وقتی سخنرانیای را آماده میکنید، مهم است که از آغاز تمرکزی مشخص ایجاد کنید. چطور باید تمرکز خود را محدود کنید و نکات اصلیتان را انتخاب کنید؟ برای این کار نخستین فرمان سخنرانی را دنبال کنید: مخاطب را بشناسید. نیازها، علایق و تخصص مخاطب باید ملاحظهی اصلی در انتخاب نکات اصلی باشد. با ما همراه باشید و ببینید چطور باید از این اصل استفاده کنید.
به گفتهی فیسلوفی یونانی به نام اپیکتتوس (Epictetus) «ما دو گوش داریم و یک دهان؛ پس باید دو برابرِ آنچه سخن میگوییم، گوش فرادهیم.» گفتهی اپیکتتوس در سخنرانی هم مصداق دارد: گوشدادن به مخاطب دو برابر مهمتر از سخنگفتن با اوست. دریابید که مخاطبتان از پیش دربارهی موضوعتان چه میداند؛ میخواهد چه چیزی یاد بگیرد و چرا برایش این موضوع مهم است. اگر بر اطلاعاتی که برایشان واضح، نامرتبط یا درکناپذیر است تمرکز کنید، خواهید دید که در اتاقی پر از خمیازههای کشدار، سرهای فرورفته در گوشیهای تلفن همراه و افرادی که در حال ترک تالار سخنرانی هستند، صحبت میکنید.
بهیقین، درک بعضی از گروهها سادهتر از دیگران است. برای نمونه، فرض کنیم که شما در همایش پیشرفت حرفهای برای دستیاران حقوقی سخن میگویید. در این مورد، شرکتکنندگان هدفی مشترک دارند که توجه به نیازهای مشخصشان را سادهتر میسازد. میتوانید به منابعی چون مجلات حرفهای و نشریات همایش از سالهای گذشته نگاهی بیندازید تا دریابید که چه مسائلی برای دستیاران حقوقیِ بلندپرواز اهمیت دارد. از سوی دیگر، اگر شما در جشن فارغالتحصیلی دبیرستان سخنرانی میکنید، مخاطبان شاید طیفی گسترده از افراد باشند که بهجز خود مراسم کمترین وجه اشتراکی با هم ندارند. در این مورد، نکات اصلی شما بهتر است متمرکز بر فارغالتحصیلی باشد؛ چیزی که همه را گرد هم آورده است.
اگر اگر دربارهی ویژگیهای جمعیتشناختی مخاطبانتان کمی تحقیق کنید، شاید از برخی موقعیتهای دشوارِ لحظهی آخریِ رایج خودداری کنید: «آیا نیازی است که این عبارت را تعریف کنم؟» «آیا این داستان برای کسی توهینآمیز تلقی میشود؟» «آیا کسی به آنچه میگویم اهمیت میدهد؟»
پیش از اینکه نکات اصلی را برگزینید، به این پرسشها دربارهی مخاطب پاسخ دهید:
مخاطبانِ همگن گروهی از افراد هستند که سطح مشترکی از علاقه و تخصص در موضوع شما دارند. مخاطبان ناهمگن افرادی را با سطوح گوناگون تخصص و علاقه به موضوع شما دربرمیگیرد. مهم است تشخیص دهید چه نوع مخاطبی دارید و بر پایهی آن، برای سخنرانیتان برنامهریزی کنید. اگر در حال نگارش سخنرانیای برای جشن عروسی بهترین دوستتان هستید، از پیش میدانید که شنوندگان چه میخواهند: آنها گرد هم آمدهاند تا برای زوج خوشحال جشن بگیرند و سخن شما باید در راستای این هدفشان باشد.
از سوی دیگر، اگر پژوهشی علمی را به آمیختهای از مخاطبان دانشگاهی و نیکوکاران ثروتمند ارائه میدهید، شاید نیاز باشد تا مجموعهای گوناگون از علایق، برنامهها و سطوح دانش را هنگام گزینش نکات کلیدیتان در نظر بگیرید. اگر افرادی غیرمتخصص در جمعیت هستند، مهم است که اطلاعات پیشنیازی فراهم آورید و اصطلاحات کلیدی را تعریف کنید. برای مخاطبانِ ناهمگن، باید نکات را چنان بیان کنید که برای مخاطبان گوناگون خوشایند باشد؛ و در عین حال، بکوشید تا نکاتی را بیان کنید که مخاطبان را به فهم و درکی مشترک برساند.
اگر برای گروهی همگن سخن میگویید، گمان نکنید همهی مخاطبان به موضوع علاقه و اشتیاق یکسانی دارند. این یک تضمین نیست؛ مخاطبانِ همگن لزوما مخاطبانی شیفته نیستند. برای نمونه، اگر از پژوهشی دربارهی اخلاق حرفهای برای گروهی از کارشناسان در زمینهی تخصصی خودتان سخن میگویید، حتما نکاتی را ارائه دهید که برای آنها کاربردی باشد.
چطور مخاطبانتان را با موضوع خود پیوند میدهید؟ چرا این موضوع باید برایشان مهم باشد و چه سودی برایشان دارد؟ پاسخ این پرسشها بهترین راهنمای شما برای گزینش نکات اصلی خواهد بود. اگر میخواهید توجه مخاطب خود را حفظ کنید، سخنرانیتان باید هرچهزودتر، پاسخگوی این پرسشها باشد.
شما به بحث موجود دربارهی موضوعتان چه چیزی میافزایید؟ سخنرانیتان چه چیزی به مخاطب ارائه میدهد که جای دیگری نخواهد یافت؟ اگر میخواهید توجه مخاطبتان را پیوسته نگه دارید، دربارهی مزیت نسبی خود بحث کنید.
اغلب سخنرانیها یکی از این سه هدف را دارند: آموزشدادن، متقاعدکردن، یادکردن. انتخاب نکات اصلی، هدف کلی سخنرانی شما را برآورده میکند:
هدف کلی سخنرانیتان -آموزشدادن، متقاعدکردن یا یادکردن- را هنگام انتخاب نکات کلیدی به خاطر داشته باشید.
9 روش گوناگون برای سازماندهی سخنرانیتان وجود دارد و نوع سخنرانی میتواند به شما کمک کند که بهترین را برگزینید.
مهم این است که جریانِ سخنرانی باید بهگونهای باشد که به فهمِ بیشتر مخاطبان کمک کند. هنگام نظمبخشیدن به نکات کلیدی، سخنران باید مخاطب را همواره در نظر داشته باشد و راهی پیدا کند که نکات اصلی به شکلی چیده شوند که به ماندگاری و وضوح سخنرانی کمک کنند.
تلاش کنید نکات اصلی را به سه یا چهار نکته همراه با نکات فرعیِ پشتیبان محدود کنید. مخاطب فقط میتواند همین مقدار اطلاعات را در یک زمان دریافت کند و ارائهدهنده نباید که با اطلاعاتِ بیشازحد، مخاطب را بهیکباره بمباران کند. به علاوه، هریک از نکات اصلی باید با همان تعداد نکتهی فرعی یا شواهد، پشتیبانی شود. این عدد به تعادل و تناسب سخنرانیتان میافزاید.
راهکارهای زیر ۹ شیوهی متفاوت را برای سازماندهیِ سخنرانی همراه با نمونههایی برای درک بهتر نشان میدهند. مسلما هرکدام از نکات اصلی، نیازمند شواهدی اضافی برای پشتیبانی هستند.
این رویکردی با ترتیب زمانی است و برای زمانی مناسب است که داستانی تعریف میکنید؛ پژوهشی را تشریح میکنید یا خلاصهای از طرحی آتی را بیان میکنید.
گفتنِ اینکه چرا چیزی رخ داده است؛ علت و معلول ممکن است برای رویدادها و فرایندهای گذشته، حال و آینده به کار رود. همچنین میتواند به شکل معکوس گفته شود؛ یعنی از معلول به علت.
نمونه: چه عاملی باعث میشود که اتفاقی بیفتد و نتایج (اثرات) این اتفاق چیست؟
هنگام بهرهگیری از الگوهای فضایی، حتما باید به شکلی نظاممند از مکانی به مکان دیگر بروید و نظمی روشن را دنبال کنید. توالی اندازه، متغیری در ترتیب فضایی است و مصنوعات گوناگون را از کوچکترین تا بزرگترین (یا از بزرگترین به کوچکترین) تشریح میکند. این روش زمانی مفید است که چیزی را توصیف میکنید؛ بهویژه پیشرفتی مکانی/زمانی یا شیئی فیزیکی.
نمونه: شما ابتدا وارد اینجا میشوید؛ بعد به آنجا میروید؛ سپس …
روش موضوعی زمانی مناسب است که بحث مورد نظر دارای دستهبندی مشخص از بخشهای گوناگون باشد.
نمونه: خانوادهی من: پدرم، مادرم، برادرهایم.
این روش برای بیان دلایل گوناگون یک موضوع و سپس تعیین اهمیت آن به کار میرود.
نمونه: اگر شما مشاور رئیسجمهور بودید، احتمالا با سه مشکل به سراغش میرفتید و هرکدام را به ترتیب اهمیت برای کشور سازماندهی میکردید.
مقایسه / تباینِ دو یا چند مورد را انتخاب کرده و توجه را به تفاوتها و/یا شباهتهایشان جلب میکنید.
نمونه: اگر شما سیبها و پرتقالها را با هم مقایسه میکردید، میتوانستید از این روش برای شفافسازی و اثبات بحثتان بهره بگیرید.
سازماندهی مشکل-راهحل شامل شناسایی مشکلی است که به دنبال آن، راهکاری محتمل میآید.
نمونه: (۱) کامران مقدار کافی خوراکی ندارد (۲) از بیژن میخواهد که خوراکیهایش را با او تقسیم کند.
حلِ برخی مسائل، نیازمند رویکردی پیچیدهتر از رویکرد سادهی مشکل-راهحل است و به سازماندهی بیشتری نیاز دارد. معمولا برای این ترتیب سازماندهی، چهار جزء اصلی وجود دارد:
سلسلهمراتب انگیزشی مونرو، سازماندهی خوبی برای سخنرانیِ ترغیبکننده است و ۵ جزء دارد:
اگر میخواهید مخاطب، نکات اصلیتان را دنبال کند، باید با بهرهگیری از نشانههای بصری و نوشتاری بر آنها تأکید کنید.
سناریو: معلمتان یکنواخت حرف میزند و حرف میزند و ذهن شما جای دیگری است… «اوممم، غذا. چه چیزی داخل یخچال هست؟ بعد از کلاس باید بروم خرید؟ برای شام چه چیزی میتوانم درست کنم؟» وقتی دوباره تمرکزتان را به دست میآورید، معلم توضیح یک مفهوم کلیدی را به پایان رسانده است. هیچچیز بدون آن نکته معنا نمیدهد و شما نمیتوانید ورق را برگردانید و به عقب برگردید؛ پس شانسی ندارید! همهی ما در چنین موقعیتی بودهایم، درست است؟ این درسی مهم برای سخنرانان است: صرفنظر از آنچه انجام میدهید، مخاطبان شاید گاه و بیگاه تمرکزشان را از دست بدهند.
در جهانی آرمانی، شنوندگانتان هر واژهای را که از دهانتان بیرون میآید، بهسرعت جذب میکنند؛ اما در جهان واقعی چنین اتفاقی رخ نمیدهد. این تقریبا قانون طبیعت است؛ پس باید آن را بپذیرید و بر اساس آن برنامهریزی کنید: بر نکات اصلی خود تأکید کنید تا به مخاطبتان کمک کنید که مهمترین ایدهها را بفهمد.
سخنرانان میتوانند با بهرهگیری از نشانههای بصری و نوشتاری بر نکات مهم تأکید کنند. نشانههای بصری نشانههایی هستند که مخاطب میتواند ببیند؛ مانند اسلایدها، نمودارها، جدولها و برگههای مخصوص که میان حاضران پخش میشود و نیز زبان بدنِ سخنران. نشانههای نوشتاری به محتوای سخنرانی ربط دارند: واژگان و عبارات راهنما، نمونهها، حکایات و داستانهایی که سخنران به اشکال گوناگون بیان میکند. مسئولیت پیام خود را بپذیرید و از برخی از این تکنیکهای آزمودهشده استفاده کنید تا پیامتان را بهخوبی انتقال دهید.
بنا بر برآورد برخی پژوهشها، ۶۵ درصد از آمریکاییها در ابتدا شنوندگان بصری هستند؛ درحالیکه فقط ۳۰ درصد با یادگیری شنیداری بهترین بازدهی را دارند و ۵ درصد با یادگیری حرکتی (برگههایی که میان مخاطبان پخش میشوند و کیفیتی لمسپذیر دارند) پیشرفت میکنند. این آمار به زیان سخنرانان است؛ چون فقط ۳۰ درصد از آمریکاییها با شنیدن یاد میگیرند. خوشبختانه، سخنرانان با بهرهگیری از نشانههای بصری و نوشتاری، میتوانند واژگانشان را در ذهن مخاطبان حک کنند. برای درک نمونههایی از نشانههای بصری، همین حالا به صفحهای که در حال خواندنش هستید، نگاهی بیندازید. نکات مهم در قالب عناوین موضوعی با فونت بزرگ، پررنگ، ایتالیک، فهرستهای مشخص، مجموعهای از عبارات کلیدی و غیره برجسته شدهاند: ارائهی بصری صفحهای چاپشده، برای خواننده همانند راهنما عمل میکند.
برای سخنرانی قوانین کمی متفاوت هستند. برای تأکید بر عبارات کلیدی و عناوین موضوعی جدید، سخنران میتواند اسلاید یا برگههای ویژهای برای مخاطب طراحی کند و در آن خلاصهی نکات اصلی سخنرانی را مطرح کند. برای انتقالِ اثر فونتهای ایتالیک یا پررنگ در چاپ، سخنران باید بیشتر از نشانههای بصری به لحن صدایش تکیه کند. برای ترکیب یادگیری بصری و حرکتی، سخنرانان میتوانند از حاضران نظرسنجی کنند و از آنها بخواهند تا دستشان را بالا بیاورند و با برآورد نظر مجموع مخاطبان، رویکردی مناسب در پیش بگیرند.
رسمهایی مانند نمودارها و تصاویر میتوانند با تشریح نکات اصلی، ارائه را جذابتر کنند. اگر از ادعاهایتان با آمار و ارقام پشتیبانی میکنید، ابزار بصری مانند نمودارها، رسمها و مدلها به مخاطبتان کمک خواهد کرد تا ارقام را راحتتر و سریعتر بفهمند. اگر سخنرانیتان مردم، مکانها یا اشیا را توصیف میکند، تصویرسازی این موارد ارائهی شما را روشنتر و جذابتر میکند.
ابزار بصری مانند اسلایدها، برگههای ویژهی مخاطب، پوسترها و اینفوگرافیکها روشی عالی برای تأکید بر اصطلاحات، تعاریف، نقلقولها و فهرستها هستند. واژگانی که به زبان میآورید، بهسرعت ناپدید میشوند؛ اما واژگانِ نوشتهشده در جای خود باقی میمانند و در اذهان حک میشوند. بکوشید مهمترین نکات خود را به شکلی عینی و ملموس درآورید. برای نمونه، نمایش اسلایدی که تعاریف مهم را فهرست میکند، به مخاطب اجازه میدهد تا تعاریف را دقیقا به همان شکلی که ظاهر میشوند، درک کند؛ به آنها ارجاع دهد و یادداشتهایی ذهنی از مهمترین عبارات بردارد. وقتی خلاصهای از سخنرانیتان تهیه میکنید، همواره به مسئلهی بهرهبرداری از ابزار بصری توجه کنید. شما با خلاصهای که بهسادگی به ابزار بصری تبدیل میشود، در زمان صرفهجویی میکنید؛ این نکته را همواره هنگام انتخاب عناوین، تعاریف، نقلقولها و عبارات کلیدیِ موضوعتان به یاد داشته باشید.
کلمات و عبارات راهنما طراحی شدهاند تا توجه مخاطب را جلب کنند. این نشانههای کلامی کاربردهای زیادی دارند که یکی از آنها تأکید بر نکات مهم است. چند نمونه از کلمات و عبارات کلیدی که به مخاطبتان هشدار میدهند تا حواسش را جمع کند، عبارتاند از: مهم، قابلتوجه، ضروری، حیاتی، اساسی، اصلی، مرکزی، محوری، ارزشمند، تعریفکننده، مشخص، مرتبط، در کل، در نهایت.
حکم، همچون دستوری نوشتهشده روی ماسه است؛ با جاری شدن موج روی آن اثرش محو میشود؛ اما مثال، مانند حکاکی روی سنگ، درسی است که بهزودی فراموش نمیشود.
– ویلیام اِلِری چانینگ
دستورالعملها، قوانین و توصیفها همگی عالی هستند؛ اما اگر میخواهید مفهومی ماندگار باشند، با مثال از آنها پشتیبانی کنید. انواع گوناگون مثال عبارتاند از حقایق، آمار، دادهها، تشریحها، حکایات و نقلقولها. مثلا نمونهی زیر، دو تفسیر از یک نکته را با هم مقایسه میکند:
با نگاهی به دو تفسیر بالا درمییابید که تفسیر دوم، با ترکیب هوشمندانهی حقایق، آمارها و داستانی ملموس،ضمن انتقال اهمیت موضوع، بر مخاطب اثری عاطفی و انسانی میگذارد؛ این قدرت بیان مثال در عمل است که به اثربخشی بیشتر سخنرانیتان و ماندگاری آن در ذهن مخاطبانتان میانجامد.
اینها روشهایی برای پالودن محتوای سخنرانی، انتخاب نکات اصلی و جلب تمرکز مخاطب به آنها بود. آیا شما تابهحال در جمع سخنرانی کردهاید؟ شاید هم بهواسطه شغلتان زیاد سخنرانی میکنید؟ خوب است تجربهتان را در میان بگذارید.
پاسخ ها