آیا تابهحال برایتان پیش آمده است که بههنگام بیماری یا ناخوشی یکی از عزیزان یا دوستانتان شک کنید که او سالم است و فقط خودش را به بیماری زده است؟ در این صورت، احتمالا با اختلال ساختگی سروکار داشتهاید. میدانید اختلال ساختگی چیست و چه انگیزهها و عواملی باعث میشوند فرد دچار اختلال ساختگی شود؟ اگر علت بیمارنمایی گاهوبیگاه برخی افراد برای شما هم سؤالبرانگیز است، حتما این مقاله را بخوانید.
اختلال ساختگی که سندرم مونچهاوزن (Munchausen syndrome) هم نامیده میشود، وضعیتی روانی است که بهسبب آن فرد عمدا علائم جعلی بیماری جسمی یا روانی را بروز میدهد. فرد دچار این سندرم هدف خاصی مثل قرضگرفتن پول یا مرخصیگرفتن ندارد و بدون دلیلی مشخص نقش بیمار را بازی میکند.
فرد ممکن است با دروغگفتن، تغییر نتیجه آزمایشها یا حتی آسیبزدن به خود تظاهر به بیماری کند. این افراد احتمالا سابقه پزشکی بلندبالا اما متناقضی دارند یا پس از بهبود، خیلی پیشبینینشده و برخلاف انتظار دچار عود بیماری میشوند. اطلاعات گسترده درباره بیماریها و اصطلاحات پزشکی، زخمهای فراوان مربوط به جراحیهای پزشکی و امتناع از انجام ارزیابیهای روانشناختی از دیگر علائم افراد مبتلا به این اختلالاند.
این اختلال نهتنها ممکن است اطرافیان را فریب دهد، بلکه گاهی بار سنگینی بر سیستم مراقبتهای بهداشتی تحمیل میکند. اختلالات ساختگی در موارد حاد نوعی بیماری و اختلال روانی محسوب میشود. این بیماری گاهی با مشکلات عاطفی شدید و احتمال آسیب بیمار به خود همراه میشود. افراد مبتلا به اختلال ساختگی مزمن ممکن است در موارد جدیتر در معرض خطر سوءمصرف مواد یا حتی اقدام به خودکشی باشند.
بر اساس ویرایش پنجم کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-۵)، پزشک متخصص وقتی اختلالات ساختگی را تأیید میکند که یک یا چند مورد از شرایط زیر را مشاهده کند:
بهگفته سازمان خدمات ملی بهداشت انگلستان (NHS)، علت اصلی و دقیق اختلالات ساختگی هنوز نامشخص است. بااینحال محققان بر این باورند که عوامل فیزیکی و روانی هر دو در بروز این اختلال نقش دارند. طبق برخی از نظریهها، سابقه سوءاستفاده، آسیب یا بیتوجهی در کودکی یا سابقه بیماریهای مکرر در خود یا اعضای خانواده ممکن است از عوامل ایجاد این اختلال باشند.
همچنین مواردی همچون نادیدهگرفتهشدن توسط والدین یا ازدستدادن عزیزان در کودکی ممکن است به بروز این اختلال در بزرگسالی دامن بزنند. برخی دیگر از اختلالات شخصیتی مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی، اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت خودشیفته نیز ممکن است منجر به بروز اختلال ساختگی شوند. علاوهبر این، ارتباطی جالبتوجه بین بروز این اختلال و مشکلات افسردگی پیدا شده است.
جالب است بدانید احتمال بروز این اختلال در افرادی که در محیطهای مراقبتهای بهداشتی کار کردهاند، بیشتر است و میانگین سن شروع علائم ۳۴سالگی تخمین زده میشود.
این نوع اختلال با جعل علائم روانی و فیزیکی بیماری همراه است. مثلا ممکن است فرد رفتار بیمارهای مبتلا به اسکیزوفرنی را تقلید کند؛ گیج به نظر برسد، حرفهای بیمعنی بزند و توهمهای دیداری و شنیداری گزارش کند.
مبتلایان به این اختلال علائم بیماری را در افرادی جعل میکنند که تحت مراقبت آنها هستند. مثلا ممکن است فرد برای جلبتوجه عمدا به فرزندان خود، سالمندان، افراد ناتوان یا حیوانات خانگی تحت مراقبت خود آسیب بزند. در این حالت، باید اختلال ساختگی فردِ آسیبزننده تشخیص داده شود.
با توجه به رفتارهای فریبنده مبتلایان به این اختلال، تشخیص اختلال ساختگی دشوار است. پزشکان همچنین باید احتمال هرگونه بیماری جسمی و روانی دیگر را رد کنند. برای این کار، اغلب از انواع آزمایشها و روشهای تشخیصی مانند تستهای آزمایشگاهی، تصویربرداری و معاینات پزشکی استفاده میشود. اگر ارائهدهنده مراقبتهای بهداشتی علتی جسمانی برای علائم پیدا نکند، شاید به اختلال ساختگی شک کند.
از آنجا که بسیاری از مبتلایان به این اختلال رفتار خود را مشکلساز تلقی نمیکنند، درمان اختلالات ساختگی ممکن است با دشواریهایی همراه باشد. بهعبارت دیگر، افراد مبتلا به اختلالات ساختگی اغلب به دنبال درمان نمیروند زیرا دلیلی برای آن نمیبینند.
با این همه اگر متخصص مراقبتهای بهداشتی به اختلال ساختگی شک کند، اغلب در اولین گام حمایتگرانه با فرد مبتلا به این اختلال گفتوگو میکند. متخصص به فرد اطلاع میدهد که آسیب عمدی به خود یا جلوهدادن بیماری چه مشکلاتی ممکن است برای فرد ایجاد کند. در موارد جدیتر، فرد به رواندرمانگر ارجاع داده میشود. البته طبق آمار، فقط نیمی از مبتلایان به اختلالات ساختگی درمان روانشناختی را پیگیری میکنند.
در کل فردی که دچار اختلالات ساختگی است، باید تفکر و رفتار خود را تغییر دهد و این مسئله با درمانهایی مانند درمان شناختی-رفتاری امکانپذیر است. علاوهبر این، جلسات مشاوره خانوادهدرمانی هم به اعضای خانواده کمک میکنند تا رفتارهای بیمارگونه فرد مبتلا را بشناسند و با اقدامات خود آنها را تقویت نکنند.
باید تأکید کنیم که هیچ دارویی برای درمان قطعی اختلال ساختگی وجود ندارد. بااینحال، ممکن است برای درمان برخی مشکلات زمینهای مانند افسردگی یا اضطراب که موجب بروز اختلال ساختگی میشوند، از دارودرمانی استفاده شود.
هیچ عامل پیشبینیکننده قابلتوجه یا علامت هشدار اولیهای برای بروز اختلالات ساختگی وجود ندارد. بنابراین بهجای تمرکز بر پیشگیری، بهتر است روی جلوگیری از بدترشدن رفتار مبتلایان به این اختلال تمرکز شود.
گفتنی است بدترشدن رفتار ممکن است در قالب افزایش دفعات آسیب به خود یا مراجعه به بیمارستان بروز پیدا کند. همچنین ادعای بیشتر مبنی بر بیماری ممکن است نشانهای از عود علائم اختلال ساختگی باشد و در برخی موارد، افراد به مداخلات روانپزشکی و پزشکی احتیاج دارند.
تفاوت اختلال ساختگی و تمارض را باید در انگیزه این دو عمل جستوجو کنیم. به عبارت دیگر، دلایلی که باعث میشوند فرد به بیماری تظاهر کند در اختلال ساختگی و تمارض فرق دارند.
افراد دچار اختلالات ساختگی عموما بدون هیچ منفعت ظاهری و بیرونیای، مثل مرخصیگرفتن، خود را بیمار جلوه میدهند. به نظر میرسد انگیزه آنها بیشتر مربوط به دستاوردهای درونی و احساسی مانند میل به دریافت توجه و همدردی باشد. در مقابل افرادی که تمارض میکنند، اغلب برای هدف خاصی مانند نرفتن به مدرسه یا محل کار خود را به بیماری میزنند یا در بیان علائم بیماری خود اغراق میکنند.
اختلال ساختگی نوعی مشکل جدی سلامت روان است که درمانش صبر و درک اطرافیان را میطلبد. درمان این اختلال نیازمند کمک حرفهای متخصصان سلامت روان و مشاوران خانواده است و زمان زیادی میبرد. بااینحال، با درمان و دریافت حمایت مناسب، افراد مبتلا به این اختلال میتوانند روشهای سالمتری برای کنارآمدن با احساسات و نیازهای خود بیاموزند.
اگر فردی را میشناسید که به اختلال ساختگی مبتلاست، فراموش نکنید که میتوانید برای بهبودی او از متخصصان سلامت روان کمک حرفهای دریافت کنید و به رفع مشکل فرد امیدوار باشید.
پاسخ ها