هنگام سخنرانی، بهویژه در سخنرانیهای طولانی، ایجاد تنوع و دوری از یکنواختی حیاتی است. درغیراینصورت بیتردید مخاطبانتان را دستکم از بعد ذهنی از دست میدهید. ازجمله مواردی که میتوانید با تغییر آن به سخنرانیتان تنوع ببخشید، زبان است.
به کمک عناصر مختلفی ازجمله صراحت، انتزاع، عینیت، زبان شفاهی و دقت و درستی در کلام میتوانید در زبان سخنرانی تغییر ایجاد کنید.
شما باید برای افزودنِ تضاد پویا (Dynamic Contrast) و بافت (Texture) به سخنرانی خود، از قدرت و صراحت بهره بگیرید. آگاهی از زمان مناسب و چگونگی بهرهگیری درست از صراحت در سخنرانی، تأثیری را که بر مخاطبان خود میگذارید تقویت میکند.
اگر میخواهید غُرش رعد را از سخنرانی خود دور کنید ولی «آذرخشی خاموش» را در آن نگاه دارید، بگذارید اندیشههایتان نفس بکشند و واژگانتان شعلهور شوند.
– جوزف بِرگ اِسِنوِین، هنر سخنرانی عمومی.
صراحت حالتی از راستگویی، پایداری و بیپردگی است. در سخنرانی عمومی، صراحت به چگونگی خطابقراردادنِ مخاطبان از دیدگاه سبک (Style) و لحن (Tone) اشاره دارد. صراحت به نیرویی که در پسِ سبک و لحنِ بهکاررفته وجود دارد هم اشاره میکند. برای درک بهتر قدرت و صراحت، باید به ویژگیهایی توجه کرد که قدرت و صراحت فاقد آنها هستند؛ بنابراین، قدرت و صراحت:
قدرت و صراحت، هم میتوانند علت باشند و هم معلول. اساسا صراحت موجب افزایش تأکید در واژههای شما شده و باوری راسخ را در استدلالهای شما نشان میدهد. این کار سخنرانی شما را برای مخاطبانتان هیجانانگیزتر و متقاعدکنندهتر میکند. از دیدگاه سبک نیز، قدرت و صراحت لحظههایی از تضاد پویا را به سخنرانی شما میافزاید.
بهرهگیری از قدرت و صراحت، همیشه و در همهی سخنرانیها مناسب نیست و باید با هوشمندی از آنها بهره بگیرید؛ زیرا بیتردید نمیخواهید مخاطبانتان شما را فردی ازخودراضی، تحمیلگر یا تهدیدکننده بدانند. اما اگر میخواهید در سخنرانی خود استدلالی قانعکننده بیان کنید، بهرهگیری از قدرت و صراحت، بجا و سودمند است.
هرزمان دربارهی باورها، ارزشها یا اصول شخصی خود سخن میگویید، این قدرت و صراحت بهطور طبیعی در سخنان شما بروز میکند؛ زیرا شما بهشدت در باورها، ارزشها و اصول شخصیتان غرق شدهاید.
با بهکارگیری ۴ عامل میتوان قدرت و صراحت را مهار کرد: ۱) ایدهها، ۲) احساس شما دربارهی موضوع، ۳) جملهبندی و ۴) ارائه.
برخی از ایدهها در سخنرانی خود را میتوانید با قدرت و صراحت بیشتری بیان کنید. هنگام آمادهسازی سخنرانی، ببینید کدام ایدهها را میتوان با قدرت و صراحت بیشتری بیان کرد؛ سپس سبک خود را بر همین اساس تنظیم کنید.
چه احساسات مهم و برجستهای درخصوص موضوع سخنرانی دارید؟ پرانگیزه، فروتن یا خشمگین هستید؟ برای تعیین اینکه آیا بخشی از سخنرانی باید قدرت یا صراحت بیشتری نسبت به دیگر بخشها داشته باشد، بر واکنش عاطفی خودتان تکیه کنید.
بهرهگیری از واژهها، عبارتها و تصویرهای روشن در آفرینش بخشی قدرتمند و مؤثر در سخنرانی شما ضروری است. برای فهماندن نکات مدنظر خود، از زبانی هیجانانگیز، تصویرسازیای نیرومند و داستانها و نمونههایی قانعکننده بهره بگیرید.
از بهکارگیری عناصر قدرت و صراحت دربرابر مخاطبان خود هراسی نداشته باشید. حقانیت گفتههای خود را حس کنید و اصیل، واقعی و استوار باشید.
معمولا باید از توصیفهای انتزاعی بپرهیزید؛ ولی اگر بهدرستی از انتزاع بهره بگیرید، به سود شما خواهد بود.
انتزاع، پندار یا تصوری است که نمیتوان آن را با جزئیات شرح داد. مفاهیم انتزاعی را نمیتوان بهصورت فیزیکی حس کرد (دید، شنید، احساس کرد، لمس کرد یا بویید). انتزاع عاری از ویژگیهای نمایشی است. توصیفهای انتزاعی در تضاد با توصیفهای عینی و ملموس (Concrete) قرار میگیرند. توصیفهای ملموس هرگونه ابهام یا تفسیرهای غیرشفاف را در مورد ایدهی ما از میان میبرند.
نمونههایی از توصیفهای انتزاعی:
نمونههایی از توصیفهای ملموس:
بااینکه در بیشتر موارد باید بکوشید در سخنرانی خود از توصیفهای انتزاعی بپرهیزید، گاهی بیان اینگونه توصیفها از دیدگاه سبکشناختی مناسب است.
اصطلاح نردبان انتزاع که ازسوی ساموئل آی. هایاکاوا (Samuel I. Hayakawa) شهرت یافت، بر این باور استوار است که افراد میتوانند به ۴ سطح از استدلال دست یابند.
در پایین این نردبان، تفکر عینی و ملموس (Concrete Thinking) قرار دارد. معمولا کودکان در سنین ۸ یا ۹ سالگی، پرسشهایی ملموس دربارهی جهان پیرامون خود مطرح میکنند. مثلا میپرسند: «چرا آسمان آبی است؟» یا «برادر کوچکتر من از کجا آمده است؟» وقتی چنین پرسشهایی را میشنوید، درمییابید که فرد بالارفتن از نردبان انتزاع را آغاز کرده است. پس از این مرحله، انسان به رشد خود ادامه میدهد. همزمان با رشد، اندیشههای او نیز گسترش مییابد تا جایی که سرانجام به بالای نردبان، یعنی انتزاع میرسد.
سخنرانِ بااستعداد فردی است که از پایین نردبان آغاز میکند و مفهومی ملموس به مخاطبان ارائه میدهد و در پایان، به نکتهای گستردهتر و انتزاعیتر در بالای نردبان میرسد. سخنران با این روش، اشتیاقی در مخاطبان خود برمیانگیزد (با بهرهگیری از نکتهی ملموسِ بیانشده در ابتدا) و سپس به بحثی کلی درمورد مفهوم میرسد.
اگر مخاطبان از دانشی کاربردی دربارهی مبحثی در سخنرانی شما برخوردار باشند، دیگر نیازی نیست که آن را بهصورت دقیق و ملموس برای آنها توضیح دهید. در این حالت، گرایش به انتزاع موجب میشود در وقت خود صرفهجویی کنید و با بیان اطلاعاتی که مخاطب از پیش میدانسته است، او را خسته نکنید.
مهمترین چالش در بهرهگیری از انتزاع هنگامی است که فرض کنید مخاطب دانش کاربردی خاصی دارد و مفهومی را بهطور ملموس توضیح ندهید؛ در حالیکه باید آن نکته را بهطورخاص و بهدقت توضیح میدادید. در این شرایط اگر بسیار کلی یا مبهم صحبت کنید، مخاطب خود را سردرگم خواهید کرد.
روشی سریع برای تعیین اینکه سخنرانی شما بیشازحد انتزاعی است و به اندازهی کافی واضح و ملموس نیست، قراردادنِ پیشنویس متن سخنرانی خود در اختیار فرد دیگری است. از او بخواهید که خلاصهی متن سخنرانی را برای شما بگوید. اگر نکاتی را حذف کرد یا تفسیر کرد و توضیح داد، از او بپرسید آیا متن سخنرانی به اندازهی کافی روشن و قابلفهم است. با بررسی بخشهایی که او متوجه نشده است، درمییابید که کدام بخشها را باید بازنگری کنید و با جزئیاتی دقیقتر و ملموستر شرح دهید. بههمینترتیب، فردی که متن سخنرانی را خوانده است، میتواند به شما بگوید که آیا متن سخنرانی بیشازحد مفصل و دارای توضیحات اضافه و بیمورد است.
در حالت مطلوب، باید در سخنرانی خود میان ذهنیت (Subjectivity) و عینیت (Objectivity) تعادل برقرار کنید.
وقتی در سخنرانی خود ذهنی (Subjective) هستیم، تجربیات و تعصبات شخصی خودمان را در آن وارد میکنیم. در مقابل، عینی (Objective) بودن، یعنی تجربیات و تعصبات خود را کنار میگذاریم. در بیشتر موارد، در سخنرانیهای عمومی ترجیح میدهید که تا جای ممکن عینی باشید. زیرا وقتی تلاش میکنید استدلال خود را ثابت کنید، نمیخواهید مخاطب، شما را به وابستگی بر تعصبات و ترجیحهای شخصیتان متهم کند.
مرز باریکی میان ذهنیت و عینیت وجود دارد؛ ازاینرو، باید به سوگیریهای شخصی خود توجه و دقت زیادی داشته باشید. یکی از سادهترین روشها برای تعیین عینیت، توجهکردن به میزان حقایق، پژوهشها و دادههایی است که برای اثبات ادعای خود بهکار بردهاید. اگر سخنرانی شما عمدتا با افکار، دیدگاهها و باورهای شخصیتان هدایت میشود، این احتمال که سخنرانی بهسوی ذهنیت برود، بیشتر است.
مزایای عینیت در سخنرانی بسیار بیشتر از معایب آن است. با نوشتن و سخنگفتن بهصورت عینی (یعنی بهرهجستن از حقایق و نمونههای واقعی)، اعتبار سخنرانی خود را به شکلی قانعکنندهتر نشان میدهید. با تکیهکردن بر حقایق و دادههای انکارناپذیر، مخاطب میتواند به بیطرفی شما نسبت به موضوع سخنرانی اعتماد کند. وقتی مخاطب به این نتیجه میرسد که شما شخصا هیچ تعلقخاطر و وابستگیای به نتیجهی سخنرانی یا واکنشها نسبت به آن ندارید، تمایل بیشتری دارد که به شما بهعنوان فردی متخصص در موضوع سخنرانی اعتماد کند.
گاهی آنقدر رویکرد عینی اتخاذ میکنید که به سخنرانی شما آسیب میزند. صرفا تکیهکردن بر دادههای انکارناپذیر و پژوهشها موجب میشود که مخاطب حس کند سخنرانی شما غیرشخصی است. بنابراین نمیتواند در سطحی شخصی با مطالبی که میگویید ارتباط برقرار کند. سخنرانیای که فاقد هرگونه نکات و داستانهای شخصی باشد، حالتی روباتیک دارد. البته سخنرانیای نیز که فقط از داستانها و مثالها تشکیل شده است، چندان قابلاعتماد بهنظر نمیرسد. این رسالت شماست که تعادلی دقیق ایجاد کنید و از میزانی کافی از ذهنیت برای برقراری ارتباط با مخاطب بهره بگیرید؛ ولی این ذهنیت نباید به اندازهای زیاد باشد که اعتبار و نفوذ شما را از بین ببرد.
زبان شفاهی (Orality)، افکار و عبارات کلامی در جوامعی است که در آنها فناوریهای سوادآموزی (بهویژه نگارش و چاپ) برای بیشتر مردم ناآشناست. مطالعهی زبان شفاهی رابطهی نزدیکی با مطالعهی سنتهای شفاهی دارد؛ ولی زبان شفاهی مفاهیم گستردهتری را دربرمیگیرد.
والتر جِی. اونگ (Walter J. Ong) که از پژوهشگران برجسته در این زمینه است، در نوشتههای خود ۲ شکل متمایز از زبان شفاهی را معرفی میکند: «زبان شفاهی اولیه» و «زبان شفاهی ثانویه». بهعلاوه، او به «بقایای شفاهی» (Oral Residues) و «فرهنگهای باقیماندهی شفاهی» (Residually Oral Cultures) نیز اشاره میکند.
اونگ با تکیه بر صدها پژوهش در زمینههای انسانشناسی، زبانشناسی و سنتهای شفاهی، ۱۰ جنبهی کلیدی «روانپویشی زبان شفاهی» را بهطور خلاصه شرح میدهد. اونگ نمونههای خود را از جوامع شفاهی اولیه و نیز جوامعی با «بقایای شفاهی» بسیار بالا بیان میکند.
پژوهشهای نوین نشان داده است که زبان شفاهی، پدیدهی اجتماعی پیچیده و پایداری است.
بهرهگیری از سبک فرموله و ثابت (Formulaic Styling) بهمعنیِ دستهکردن ایدههای پیچیده بهصورتی بهیادماندنی برای بهخاطرسپاری و یادآوری سادهتر است.
بهمنظور رفع مؤثر مشکلِ بهخاطرسپاری و یادآوریِ دقیق افکاری که بهروشنی بیان شدهاند، فرد باید با الگوهای حفظی (Mnemonic Patterns) که برای بهخاطرآوردنِ سریع شکل گرفتهاند، بیندیشد. اندیشهها باید در الگوهایی بهشدت آهنگین و متوازن، با تکرارها یا تضادها، واجآرایی (Alliteration) یا همگونی واکهای (تکرار حروف صدادار) (Assonance)، عبارات وصفی (Epithetic) یا سایر عبارتهای ثابت و فرموله (عبارتهایی که ترکیب و واژگان ثابتی دارند؛ مانند: یکی بود یکی نبود) شکل بگیرند.
انسانشناس، مارسل جوسه (Marcel Jousse)، در چندین سنت نظم و شعر قدیمی، میان ریتم و الگوهای تنفس، حرکات بدن و تقارن دوطرفهی بدن انسان، رابطهای نزدیک شناسایی میکند. این همکاری میان بدن و ساختار تفکر شفاهی موجب تحریک بیشتر حافظه میشود.
در فرهنگهای شفاهی از جملهوارههای «وابستهی» (Subordinative Clause) پیچیده پرهیز میشود. اونگ با نقل نمونهای از نسخهی Douay-Rheims کتاب پیدایش (10-1609) اشاره میکند که این الگوی افزودنیِ پایه در بسیاری از متنهای شفاهی در سراسر جهان شناسایی شده است:
در ابتدا خدا آسمان و زمین را آفرید. زمین خالی و بدونشکل بود. همه جا آب بود و چهرهی زمین را تاریکی پوشانده بود و باد روی آبها میوزید و خدا گفت…
اونگ برای نشاندادن اینکه چگونه حالتهای شفاهیِ ارتباطی تمایل دارند به حالتهای ادبی تکامل پیدا کنند، بخشی از کتاب مقدس آمریکایی جدید (۱۹۷۰) را نیز نقل میکند که در آن ترجمهای ارائه میشود که از نظر دستورزبانی بسیار پیچیدهتر است:
در ابتدا وقتی خداوند آسمانها و زمین را آفرید، زمین بیابانی بدونشکل بود که در تاریکی پوشیده شده بود درحالیکه بادی قدرتمند روی آبها درحال وزیدن بود. سپس خداوند گفت…
در بیان شفاهی، واژهها در عبارتهای مختصرومفیدی کنار هم قرار میگیرند که فراوردهی نسلهایی از تکامل است؛ مانند: «درخت بلوط محکم»، «شاهزادهخانم زیبا» یا «اودیسهی هوشمند». این واژهها درطول ارتباطات عمومی، از روی عادت کنار هم قرار گرفتهاند. تجزیهکردن چنین عبارتهایی موجب افزایش پیچیدگی ارتباطات میشود و خِرد پذیرفتهی عامه را مورد تردید قرار میدهد.
در سخنرانیای که در آن اندیشهها یا دیدگاههای پیشین تکرار میشود یا این اندیشهها و دیدگاهها به شکلی دیگر مطرح میشود، سخنران و شنونده بر موضوع تمرکز میکنند و در نتیجه، یادآوری نکات کلیدی برای همه آسانتر میشود. در فرهنگهای شفاهی، روانی، فراوانی و زیادهگویی در سخن تشویق میشود و این چیزی است که سخندانان در گذشته آن را Copia مینامیدند.
ازآنجاکه جوامع شفاهی هیچ دسترسی مؤثری به نوشتار و فناوریهای چاپ ندارند، باید انرژی فراوانی برای مدیریت اطلاعات پایه صرف کنند. در این جوامع، ذخیرهسازی اطلاعات در وهلهی نخست، به بهخاطرسپاریِ فردی یا جمعی وابسته است که باید با صرفهجویی ویژهای اداره شود. بقایای شفاهی را میتوان بهطور تقریبی و با توجه به میزان بهخاطرسپاری و حفظکردن موردنیاز در فرایندهای آموزشی آن فرهنگ، اندازهگیری کرد.
این مسئله موجب پرهیز از کاوش در ایدههای نو و پذیرش زحمتِ بهخاطرسپاری آنها میشود. این مسئله جوامع شفاهی را از ابراز پویایی و دگرگونی بازنمیدارد. اما این انگیزه را تقویت میکند که اطمینان یابند این تغییرات براساس فرمولهای سنتی هستند و بهصورتی هماهنگ با سنتهای نیاکان ارائه میشوند.
در فرهنگهای شفاهی در ذخیرهسازی اطلاعات از رویکردی عملی بهرهگیری میشود. به این معنا که اطلاعاتی که ارزش ذخیرهسازی دارند، مواردی هستند که با نگرانیهای عملی و ضروری مرتبط بوده یا برای بیشتر اعضای جامعه آشنا هستند.
در مقابل، تحلیلهای پدیدهشناختی، دستهبندیهای انتزاعی، تهیهی فهرستها و جدولهای مرتب و منظم، فقط در فرهنگهای ادبی انجام شده است و هیچ مورد مشابهی در جوامع شفاهی دیده نمیشود.
در فرهنگهای شفاهی، ارتباطات برپایهی مجادله، رویارویی و مبارزهجویی شکل گرفتهاند؛ ولی اونگ بر این باور است که نوشتن و فراتر از آن چاپ، انسانها را از رویارویی و مبارزهی مستقیم و بینفردی دور کرده است.
در فرهنگ شفاهی، مطمئنترین تکنیک یادگیری، سهیمبودن در همنشینیِ «نزدیک، همدلانه و جمعی» با کسانی است که میدانند.
در جوامع شفاهی، از ظرفیت محدود ذخیرهسازی اطلاعات محافظت میشود و با دورریختن خاطراتی که اهمیت گذشتهی خود را از دست دادهاند، اطلاعاتِ مرتبط با علایق اعضای کنونی جامعه حفظ میشود.
در فرهنگهای شفاهی، مفاهیم بهشکلی بهکار میرود که انتزاع به حداقل برسد. همچنین تا بیشترین حد ممکن بر موضوعها و موقعیتهایی تمرکز میشود که ازسوی گوینده شناختهشده هستند.
همهی منابع اطلاعاتِ مورداستفاده برای سخنرانی شما باید دقیق، مطمئن، بیطرفانه، معتبر و بهروز باشد. دقت و درستی برای موفقیت سخنرانی حیاتی است. باید اطمینان یابید که حقایق شما دقیق و درست هستند.
اگر خودتان را فردی متخصص در موضوع سخنرانی نشان میدهید، حتما باید پیش از ارائهی حقایق، دقت و درستی آنها را بررسی کنید. هنگام بررسی حقایق، حتما باید درمورد موضوع و شواهدی که برای اثبات آن ارائه میدهید، کاملا تحقیق کنید. زیرا این احتمال وجود دارد که مخاطبانِ شما پیشتر این کار را انجام داده باشند. تنها میتوانید با اطمینان از محکم و معتبربودنِ اطلاعات و منابعِ ارائهشده، اعتبار و اقتدار خود را افزایش دهید.
چگونه درمییابید که از منابع «خوبی» بهره گرفتهاید؟ باید مطمئن شوید که منابع شما معتبر، بیطرفانه و بهروز هستند. برای این کار، باید اطلاعات موردنیاز را از منابعی مطمئن و معتبر بهدست آورید. معمولا برای این منظور، به منابع علمی مانند نشریات دانشگاهی، پژوهشهای علمی یا دادهها روی خواهید آورد. پژوهشهای علمی در منابع اولیه و ثانویه ارائه میشوند.
منبع اولیه، سندی اصلی است که شامل مطالب و دادههایی است که توسط مؤلف ایجاد یا گردآوری شده است. منابع اولیه شامل مواردی مانند مصاحبههای انجامشده برای دریافت اطلاعات و دادهها، مجموعهی نامهها، گزارشهای آزمایشگاهی، خودزندگینامهها و آثار ادبی است. منابع ثانویه مطالبی هستند که درمورد منابع اولیه نوشته شدهاند و مواردی همچون بررسی، نقد، زندگینامه و کتابهای علمی یا مقالات موجود در مجلات را دربرمیگیرند.
یکی از بهترین راهها برای یافتن منابع دانشگاهی و علمی، کمکگرفتن از کتابدار است. شما میتوانید از کتابدار بپرسید که آیا منبعی که یافتهاید، مطمئن، بیطرفانه و بهروز است. همچنین میتوانید از منابع علمی آنلاین بهره بگیرید.
همیشه منابع مورداستفادهی خود را در هر زمان و به هر شکلی که میتوانید، ذکر کنید. وگرنه ممکن است به گردآوری اطلاعات و دادهها از منبعی نامطمئن متهم شوید و حتی بدتر از آن، گفته شود اطلاعات مورداستفاده را خودتان ساختهاید. بهعلاوه، درصورت ذکرنکردن منابع شاید به دزدی یا حتی سوءاستفاده از گفتههای دیگران متهم شوید. بنابراین، وقتی از گفتههای شخص دیگری استفاده میکنید، هرگز ادعا نکنید که آن گفتهها متعلق به خود شماست؛ همیشه منابع اصلی را ذکر کنید.
پاسخ ها