نیست که سادهلوح و بیتفاوت باشید. عشق بهمعنای رفتار باملاحظه و شفقتآمیز است. کسبوکارها باید بین شیوههای «دوستداشتن» و «دوستنداشتن» تمایز قائل شوند و عشق را در هر نقطه تماسی با کارمندان و مشتریان خود بگنجانند.
شرکتهای دوستداشتنی درباره ارزشهای خود شفافاند و از تقویت موضع اخلاقی خود دریغ نمیکنند. مثلا تصمیم Chick-fil-A (عرضهکننده ساندویچ و غذای آماده سریع) برای بستهماندن در روزهای یکشنبه نشاندهنده تعهد آن به خانواده و جامعه است.
تعهد In-N-Out Burger به ارائه تازهترین غذاها نشاندهنده رویکردی محبتآمیز در قبال مشتریان است. مدیران این شرکت در پاسخ به این سؤال که چرا صبحانه سرو نمیکنند، گفتند که نمیتوانند مواد خود را بهاندازه کافی تازه نگه دارند تا به قولی که به مشتریانشان دادهاند عمل کنند.
پنجرههای In-N-Out Burger مستقیما به آشپزخانه باز میشوند. مشتریان میتوانند قفسههای سیبزمینی تازه، گوجهفرنگی و کاهو را ببینند. (برعکس سایر رستورانهای فست فود که طرز تهیه سوسیس را پنهان میکنند.)
شرکتهایی مانند Home Depot (فرشگاه لوازم و دکوراسیون خانگی) از زبانی استفاده میکنند که بر تعهد آنها به خدمت به مشتریان تأکید میکند. مثلا شعبههایشان را «مرکز حمایت از مشتری» نامیدهاند.
شرکتهای دوستداشتنی اهمیت تیمهای کوچک را درک میکنند. وقتی تیم کوچک است، رهبران بیشتر به اعضای تیم خود توجه میکنند و اعضا راحتتر به شکوفایی میرسند.
اگر رفتار محبتآمیز با مردم تعهدی تزلزلناپذیر به شکوفایی آنها باشد، این تعهد حتی پس از خروج افراد از شرکت نیز ادامه خواهد داشت. شرکتی که دوستداشتنی نیست، افراد را صرفا وسیلهای برای رسیدن به هدف میبیند بنابراین هنگامی که کارمندی شرکت را ترک میکند، گویی هرگز وجود نداشته است؛ نام آنها بهندرت در جلسات مطرح میشود و مشارکتهایشان، هرچه بوده است، بهسرعت در سایه تلاشهای شرکت قرار میگیرد.
شرکتهای دوستداشتنی رتبهبندی عملکرد را کنار میگذارند و با هر کارمند بهعنوان فردی با پتانسیل رشد منحصربهفرد رفتار میکنند و فرصت رشد را به او میدهند.
عشق تأثیرگذارترین عامل بر رفتارهای مشتریان و کارکنان است. در کمال تعجب، بسیاری از کسبوکارها آن را کمارزش میدانند و نادیدهاش میگیرند. رهبران و مدیران عاقل تشخیص میدهند که تجربیات دوستداشتنی منجر به عملکرد بهتر کارکنان، وفاداری مشتریان و حمایت از برندشان میشوند. در عصر هوش مصنوعی، سازمانها باید به خاطر داشته باشند که هوش مصنوعی میتواند از انسان تقلید کند، اما هرگز واقعا عشق نمیورزد. این لمس انسانی و تعهد به شکوفایی است که کسبوکارها را در این دنیایی که هر روز بیشتر و بیشتر ماشینی میشود، با رقبا متمایز میکند.
هوش مصنوعی بدون شک جهان ما را متحول میکند، اما عشق همچنان قویترین نیرو در تجارت است. درک و طراحی عمدی عشق در هر جنبهای از تجربه کارمند و مشتری استراتژی خوبی است که کسبوکار شما را با رقبا متمایز میکند. بهترین استعدادها به دنبال سازمانهایی هستند که متعهد به ایجاد تعاملات محبتآمیزند و مشتریان باهوش به شرکتهایی وفادار میمانند که عاشقانه کار میکنند و در تلاش برای کارآمدی، تأثیر عمیق عشق را نادیده نمیگیرند. اگر عشق را در آغوش بگیرید، خواهید دید این نیرو چنان شما را به موفقیت میرساند که هیچچیز دیگری توانش را ندارد.
پاسخ ها