جان مینارد کینز کسی که فصل جدیدی در مطالعات اقتصادی رقم زد بهطوریکه تمام اقتصاددانهای پس از او از آثارش تأثیر پذیرفتند و کسی که جهان امروز ما را ساخت.
جان مینارد کینز در سال ۱۸۸۳ در کمبریج شایر انگلستان و در خانوادهای فرهیخته به دنیا آمد. پدر کینز، جان نویل کینز، اقتصاددانی نامدار و مادرش فلورنس آدا کینز شهردار سابق کمبریج و فعال سیاسی بود. استعداد کینز در ریاضیات وی را یک سر و گردن از هم سن و سالانش بالاتر قرار میداد و به پشتوانه همین استعداد توانست بورسیه کالج ایتون را کسب کند. حضور در کالج به کینز این فرصت را داد تا بتواند استعداد خود را در موضوعات وسیعی مانند فلسفه و تاریخ بروز دهد و همچنین با اشراف و اعیان جامعه نیز مراوده داشته باشد. همین مراوده با اشراف بود که در آینده راه وی را برای حضور در مناسب مهم کشوری در انگلستان هموار کرد.
وی در سال ۱۹۰۲ از تحصیل در کالج ایتون انصراف داد تا از بورسیه تحصیلی دیگری که از کالج سلطنتی کمبریج برای تحصیل در رشته ریاضیات گرفت بود، استفاده کند. در کمبریج افراد زیادی مانند آلفرد مارشال، اقتصاددان مطرح انگلیسی و دوست پدر کینز، از وی خواستند که اقتصاددان شود اما علاقه وی به فلسفه خصوصا فلسفه اخلاق او را به سمت دیگری کشاند. هرچند بهصورت جسته و گریخته در مباحث و سخنرانیهای اقتصادی نیز شرکت میکرد.
کینز پس از فارغ التحصیلی در دفتر هند مشغول به کار شد اما خسته کننده بودن کارش باعث شد که بعد از تقریبا یک سال استعفا دهد. سپس به کمبریج بازگشت تا روی مقالهای در باب تئوری احتمالات کار کند. اثری که پس از انتشارش در سال ۱۹۲۱ تأثیر بهسزایی در زیربنای فلسفی و ریاضی نظریه احتمال داشت. در همین زمان، مطالعاتش در زمینه اقتصاد را افزایش داد و اولین مقاله تخصصیاش را دراینزمینه منتشر کرد. همچنین مطالعات او در زمینه اقتصاد هند منجر به انتشار کتاب «ارز و دارایی هند» شد. این کتاب به قدری جذاب و گیرا بود که پس از انتشارش، به وی مقامی در کمیسیون ارز و دارایی هند اعطا شد.
با شروع جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا کینز را از هند فراخواند تا در زمینه اقتصادی به دولت کمک کند. در آن زمان بانکداران در تلاش بودند تا تبدیل طلا به اسکناس را متوقف کنند. چرا که در صورت ورشکسته شدن دولت اسکناسها هیچ ارزشی ندارند و تنها طلا میتواند کشور را نجات دهد. کینز توانست نخست وزیر وقت، لوید جورج را متقاعد کند که این ایده بدی است و در آینده به اعتماد عمومی آسیب میزند. وی معتقد بود اینکار تنها در زمانیکه هیچ چارهای باقی نمانده باید صورت بگیرد.
در دوران جنگ، به وی سمت رسمی در خزانهداری بریتانیا اعطا شد تا به کار جمعآوری ارزهای کمیاب و همچنین ایجاد مسیرهای ارتباطی بین انگلستان و سایر متحدان اروپایی مشغول شود. موفقیت وی در این کار بهحدی بود که پس از جنگ، او را بهعنوان نماینده خزانهداری بریتانیا در مذاکرات صلح در کاخ ورسای منصوب کردند.
متاسفانه تجربه مذاکرات صلح برای کینز آنچنان موفق نبود. کینز بهشدت با وضع مجازات سنگین علیه آلمان مخالفت میکرد چرا که معتقد بود این مجازات سنگین باعث ویرانی اقتصاد آلمان، فشار مضاعف به مردم و ایجاد خشم و کینه در تودههای آلمانی علیه کشورهای دیگر میشود.
مخالفتها کینز زیاد به مذاق محافظهکارانی که آن زمان بر مسند قدرت در بریتانیا نشسته بودند خوش نیامد از این رو خزانهداری و شخص کینز از جریان مذاکرات صلح کنار گذاشتند. پس از آن، کینز تلاش کرد تا از پشت صحنه توسط سه بازیگر اصلی یعنی لوید جرج نخست وزیر انگلستان، کلمنسو رئیس جمهور فرانسه و ویلسون رئیس جمهور ایالات متحده ایدههایش را پیش ببرد. لوید جورج اگرچه در ابتدا با آرا کینز همراهی میکرد، اما در نهایت در مقابل فشار کابینه تسلیم شد. همچنین کلمنسو نیز هنگامی که دید انگلستان طلب غرامت سنگین میکند او نیز از ادعای خود دست نکشید هرچند غرامتی که فرانسه طلب کرد بسیار کمتر از غرامتی بود که انگلستان طلب میکرد. تنها وودرو ویلسون بود که از ترس شیوع افراط گرایی در آلمان و همچنین از ترس فروپاشی سیاسی این کشور و از دست رفتن بازار آن، خواستار نرمش در قبال آلمان شد. اما او نیز با فشار لوید جورج و کلمنسو از مواضعش عقب نشینی کرد.
کینز پس از پایان کنفرانس صلح ایدهای را مطرح کرد که به گفته خودش علاوه بر اینکه میتوانست به آلمان و تمام کشورهای فقیر اروپایی کمک کند تا کشورشان را بازسازی کنند بلکه برای کل تجارت جهانی نیز مفید بود. ایده کینز از این قرار بود که غرامت جنگی را بهعنوان یک بدهی حساب کنند که باید به تدریج پرداخت شود. اگرچه ایدهی کینز با موافقت لوید جورج همراه بود اما ویلسون آن را نپذیرفت چرا که این ایده تمام بار بازسازی اروپا را به گردن ایالات متحده میانداخت درحالیکه تا آن زمان هم ایالات متحده بزرگترین طلبکار اروپا بود. بعد از این اتفاق، کینز ناامیدانه از خزانهداری استعفا داد همینطور پیشنهاد ریاست بانک تجارت انگلستان را نیز رد کرد.
سپس کینز به کار تبیین نظرات خود در کنفرانس صلح برای عامه مردم مشغول شد و کتاب معروفش، "پیامدهای اقتصادی صلح" را منتشر کرد. او در این کتاب به تأثیرات پیماننامه صلح ورسای در زندگی میلیونها آلمانی پرداخت و پیشبینی کرده بود اقدام کشورهای پیروز در جنگ جهانی باعث ایجاد خشم و کینه در بین آلمانیها میشود و هرگز احتمال از سرگیری جنگ محو نخواهد شد چرا که این خشم تا نسلها ادامه پیدا میکند.
اگرچه در آن زمان، به این پیشبینی کینز اهمیت داده نشد اما سالها بعد، ظهور هیتلر و ایدئولوژی افراطی و ملی گرایانهاش مهر تاییدی بر آرای کینز زد.
در دهه ۱۹۲۰ انگلستان از بیکاری ناشی از رکود پس از جنگ رنج میبرد. کینز در این زمان از دولت خواست که استاندارد طلا را کنار بگذارد چرا که معتقد بود استاندارد طلا برای انگلستان هیچ مزیتی ندارد، همچنین از دولت خواست سیاست ثبات نرخ ارز را نیز کنار بگذارد تا با کاهش ارزش پول ملی بیکاری کاهش پیدا کند. هیچکدام از توصیههای کینز در آن زمان جدی گرفته نشد چراکه صراحتا برخلاف آموزههای اقتصاددانهای کلاسیک پیش از کینز بود.
پس از آن، کینز شروع به تحقیق روی رابطه ی پول، بیکاری و قیمت کرد، رساله پول که در سال ۱۹۳۰ در دوجلد منتشر شد، انقلابی در سیاستهای پولی-مالی کشورها بوجود آورد. ایده اصلی کتاب در مورد میزان مشارکت آحاد مردم در اقتصاد بود. کینز اعتقاد داشت که اگر مقدار پولی که پسانداز میشود نسبت به مقدار پولی که سرمایهگذاری میشود بیشتر باشد، (خصوصا در زمانیکه نرخ بهره بیش از حد بالا است) بیکاری افزایش پیدا میکند. همچنین در این کتاب به شاخصهایی که در آن زمان باتوجه به آنها وضعیت اقتصاد رصد میشد انتقاد کرد و شاخصهای جایگزین برای آنها ارائه داد.
با شروع دهه ۱۹۳۰ رکود بزرگ جهان غرب را درنوردید. در این زمان بود که کینز با انتشار رساله نیل به شکوفایی ( The Means to Prosperity) نظراتش را خطاب به سیاستمداران ابراز کرد. این کتاب شامل توصیههایی عملی به سیاستمداران بود که بتوانند از چرخه رکودزایی که در آن گرفتار آمدهاند، فرار کنند. ادعای کینز این بود که رکود حاصل یک چرخه است به این ترتیب که: کاهش مصرف مردم به کاهش خرید منجر میشود، کاهش خرید به کاهش سود سرمایهگذاران منجر میشود، کاهش سود سرمایهگذاران به تعدیل نیرو و بیکاری منجر میشود و در نهایت بیکاری به کاهش مصرف مردم منجر میشود. این چرخه باعث عمق بخشیدن به رکود و در نهایت ورشکستگی دولت میشود. از این رو کینز بهشدت با برنامههای ریاضتی دولت انگلستان در طول رکود بزرگ مخالف بود. وی معتقد بود در دوران رکود، دولت نباید از کسری بودجه بترسد و اتفاقا با ایجاد کسری بودجه و افزایش هزینههای عمومی میتواند چرخه رکودزا را مهار کند.
همچنین وی در این رساله برای اولینبار از اثر فزاینده سخن به میان آورده است. کینز ادعا میکند که اثر کسری بودجه در تورم بیش از مقداری است که کسری بودجه به وجود میآورد بهعنوان مثال اگر کشوری سالیانه صد هزار دلار کسری بودجه داشته باشد، در محاسبه ی تورم ناشی از این کسری بودجه نباید همان صد هزار دلار را در نظر گرفت بلکه باید ضریب فزاینده را نیز در نظر گرفت. چرا که هر یک دلار پولی که به اقتصاد تزریق میشود چند بار به گردش در می آید.
بهطور کلی اثر فزاینده میزان تغییرات متغیر درونزا را در مواجهه با یک عامل متغیر برونزا اندازه گیری میکند. در اقتصاد حجم پولی را که در اثر افزایش یک واحد پایه پولی بوجود می آید، اثر فزاینده میگویند.
نظرات کینز در کشورهای سوئد و آلمان مورد استفاده قرار گرفت اما سوئد برای نشان دادن کارایی این سیاستها بسیار کوچک بود و کینز تعمدا در مورد موفقیت سیاست هایش در آلمان، به خاطر جاه طلبی های امپریالیسی آلمان نازی سکوت میکرد. توجه عمده کینز برای اعمال نظراتش در سیاست، معطوف به آمریکا بود. در سال 1931، نظرات کینز در شیکاگو، مرکز اصلی آمریکا در زمینه دیدگاه های اقتصادی، حمایت قابل توجهی پیدا کرد. اما به خاطر تعهد بی قید و شرط اقتصاددانهای مکتب شیکاگو به عدم دخالت دولت در اقتصاد، این نظرات تا قبل از شروع جنگ به جریان اصلی اقتصاد وارد نشد.
سال ۱۹۳۶ کتاب معروف کینز یعنی «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» منتشر شد، کتابی که بنیانهای اقتصادی جهان را دگرگون کرد و فصلی جدید در مطالعات اقتصادی باز کرد. اقتصاددانهای پیشین که به آنها نئوکلاسیک گفته میشود بهشدت خواستار عدم مداخله دولت در بازار بودند. همانطور که گفته شد عمده مخالفت اقتصاددانهای مکتب شیکاگو به کینز، اصرار وی به مداخله دولت در اقتصاد بود. اما کینز در کتاب نظریه عمومی، این مداخله را بهصورت تئوریک توجیه کرد. کینز اعتقاد داشت که نظریه کلاسیک تنها به زمانی خاص تعلق دارد و اکنون که اوضاع اقتصاد جهانی تغییر کرده دیگر پاسخگوی نیاز جامعه نیست حال آنکه نظریه وی یک نظریه عمومی است که در همه حال جواب میدهد.
از دیگر مفاهیم اقتصاد کلاسیک که کینز به آنها حمله کرد، میتوان به قانون سی (Say’s law) اشاره کرده. این قانون که منتسب به ژان باپتیست سی، اقتصاددان قرن نوزدهمی است میگوید: "در یک اقتصاد هرگز مازاد تولید بوجود نخواهد آمد چرا که هر تقاضا عرضه ی خود را نیز همراه میآورد" و اینکه کارگران همواره حاضر و مایل هستند که دستمزد خود را به قدری کاهش دهند که کارفرما علاوه بر سودآوری، بتواند به آنها نیز شغل ارائه دهد. کینز در مواجهه با این استدلال مفهوم چسبندگی قیمت را ارائه داد. کینز معتقد بود این تصور که در رکود و شرایط نامساعد اقتصادی، کارگران حاضرند با حقوقی پایینتر به کار مشغول شوند اشتباه است. کارگران عموما تمایلی به کاهش دستمزد ندارند حتی زمانیکه از دید اقتصاددان های کلاسیک این کار منطقی بهنظر میرسد. باتوجه به میزان چسبندگی قیمت، تعامل بین تقاضای کل و عرضه کل میتواند به بیکاری دائمی و پایدار منجر شود. در این زمان وظیفه دولت است که به نجات بازار بیاید.
چسبندگی قیمت دو نوع دارد یک نوع آن که چسبندگی رو به بالا است، به تمایل قیمت به افزایش و مقاومت در مقابل کاهش گفته میشود و نوع دیگر که چسبندگی رو به پایین است، به تمایل قیمت به کاهش و مقاومت در مقابل افزایش گفته میشود. بهعنوان مثال در جهش های ارزی سال ۹۷ قیمت کالاها همزمان با افزایش قیمت دلار افزایش پیدا کرد اما با کاهش قیمت دلار، قیمتها کاهش پیدا نکردند. چسبندگی قیمت عموما دلیل روانی دارد و در کشورهایی با زیرساختهای غیر شفاف بیشتر بروز میکند.
اگرچه مکانیزمهایی که کینز اندیشیده بود برخلاف نظر اقتصاددانهای جریان اصلی، مداخله دولت را در اقتصاد از طریق ابزاری مانند کسری بودجه به رسمیت میشناخت اما وی همواره طرفدار بودجه متعادل بود. پیشنهاد کینز عموما برای زمانهای استثنایی مانند رکود ارائه شده بود. اما بعدها دولتهای رفاه در اروپا و آمریکا با کسری بودجههای متغیر باعث برهم خوردن تعادل در اقتصاد کشورهایشان شدند که به رکود دهه ۱۹۷۰ و سقوط دولتهای رفاه در انگلستان و آمریکا انجامید.
در دهه ۱۹۷۰ میلتون فریدمن، اقتصاددان نئولیبرال طرح کسری بودجه ثابت را ارائه داد. ایدهی فریدمن این بود که کسری بودجهای که دولت در امسال به جا میگذارد تاثیراتش را در مدت طولانیتری نشان میدهد. پس بهجای کسری بودجه متغیر، دولت باتوجه به رشد اقتصادی سالانه، درصد مشخصی کسری بودجه برجا بگذارد. به این ترتیب علاوه بر اینکه بیکاری کاهش پیدا میکند، نوسان های تورمی نیز پیش نمی آید.
در کشورهایی با تورم پایین، اگر دولت کمی کسری بودجه ایجاد کند، تورم افزایش پیدا میکند. با افزایش تورم، مردم بهجای پس انداز به فکر سرمایهگذاری میافتند با افزایش نسبت پول سرمایهگذاری شده به پول پس انداز شده، بیکاری کاهش پیدا میکند.
کینز پس از انتشار کتاب نظریه عمومی به بستر بیماری افتاد و نتوانست در مباحثی که پیرامون کتابش شکل میگیرد بهطور مؤثر شرکت کند. اما ایدههایی که وی در این کتاب عنوان کرده بود باعث برانگیختن انتقاداتی از هر دو طیف اقتصادی آن زمان یعنی سوسیالیستها و لیبرالیستها شد. کینز از طرفی کتاب سرمایه، نوشته کارل مارکس را کتابی منسوخ میدانست و از طرفی به مداخله دولت اعتقاد داشت چیزی که لیبرالها هرگز برنمیتابند. همچنین با به چالش کشیدن این ایده که رفتار انسانها در اقتصاد عقلانی است، یکی از اولین پایه گذاران علمی شد که بعدها به اقتصاد رفتاری مشهور شد.
همانطور که کینز پیشبینی کرده بود، تحقیر دنباله دار آلمانها و فروپاشی این کشور از لحاظ اقتصادی توسط کشورهای پیروز در جنگ جهانی اول باعث خشم و کینهای عمیق در بین مردم آلمان شد هیتلر آتش زیر خاکستری بود که تحقیر آلمان موجب شعلهور شدن آن شده بود.
با شروع جنگ، کینز کتاب "چگونه مخارج جنگ را بپردازیم" (How to Pay for the War) را منتشر کرد. او در این کتاب دولتها را از تأمین هزینه جنگ با استفاده از کسری بودجه بر حذر داشت و استدلال کرد این کار بار تورمی را عمدتا به دوش مردم میاندازد. وی برای تأمین هزینه جنگ طرح افزایش مالیات و طرح پس انداز اجباری را پیشنهاد داد. طرح پس انداز اجباری اقشار خاصی از مردم را مجبور میکرد بهصورت اجباری مقداری از درآمد خود را به دولت قرض دهند و دولت با استقراض از این منابع، نیازهای جنگ را تأمین میکرد و پس از پایان جنگ، افراد میتوانستند پولی را که به دولت قرض داده بودند را با بهره پس بگیرند. وی استدلال کرد که این طرح علاوه بر اینکه مانع تورم افسار گسیختهای میشود که معمولا جنگها به بار میآورند، از رکودی که معمولا پس از جنگ به خاطر کاهش تقاضا شکل میگیرد نیز جلوگیری میکند.
پس از پایان جنگ، کینز بهعنوان رئیس کمیسیون بانک جهانی و نماینده انگلستان در مذاکرات موسوم به برتون-وودز شرکت کرد. وی در این مذاکرات پیشنهاد ایجاد یک ارز جهانی که بر پایه طلا ثابت میشد را ارائه داد. همچنین وی پیشنهاد ایجاد واحدهایی بینالمللی تحت عنوان بانک مرکزی جهانی و اتحادیه پاکسازی جهانی برای تراز کردن ارزها را داد همچنین وی طرحی برای تراز کردن صادرات و واردات پیشنهاد داد تا مانع ایجاد رکود در کشورهایی شود که در طول جنگ زیرساختهایشان نابود شده بود. پیشنهادهای کینز عموما به ضرر ایالات متحده بود چراکه این کشور کمترین آسیب را در طول جنگ متحمل شده بود و میتوانست با استفاده از این فرصت تراز تجاری خود را بسیار بالا ببرد. در نهایت نیز آمریکاییها با نفوذی که داشتند، اعضا را به برنامهی محافظهکارتر فردی بهنام هری دکستر وایت ترغیب کرد، ارز مرجع دلار شد و بانک مرکزی جهانی و اتحادیه پاکسازی جهانی بعدها بهنام بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول شناخته شدند. در نهایت همان چیزی که ایالات متحده بهدنبال آن بود رخ داد. هرچند بهنظر میرسد اگر آمریکاییها میتوانستند افق دید بازتری داشته باشند و وقایع نیم قرن بعد را پیشبینی کنند، احتمالا با برنامه کینز موافقت میکردند.
کینز نیز اگرچه نظراتش تماما اجرا نشد اما معتقد بود اگر طرفین بنیانگذار به همین معاهده نیز پایبند باشند میتوان امیدوار بود "برادری انسانها بیش از حرف باشد." هرچند این اتفاق هم نیفتاد و ایالات متحده در سال ۱۹۷۱ بهصورت یک طرفه از معاهده خارج شد.
پیش از مذاکرات برتون وودز، کینز دچار سکته قلبی شده بود و حال مساعدی نداشت با این حال حاضر شد تا در این مذاکرات شرکت کند. اما فشار روانی این مذاکرات و همچنین مذاکره با امریکا برای گرفتن وام معوق از این کشور برای انگلستان باعث شد وخامت اوضاع وی تشدید شود. در نهایت نیز در سال ۱۹۴۶ دچار حمله قلبی خطرناکی شد که نتوانست از آن نجات پیدا کند.
پس از مرگ، جسد وی سوزانده شد و در بلندیهای تیلتون، جایی که خانه روستاییش آنجا بود به باد سپرده شد.
تا پیش از کینز کمتر اقتصاددانی بود که بتواند اینقدر در سیاست تأثیر بگذارد. همچنین پس از وی بود که دولتها به استخدام یک مشاور اقتصادی روی آوردند. توصیههای وی تا دهه ۱۹۷۰ برخلاف میل و علاقه اقتصاددانهای لیبرال، در بورس نظرات اقتصادی جهان جای داشت. اگرچه به خاطر کج فهمی سیاستمداران، این دوران شاهد تورمهای بالا و نوسانهای شدید قیمتی بود اما دولتهای رفاهی که پس از جنگ جهانی اول برپایه نظریات کینز ایجاد شدند توانستند رشد اقتصادی بالا و توزیع ثروت مناسبی را رقم بزنند.
در دهه ۱۹۷۰، دولتهای رفاه سقوط کردند. در ایالات متحده نیکسون و در انگلستان مارگارت تاچر سرکار آمدند. با سقوط دولتهای رفاه، به تدریج نظرات کینز به حاشیه رانده شد و نظرات اقتصاددانهای نئولیبرال خصوصا میلتون فریدمن توانست جایگزین آن شود. اما با شروع هزاره جدید و ایجاد دو رکود بزرگ در دهه آغازین این هزاره دوباره نظریات کینز اینبار تحت عناوین مختلف از جمله «نظریه مدرن پول» در حال شکل دادن دنیای ماست.
جهانی که ما امروز در آن زندگی میکنیم بهشدت تحت تأثیر کینز است. نظرات وی انقلابی عظیم در اقتصاد شکل داد. فردریش هایک یکی از مهمترین منتقدان کینز پس از مرگش چنین میگوید:
او یکی از افرادِ واقعا بزرگی بود که میشناختم. بدون هیچ حد و مرزی او را تحسین میکردم. جهان بدون او جایی بسیار فقیرتر بود.
شیوه استدلال کینز در مذاکرات و تسلط واقعی و همه جانبه وی به موضوعات اقتصادی باعث میشد که کمتر کسی بتواند در مقابل او عرض اندام کند و با کمک همین تسلط توانست یک تنه مقابل جریان اصلی نظریات اقتصادی بایستد. تقریبا تمام اقتصاددان های بزرگ پس از کینز از وی تأثیر پذیرفتهاند و کمتر کشوری در جهان هست که اثری از نظرات وی در اقتصادش نمایان نشده باشد. شاید افرادی او را عامل تورمهای شدید در اقتصاد بدانند و شاید هم او را منجی دنیای غرب پس از دوران تاریک نیمه اول قرن بیستم بنامند اما چیزی که اهمیت دارد این است که کینز دنیای امروز ما را شکل داده و باید فارغ از دیدگاههای خوشبینانه یا بدبینانه به بررسی آرا وی پرداخت.
پاسخ ها