ویروس کرونا و دردسرهای آن بسیاری از شرکتها و سازمانها را دچار محدودیتهای اجتماعی و اقتصادی کرده است. افراد زیادی شغلشان را از دست دادهاند و بسیاری مجبور به دورکاری شدهاند. این روند همچنان ادامه دارد. کارکنان و مدیران باید با این شرایط جدید کنار بیایند. در چنین شرایطی، هوش هیجانی برای مدیران اهمیت چشمگیری دارد. هوش هیجانی نقش مهمی در مدیریت کارکنان دورکار دارد؛ زیرا همه ما با چالشهای احساسی بسیاری روبهرو هستیم. در این مطلب، درباره ۳ موضوع کلیدی در مدیریت کارکنان دورکار صحبت میکنیم که هوش هیجانی در مدیریت آنها نقش مهمی دارد.
بروس فیلر (Bruce Feiler) نویسنده کتاب «زندگی در جریان است: کنارآمدن استادانه با تغییر» است. او در این کتاب به تغییرات بزرگ زندگی که پسلرزهها و پیامدهای آن سالها ادامه دارد، نام زیستلرزه را داده است. بهعقیده فیلر، راز نجاتیافتن از زیستلرزه در این ۳ کلمه خلاصه میشود: «تو تنها نیستی!» این جمله طلایی در این روزگار بسیار به کار میآید.
وقتی پای دورکاری در میان باشد، چیزی که برای خیلی از کارکنان دورکار چالشبرانگیز است، احساس تنهایی و جداماندگی است. اینجاست که هوش هیجانی برای مدیران اهمیت ویژهای پیدا میکند. مدیران باید با بهرهگیری از هوش هیجانی، بین خود و کارکنانشان پیوند ایجاد کنند.
این کار را با درک عمیق موضوعاتی شروع کنید که همه ما را در این روزها تحتتأثیر قرار دادهاند.
همه ما بهنوعی مراحل مختلف اندوه را سپری میکنیم. برخی عزیز، دوست یا آشنایی را از دست دادهاند؛ خیلیهایمان هم بهشدت دلمان برای زندگی گذشتهمان تنگ شده است. هرکسی چیزی را بهخاطر کرونا از دست داده است. در این وضعیت، همه ما بهشکلی احساس ناامیدی میکنیم.
در جایگاه مدیر و رهبر، هوش هیجانی ما را به جملهای طلایی در واژگان مدیریت رهنمود میکند: برای شما گوش شنوا دارم. این جمله پلی برای گذر از وضعیت جاری میسازد. این جمله یعنی درکتان میکنم و میفهمم که چه مسئله دشواری را پشتسر میگذارید.
بهعنوان رهبر باید نشان دهید که گوش شنوا دارید. باید با همدلیرهبری کنید و تصدیق کارکنان را به ابزاری سودمند تبدیل کنید. نقطه مقابل تصدیق بیتوجهی و انکار است. رویگردانی و ناآگاهی جایی در رهبری اثربخش ندارد. نمیتوانید با نادیدهگرفتن وضعیت، کارکنانتان را مدیریت کنید.
اعتمادسازی با تصدیق، بهرسمیتشناختن و روراستی شروع میشود. درد و اندوه کارکنان را تصدیق کنید و به رسمیت بشناسید. گاهی وقتها ایجاد فرصتی برای حرفزدن روراست درباره افکار و احساسات واقعی آدمها، میتواند اهرم قدرتمندی برای رهبر و مدیر باشد.
بسیاری از دورکارها احساس میکنند که هر روز مثل روز قبل است. انگار هر روز چرخهای تکرارشونده است که رفتوآمد، گفتوگو یا جلسات مختلف وقفهای در آن ایجاد نمیکند؛ بنابراین هر روز مثل روز قبل است. همه کارها از وظایف شغلی گرفته تا ملاقات با دوستان و فامیل، در وضعیتی یکسان روبهروی دوربین تلفن یا لپتاپ اتفاق میافتد. انگار برای رویارویی با دنیا باید با دوربین روبهرو شوید.
هوش هیجانی در مدیریت برای چنین وضعیتی که زمان و مکان در هم شکستهاند، بسیار مؤثر است. برخی از برترین سازمانها به ملاقاتهای منظم کوتاه روی آوردهاند. ملاقاتهای ۱۵دقیقهای برای وضعیتهای تکرارشونده مناسبتر هستند. برای شکستن چرخه، مدیران برتر کارکنان را به ملاقاتهایی خارج از قالب رایج تماسهای ویدئویی تشویق میکنند؛ اما در جلسههای ۱۵دقیقهای چه رخ میدهد؟
هوش هیجانی شما را به خلاصهگویی، شفافیت و تعاملی متمرکزتر سوق میدهد. آیا این روش مؤثر است؟ روش جایگزین را در نظر بگیرید: چه میشود اگر جلسات ۲ساعته مجازی با کارکنان داشته باشید؟ هر مدیری میداند که جلسه کوتاهتر مؤثرتر است، حتی اگر بهمعنای تعداد جلسات بیشتر باشد.
همدلی در محیط کار مهم است اما مدیر نمیتواند نقش درمانگر را به خود بگیرد. شما نمیتوانید چوب جادویتان را بچرخانید و جمعیت را به سالنهای سینما بازگردانید. شما نمیتوانید به کارمندی که در تقلاست، درباره ترفیع رتبه یا افزایش حقوق قول واهی بدهید. آنچه به عنوان رهبر میتوانید انجام دهید، نوآوری است.
جمله طلایی را به یاد بیاورید: شما تنها نیستید! چطور میتوان افراد را متوجه تواناییها و قابلیتهایشان و تشویق به بهرهگیری از آنها کرد؟ روش مؤثر برای رسیدن به آنچه میخواهید، خیلی هم ساده است: از دیگران بخواهید! چطور باید خواستهتان را با دیگران مطرح کنید؟
اهمیتدادن و توجهکردن گام نخست تعهد است. هنگام کار روی توافقنامهها، بررسی منابع موردنیاز و ایدههایی که در سر دارید، افراد را به نوآوری و یافتن راهحلهای تازه تشویق کنید. بهجای تأکید بر سازوکار موجود و حفظ وضعیت کنونی، تغییرات اثربخش مثبت را به رسمیت بشناسید و ارج دهید. حفظ وضع موجود آینده را نمیسازد؛ مدیرانی که گامی فراتر از همدلی برمیدارند، آن را میسازند.
همدلی بدون عملکردن بینتیجه است. همدلی در بهترین حالت به توافق منجر میشود: تعهدی برای گذر از وضع موجود. این نتیجه هوش هیجانی در مدیریت است.
با کمک هوش هیجانی، مدیری باشید که به کارکنانش اهمیت میدهد و بدون ترس خواستهاش را از آنها تقاضا میکند. تأکید کنید که گوش شنوا دارید. به خودتان و کارکنانتان یادآوری کنید که شما تنها نیستید.
مهمتر از آن، اینها را به مشتریانتان هم منتقل کنید. به آنها نشان دهید که متوجه نگرانیهایشان هستید، شما هم نگرانیهای مشابهی دارید و سازمان برای رسیدگی به این نگرانیها تلاش میکند. از توجهکردن و مهمشمردن غافل نشوید که نهتنها یک مهارت نرم، بلکه از ملزومات رهبری در وضعیت امروز دنیا است.
آیا شما تجربه دورکاری دارید؟ اگر رهبری گروهی از کارکنان را به عهده دارید، چطور مدیریت میکنید؟ مدیریت و رهبری در برهه کنونی، چه تفاوتهایی با رهبری در وضعیت عادی دارد؟ شما چه مهارتها و اقداماتی را توصیه میکنید؟ نظراتو تجربههایتان را از طریق بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
پاسخ ها