مقدمه
تحلیل بنیادی یکی دیگر از جنبه های معمول در قالب تحقیقات بازار برای ارزهای دیجیتال است. این رویکرد، متفاوت از تحلیل تکنیکال، سعی میکند ارزش واقعی و عینی یک رمز ارز دیجیتال را بدون توجه به قیمت بازار تشخیص دهد. با دانستن ارزش آن، می توانید بفهمید که آیا ارز دیجیتال کمتر از ارزش گذاری شده است و نشان دهنده یک فرصت سرمایه گذاری است یا برعکس.
تحلیل بنیادی ابزاری است که توسط معامله گران برای ارزیابی و مطالعه متغیرهایی که بر یک مقدار تأثیر می گذارند استفاده می کنند. این ابزار بر مطالعه عوامل خارجی، حقایق یا تأثیراتی که بر قیمت دارایی تأثیر می گذارد متمرکز است. اولین اشاره به تحلیل بنیادی در سال 1934 آغاز شد. در آن زمان، بنجامین گراهام و دیوید داد، این مفهوم را در کتاب تحلیل امنیتی خود معرفی کردند.
از زمان ایجاد آن، تحلیل بنیادی ابزار بسیار مفیدی برای تجزیه و تحلیل بازار همراه با تحلیل تکنیکال بوده است. این به این دلیل است که تحلیل بنیادی بر چگونگی تأثیر عوامل خارجی بر ارزش یک اوراق بهادار متمرکز است. برخلاف تحلیل تکنیکال، که بر مطالعه نمودارهای یک بازار برای پیش بینی نحوه عمل ارزش تمرکز دارد. برای یادگیری بهتر این بازار مقاله عرضه اولیه و بلاکچین را حتما مطالعه کنید.
در تحلیل، رایج ترین ابزارهای تحلیل عبارتند از:
صورتهای مالی دوره ای.
تحلیل نسبت های مالی
تکنیک های ارزش گذاری برای دارایی ها یا شرکت ها.
پیش بینی های اقتصادی
اطلاعات عمومی اقتصادی
هر نوع اطلاعات اضافی که بر ارزش عنوان تأثیر می گذارد.
رویکرد بالا به پایین
در این نوع تحلیل بنیادی ابتدا متغیرهای کلان اقتصادی و سپس متغیرهای اقتصاد خرد مورد بررسی قرار می گیرند. این بدان معنی است که تصمیمات ابتدا با در نظر گرفتن اطلاعات جهانی گرفته می شود تا زمانی که دقیق ترین و خاص ترین مقادیر و متغیرها مورد توجه قرار گیرند. نمونه ای از این رویکرد می تواند تجزیه و تحلیل لایه ای به شرح زیر باشد:
بررسی وضعیت اقتصادی جهان
بررسی جذاب ترین کشورها برای سرمایه گذاری
در هر یک از این کشورها، بخش هایی با بیشترین پتانسیل انتخاب می شوند.
در بخشهایی که بیشترین پتانسیل را دارند، آنها به عنوان جالبترین برای سرمایهگذاری تحلیل میشوند.
رویکرد پایین به بالا
این رویکرد ابتدا بر متغیرهای اقتصاد خرد و بعداً بر روی متغیرهای کلان متمرکز است. در این حالت، برخلاف رویکرد بالا به پایین، از یک دید خاص تر شروع می کنیم تا به یک چشم انداز جهانی تر می رویم. مثلا:
شرکت هایی با پتانسیل رشد انتخاب می شوند.
سپس تجزیه و تحلیل بخش یا بخش هایی که آن شرکت ها در آن فعالیت می کنند انجام می شود.
وضعیت اقتصادی کشور یا کشورهایی که در آن فعالیت می کنند بررسی می شود.
در نهایت، وضعیت اقتصاد جهانی تحلیل می شود.
مزایای
از مزایای تحلیل بنیادی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
به سرمایه گذاران اجازه می دهد تا اطلاعات خارج از واقعیت داخلی بازارها را جمع آوری و تجزیه و تحلیل کنند. این به سرمایه گذار اجازه می دهد تا دید روشن تری از واقعیت بازار داشته باشد. از آنجایی که اطلاعات جدید به شما اطلاع میدهد که ارزشها چگونه به رویدادهای مختلف واکنش نشان میدهند.
درک جامع تری از ارزش دارایی ارائه می دهد. به این ترتیب، سرمایه گذاران می توانند با دقت بیشتری ارزش آتی دارایی مذکور را برون یابی کنند. این اطمینان را در هنگام سرمایه گذاری ارائه می دهد.
در مقایسه با تحلیل تکنیکال آزادی عمل بیشتری را فراهم می کند. زیرا تحلیل بنیادی ما را به سمت تصمیم گیری در میان مدت و بلندمدت سوق می دهد. در مقایسه، تحلیلهای تکنیکال ما را به انجام اقدامات مکرر در بازارها سوق میدهند تا تصمیمات خود را با اطلاعات ارائه شده توسط این نوع تحلیل تنظیم کنیم.
معایب
با این حال، مانند هر ابزار دیگری، تحلیل بنیادی نیز دارای معایبی است که برخی از آنها عبارتند از:
نیاز به دانش و تجربه گسترده برای انجام یک تحلیل خوب. برای یک تحلیل بنیادی خوب، داشتن دانش در حسابداری، تجارت و به طور خاص در بخشی که دارایی مورد علاقه ما در آن قرار دارد، ضروری است. این دانش باید با تجربه نیز همراه باشد. این در نهایت همان چیزی است که به ما امکان می دهد با توجه به اطلاعات تجزیه و تحلیل شده تصمیمات بهتری بگیریم. به زبان ساده، اعمال تحلیل بنیادی پیچیده تر از تحلیل تکنیکال است.
شرایط سرمایه گذاری با تحلیل بنیادی طولانی تر است. این به این دلیل است که یک تحلیل بنیادی به زمان و مطالعه بیشتری نسبت به تحلیل تکنیکال نیاز دارد. این باعث می شود که سرمایه گذار منتظر بماند تا سطوح خاصی از بازار بداند که آیا باید بفروشد یا بخرد.
در حالی که تحلیل بنیادی دید بسیار گسترده تری از بازارها ارائه می دهد، می توان آن را با عوامل شانسی غلبه کرد. سیل یا خشکسالی ORNA که بر قیمت غلات تأثیر می گذارد، یا جنگی که بر قیمت نفت و سایر کالاها تأثیر می گذارد. عوامل تصادفی یکی از جدی ترین مشکلات در تحلیل بنیادی هستند زیرا نمی توان آنها را به طور کامل پیش بینی کرد. به این میتوان تغییرات قانونی، سیاسی و اقتصادی منفی را اضافه کرد که بازارها را شگفتزده میکند.
با توجه به این رویدادها، تجزیه و تحلیل بنیادی برای شناسایی ارزش منصفانه دارایی های کریپتو اهمیت بیشتری پیدا می کند. سرمایه گذاران بازار کریپتو تمایل دارند از فناوری برای اجرای سریع آنها استفاده کنند. برای مثال، دیدن دادههای بازارها و عوامل خارجی موجود در Slack، Telegram یا Reddit غیر معمول نیست. در میان دنیایی که به طور فزاینده ای به هم پیوسته است، استفاده از فناوری برای انجام این تحلیل ها ارزشمندتر می شود.
علاوه بر این، از عوامل اصلی مشاهده شده توسط تحلیل بنیادی در ارزهای دیجیتال می توان به موارد زیر اشاره کرد:
قابلیت استفاده و پذیرش. این نکته برای بررسی سطح کاربرد و پذیرش یک ارز دیجیتال در نظر گرفته شده است. هرچه استفاده سادهتر و پذیرش بیشتر از ارز دیجیتال، ارزش واقعی آن بیشتر باشد.
موقعیت و مقررات دولتی. این نکته با هدف بررسی نحوه نگرش دولت ها به یک ارز دیجیتال خاص و مطابقت یا عدم انطباق آن با مقررات است. یک چارچوب نظارتی مطلوب بدیهی است که پتانسیل ارز دیجیتال را افزایش می دهد یا اگر نامطلوب باشد، پتانسیل آن را محدود می کند.
توسعه پروژه و پوشش رسانه ای. دریابید که توسعه پروژه ارزهای دیجیتال چگونه در حال پیشرفت است. فعالیتهای توسعه رمزارز، نرمافزار، جامعه آن و افزایش پوشش رسانهای نشان میدهد که این ارز دیجیتال پتانسیل ارزش بیشتری دارد.
پاسخ ها