سینما هر چقدر هم که تغییر کند باز هم میدان دیالوگهای ماندگار است، دیالوگهایی ساده و پیچیده که گاه به اندازه ساعتها معنا در دل خود دارند. این بار با هم مروری داریم به بهترین دیالوگ های عاشقانه تاریخ سینما؛ دیالوگهایی که هر کدام روایت متفاوت از عشق هستند.
«عاشق شدهام. من یک زن معمولیام. فکر نمیکردم چنین احساسات شدیدی برای آدمهای معمولی رخ بدهد.»
«میدونستم هرگز یادم نمیمونه نینا اون شب چه پوشیده. اما مطمپن بودم هرگز فراموش نمیکنم که چقدر زیبا بود.»
«میخواستم تو باشی، خیلی زیاد دلم میخواست تو باشی… .»
«پس قرار نیست آسون باشه. خیلی سخته. باید هر روز روش کار کنیم، اما من میخوام این کارو بکنم چون تو رو میخوام. همهت رو میخوام، برای همیشه؛ من و تو، هر روز.»
«اگه تو پرنده باشی، منم پرندهام.»
«کاش میدونستم چطور دست ازت بردارم.»
«من چیزی رو توی تو نمیبینم که ازش بدم بیاد.»
«الان میتونم بمیرم، کلم. من فقط… خوشحالم. تا حالا این حس رو نداشتم. دقیقاً همون جایی هستم که میخوام باشم.»
«من بدون تو چیزی رو نمیتونم به یاد بیارم.»
«برای من، تو بینقصی.»
«با همون سلام اول دلم رو بردی.»
«دوستت دارم. تو منو کامل میکنی.»
«کاش همه کارهای دنیا رو با تو انجام داده بودم.»
«منو ببوس. منو جوری ببوس که انگار آخرین باره»
«عشق واقعی رو مرگ نمیتونه متوقف کنه؛ فقط میتونه مدتی به تأخیر بندازتش.»
«هر طور تو بخوای.»
«امشب اومدم اینجا چون وقتی میفهمی میخوای بقیه عمرت رو با یکی بگذرونی، دوست داری اون بقیه عمر هر چه زودتر شروع بشه.»
«من ازت خوشم میاد. همینه دیگه. فکر کنم همینی که هست.»
«فکر میکنی وقتی جوونی، آدمای زیادی رو میبینی که باهاشون ارتباط میگیری. اما وقتی بزرگتر میشی، میفهمی این اتفاق چند بار بیشتر نمیافته.»
«برمیگردم. پیدات میکنم. عاشقت میشم. باهات ازدواج میکنم. و بدون خجالت زندگی میکنم.»
«نه، من خیلی ازت خوشم میاد. دقیقاً همونطوری که هستی.»
«تو برای من هرگز پیر نمیشی، محو نمیشی، یا نمیمیری.»
«گوش کن آقا، تو شوالیه درخشان منی. اینو فراموش نکن.»
«از حال میری… من میگیرمت.»
«نمیدونم واقعاً هر کس سرنوشت خودش رو داره یا هممون مثل یه پر کاغذی تو باد پرتاب میشیم. شاید هر دوش در آنِ واحد رخ بده. دلم برات تنگ شده، جنی. اگه چیزی لازم داشتی، من همین دور و برام.»
«ماه رو میخوای؟ فقط بگو. برات میگیرمش و میکشمش پایین.»
«فکر میکنم دلم برات تنگ میشد حتی اگه هیچوقت همدیگه رو ندیده بودیم.»
«دوستت دارم بدون اینکه بدونم چطور، چرا، یا حتی از کجا.»
کل آهنگِ «میخوام باهات پیر بشم» (I Wanna Grow Old With You)
«متنفرم از طرز حرف زدنت، و از مدل موهات.
متنفرم از وقتی که با ماشینم رانندگی میکنی. متنفرم وقتی زل میزنی.
متنفرم از چکمههای گندهی احمقانهات و طوری که ذهنم رو میخونی.
ازت انقدر بدم میاد که حالم رو بهم میزنه؛ حتی باعث میشه قافیهسازی کنم.
متنفرم، متنفرم از اینکه همیشه حق با توئه. متنفرم وقتی دروغ میگی.
متنفرم وقتی من رو میخندونی، حتی بدتر وقتی که من رو به گریه میندازی.
متنفرم وقتی این دور و بر نیستی، و این که زنگ نزدی.
اما بیشتر از همه از این متنفرم که ازت متنفر نیستم، اصلاً، حتی کمترین حد، حتی به اندازه یه ذره.»
«تو تنها چیزی بودی که تو زندگیم واقعی بود.»
«تو میتونی واقعیش کنی. افسانهها هم داستانهایی از آدمهای معمولی هستن که کارهای خارقالعاده میکنن. البته این کار شجاعت میخواد و تخیل… که همه ندارنش. شاید من یه پیرمرد حقهباز باشم، اما اینو میدونم: چیزی که دو نفر عاشق بر خلاف همهی سختیها با هم خلق میکنن، میتونه تا همیشه اونا رو کنار هم نگه داره.»
«تو منو افسون کردی، روح و جسممو. و من عاشقتم… عاشقتم… عاشقتم.»
«میگن وقتی عشق زندگیتو میبینی، زمان میایسته، و این راسته.»
«این یه عالمه چیزهای خیلی کوچیک بود که وقتی همهشون رو کنار هم گذاشتی، فهمیدی ما باید با هم باشیم… و من میدونستمش. همون بار اولی که دستشو گرفتم تا از ماشین پیاده شه. انگار خونه بودم… خونهای که تاحالا نشناخته بودم… فقط دستشو گرفته بودم که کمکش کنم بیاد بیرون، و میدونستم. انگار… جادو بود.»
«بزرگترین درسی که میتونی یاد بگیری اینه که عاشق باشی و در مقابل هم دوستت داشته باشن.»
«تنها راهی که میتونستی دیوونگی منو شکست بدی این بود که خودتم یه کار دیوونهوار بکنی. ممنونم. دوستت دارم. از همون لحظهای که دیدمت اینو فهمیدم. ببخشید انقدر طول کشید بفهمم. گیر کرده بودم.»
«منم فقط یه دخترم که جلو یه پسر وایساده و ازش میخواد عاشقش باشه.»
«مهم نیست که اون پسر کامله یا اون دختر کامله، همین که برای هم کامل باشن کافیه.»
«باید تو رو ببوسن و زیاد هم ببوسن، اونم توسط کسی که بلد باشه چطور این کارو بکنه.»
«نمیبینی؟ هر قدمی که از اون روزِ رو پل برداشتم، فقط برای نزدیک شدن به تو بوده.»
«برنده شدن اون بلیت بهترین اتفاقی بود که تو زندگیم افتاد… چون من رو به تو رسوند.»
«هرگز رهات نمیکنم، جک. قول میدم.»
«ترجیح میدم یه نفس از عطر موهاش داشته باشم، یه بوسه از لباش، یه لمس از دستش، تا این که یه ابدیت بدون اون رو تجربه کنم. فقط همین یک بار.»
«تو باعث میشی بخوام آدم بهتری باشم.»
«قسم میخورم در همه حالتهات، الان و برای همیشه، عاشقانه دوستت داشته باشم. قول میدم هیچوقت فراموش نکنم که این عشق فقط یک بار در زندگی پیش میاد.»
«افتخار بزرگیه که تو قلبم رو بشکنی.»
«مثل اینه که تو اون لحظه، کل جهان وجود داشت فقط برای اینکه ما رو به هم برسونه.»
«من همین جام و دارم بهش نگاه میکنم. اون خیلی قشنگه. میتونم ببینم. اون لحظهای که میفهمی داستان غمگینی نیستی. تو زندهای، بلند میشی و چراغهای ساختمونها و همه چیزهایی که باعث شگفتیت میشه رو میبینی.»
«به نظر من، بهترین کاری که میتونی بکنی اینه که یکی رو پیدا کنی که دقیقاً به خاطر همون چیزی که هستی، عاشقت باشه. حال بد، حال خوب، زشت، قشنگ، خوشتیپ، هرچی.»
«تو اولین پسری بودی که من بوسیدمش، جیک، و میخوام آخریش هم باشی.»
«عشق یعنی اشتیاق، شیدایی، کسی که بدون اون نتونی زندگی کنی. اگه از اونجا شروع نکنی، آخرش به کجا میرسی؟»
«منو انتخاب کن. با من ازدواج کن. بذار خوشبختت کنم.»
«چیزی که واقعاً میخوام تو زندگیم انجام بدم ــ اون کاری که میخوام پیشهام باشه ــ اینه که با دخترت باشم. من تو این کار خوبم.»
«من اومدم اینجا بدون هیچ انتظاری، فقط برای این که اعتراف کنم، حالا که برام ممکنه، دلم برای توئه، و همیشه برای تو میمونه.»
«تو با کسی ازدواج نمیکنی که میتونی باهاش زندگی کنی؛ با کسی ازدواج میکنی که بدون اون نمیتونی زندگی کنی.»
به نظر شما جای کدام یک از دیالوگ های عاشقانه تاریخ سینما خالی است؟ کدام دیالوگ جذاب تاریخ سینما از یاد رفت که باید در این لیست نامش برده میشد؟
منبع: studiobinder
پاسخ ها