عکاسی خیابانی صحنههایی از زندگی روزمرهی مردم را سوژه قرار میدهد. با استفاده از روشهای سادهی این مقاله، عکاسان خیابانی میتوانند عکسهای بهتری بگیرند.
بدون شک پشتکار و تمرین برای موفقیت در هر کاری لازم است. در رشتههایی مانند موسیقی یا ورزش که قواعد و قوانین دارند، داشتن پشتکار و تمرین شرط موفقیت است، ولی در رشتهای مانند عکاسی خیابانی، تمرین داشتن بهتنهایی ممکن است کمی گیجکننده باشد. بنابراین قبل از هر چیزی باید بهترین روش کلی برای تمرین کردن در این رشته را بیاموزیم.
عکسی که قبلا با همین ایده و در موقعیتهای مختلف بارها گرفته شده است و این عکس یک شکار لحظه است.
تمرین منظم زمانی اتفاق میافتد که بدون فکر کردن کاری را بهصورت مداوم انجام بدهید. بیشتر کارهایی که در زندگی یاد گرفتهایم مانند استفاده از چنگال، صحبت کردن، بستن بند کفشهایمان و... نتیجهی تمرین منظم است. تمرین منظم باعث شده است تا به تدریج در این کارها مهارت پیدا کنیم. این موضوع در مورد بیشتر کارهایی که به مهارت خاصی نیاز دارند نیز صدق میکند. بهعنوان مثال اگر ۳۰ دقیقه هر روز گیتار بزنید، درست است که فقط کمی تمرین کردهاید ولی در درازمدت میتوانید به گیتاریست حرفهای تبدیل شوید. عکاسی خیابانی نیز همینطور است. هر روز یک ساعت فقط عکاسی کنید. این یک تمرین منظم است.
در رشتههایی مانند موسیقی یا ورزش بهراحتی میتوانید تشخیص دهید که در کدام قسمتها ضعیف هستید و برای رفع آن تمرین کنید. مثلاً در بسکتبال ممکن است در پرتاب آزاد ضعف داشته باشید یا نتوانید قسمتی از آهنگ را با گیتار بنوازید. در این موارد به تمرین آگاهانه نیاز دارید. در تمرین آگاهانه با استفاده از مهارتها و هدف قرار دادن ضعفها تلاش میکنیم مشکلات را رفع کنیم.تمرین آگاهانه زمانی است که سعی میکنید با روشی هدفمند برای تمرین مهارتهای بسیار خاص تلاش کنید. این تمرین شامل بازخورد، قوانین ثابت و مجموعهای از محدودیتها است. در این مقاله به بررسی این سه مورد میپردازیم.
نوارهای نارنجی با یک لنز ۲۸ میلیمتری (Ricoh GR II)
همان مکان چند هفته بعد با یک لنز ۴۰ میلیمتری( نیکون D4)
در عکاسی مخصوصاً عکاسی خیابانی تقسیمبندی مهارتهای لازم مشکل است. زمانیکه تمرین عکاسی میکنید، مهم این است که روی محدودیتها تمرکز کنید.
درعکاسی میتوانیم از محدودیتها در جنبههای زیادی استفاده کنیم که بارزترین آن فاصله کانونی است. به همین دلیل است که لنزهای پرایم از قدیم بسیار مورد تحسین عکاسان خیابانی است. بهنظر عکاسان این لنزها خلاقیت آنها را بالا میبرند اما درواقع این لنزها با محدود کردن میدان دید به عکاسان میآموزد که چگونه قاب را با حرکت دادن بدن خود تنظیم کنند. این تنظیمات با گذشت زمان منجر به آگاهی مکانی بهتر و درک اثرات فاصله کانونی خاص میشود.
بنابراین همانطور که در مورد تمرین آگاهانه گفتیم، بهتر است روی این نقطه ضعف تمرکز کنیم. اگر چندین سال است که با لنز پرایم ۳۵ میلیمتری عکاسی میکنید، استفاده از یک لنز ۲۸ میلیمتری یا ۵۰ میلیمتری ممکن است به شما کمک کند تا مهارت خود را با فاصلههای کانونی آنها نیز بهبود ببخشید.
به این ترتیب با استفاده از لنزهای زوم، عکاسی به تجربهای با آگاهی و با فکر تبدیل میشود که موقعیت مکانی و درنتیجهی آن پرسپکتیو، کمتر تحت تأثیر لنزها قرار میگیرد. به آسانی میتوانید یک پرسپکتیو انتخاب کنید و سپس با فاصله کانونی تطبیق دهید و در نهایت پرسپکتیو خود را تنظیم کنید.
عکاس این عکس یک لنز ۲۸ میلیمتری داشت ولی احساس میکرد که با لنز ۴۰ میلیمتری میتواند عکسهای بهتری بگیرد. با این وجود داشتن یک لنز پرایم به او کمک کرد تا در یک لحظه از ترکیبی جالب عکاسی کند. این محدودیت باعث خلاقیت او شد.
البته میتوانید تمام این موارد را با لنز زوم یاد بگیرید، اما با استفاده از محدودیت فاصله کانونی میتوانید تمرین آگاهانه را با بازدهی بیشتری انجام دهید. اگر لنز پرایم ندارید، میتوانید لنزهای خود را به یک فاصله کانونی مشخص تنظیم کنید و برای چند روز با این روش عکاسی کنید.
با این تمرین ذهن تبدیل به یک لنز زوم میشود و به تدریج برای عکاس لنزهای زوم تبدیل به لنزهای پرایم میشوند. این بهمعنای آن نیست که به علامتهای روی لنز نگاه کنید و قبل از عکس گرفتن دقیقاً ۳۵ میلیمتر یا ۵۰ میلیمتر یا هر اندازهای را تنظیم کنید، بلکه تنظیمات برای عکاس ذهنی میشود. یعنی قبل از عکاسی با خود فکر کنید برای این عکس به حدود ۳۵ میلیمتر یا حدود ۵۰ میلیمتر نیاز دارم. به این ترتیب به تدریج ایده مناسب برای هر موقعیت به ذهنتان میرسد.
ساده بودن لنزهای پرایم عکاسان را مجبور میکند تا با روشی خلاقانه و متفاوت فکر کنند. این درواقع همان روش تمرین آگاهانه است. لنزهای پرایم محدودیتها را میسازند و به همین دلیل این لنزها یک ابزار عالی برای ایجاد ارتباطی درست بین فاصلهی کانونی و میدان دید هستند.
عکاسی با اولویت دیافراگم (Aperture Priority)
عکاس بعد از مدتی تمرین کردن با هر دو حالت دستی و دیافراگم متوجه شد به ۳ استاپ کم شدن نور نیاز داشت.
با استفاده از لنزهای پرایم میتوانیم محدودیتی در میدان دید ایجاد کنیم. روشی دیگر برای ایجاد کردن محدودیت در عکاسی استفاده از حالت دستی است. بهطور کلی این حالت یک ضرورت برای عکاسی خیابانی نیست. اگرچه که با حالت دستی میتوانیم نوردهی مداوم و دقیقی داشته باشیم، اما در بعضی موارد این حالت میتواند یک مانع در عکاسی باشد.
میتوانید هنگام گرفتن عکس خیابانی از اولویت دیافراگم Aperture Priority استفاده کنید. اما استفاده از حالت دستی برای افرادی که در حال آموزش نوردهی Exposure هستند، لازم است. این محدودیت باعث میشود که عکاس در مورد سه تنظیم اصلی فکر کند و متوجه ارتباط بین آنها شود.این تنظیمات اصلی شامل سرعت شاتر، دیافراگم و ISO است که در هر دوربینی وجود دارد.
همچنین میتوانید یک قدم جلوتر بروید و یک یا دو عدد از تنظیمات اصلی دوربین خود را در حالت قفل Lock قرار دهید.این کار باعث میشود برای دو تنظیم یک ترکیب خاص و ثابت داشته باشید و فقط یک مورد را تنظیم کنید تا نوردهی درست در عکسها داشته باشید. برای مثال، در یک روز آفتابی میتوانید F/۸ را برای دیافراگم و سرعت شاتر را ۱/۵۰۰ انتخاب کنید و تنها ISO را در صورت نیاز تنظیم کنید تا نوردهی صحیح را بدست آورید.
به همین ترتیب در شب میتوانید F/2.8 و ISO 1600 را انتخاب کنید و سپس در صورت نیاز سرعت شاتر را تنظیم کنید.
مهم این است که درک کنید چگونه این تنظیمات بهتنهایی یا باهم کار میکنند. دراین صورت در زمان عکاسی در حالتهای نیمه خودکار مانند اولویت دیافراگم با قابلیت تغییر خودکار حساسیت Auto ISO راحتتر میتوانید درک کنید که چه اتفاقی میافتد.
هدف نهایی این است که فراتر از مرحلهای بروید که عملکرد دوربین را جادو بدانید و ذهنتان نسبت به آنچه که دوربین انجام میدهد، آگاه باشد.
این موضوع باعث میشود در عکاسی خیابانی موقعیتهای بیشتری را بتوانید برای عکاسی شکار کنید. چرا که در این نوع عکاسی سرعت بسیار مهم است و برای هر عکس تنها چند ثانیه فرصت دارید.
یک عکس الهام گرفته شده از کار زیگفرید هانسن
یک عکس الهام گرفته شده از سائول لیتر
بعد از محدودیت در فریم و نوردهی، سومین محدودیتی که میتوانیم استفاده کنیم، محدودیت سبک یا تم است. یک روش آسان و سرگرمکننده برای انجام این کار تقلید از استادان است. به آن معنا که میتوانید عکاسی را پیدا کنید که کارهای او را تحسین میکنید یا کارهای او دربرگیرندهی جنبههای خاصی باشد که دوست دارید عکسهای شما داشته باشند.
زمانیکه استاد موردنظرتان را پیدا کردید، تم کلی خود را و انتخابهایی که استاد شما در کارهای خود داشته است، شناسایی کنید. سپس شروع به عکاسی کنید و مدام از خود بپرسید: استاد من در این عکس چه کاری انجام میدهد؟
اولین استاد الکس وب Alex Webb است. عکسهای او بر چندین لایه و موضوع تأکید دارد و همه در یک کل واحد جمع میشوند. کارهای او به دلیل داشتن بسیاری از موضوعات فردی در یک فریم معروف است.
سائول لیتر مباحث مبهم را با لکههای رنگی مشخص در پیشزمینه نشان میدهد.
عکاس بعدی سائول لیتر Saul Leiter است. در عکسهای او یک رویکرد انتزاعی را نسبت به رنگ و شکل میتوانیم ببینیم. سائول لیتر گاهی اوقات از انتخاب تصویری مستقیم از موضوعات انسانی خودداری میکند و انتخابهایش بیشتر ترکیبات انتزاعیتر هستند. تأکید او بیشتر بر لکههای تار شده در پیش زمینهاست و بهطور منظم از بازتابها و شیشه در تصاویر خود استفاده میکند. عکاسی در آب و هوای بد هم در کارهای لیتر معمول است.
زیگفرید هانسون Siegfried Hansen استاد هندسه و استفاده از خطوط و شکلها در کارهایش، سومین عکاسی است که میتوانیم از کارهایش الهام بگیریم. بیشتر عکسهای هانسون شامل مردم نمیشود که این موضوع برای بیشتر عکاسان خیابانی کمی غیرمعمول است.
هر سه عکاسی که نام بردیم از رنگ تا آخرین درجه استفاده میکنند و کار چندانی به مونوکروم (تک رنگ) ندارند.
اگرچه کار هر یک از این عکاسان را میتوان در عمق بسیار بیشتری مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، اما این عناصر و ایدههای بصری موضوعاتی هستند که میتوان در ذهن هنگام تمرین عکاسی نگه داشت. استادان بسیاری هستند که میتوانید از آنها الهام بگیرید و مانند آنها عکاسی کنید.
یک عکس از سائول لیتر
آخرین قسمت و احتمالاً مهمترین قسمت برای تمرین آگاهانه، بازخورد است. بازخورد منحصراً برای تمرین آگاهانه کاربرد ندارد و بدون شک نقد و بازخورد برای رشد در هر موضوعی از جمله هنر بسیار مهم است. مشکل زمانی بوجود میآید که نمیتوانیم یک مربی برای دادن بازخورد پیدا کنیم.
چگونه می توانیم این مشکل را برطرف کنیم؟
با استفاده از الگو برداری از استادان، میتوانید مربی خود باشید. درواقع هنگامی که در حال عکاسی هستید، میتوانید مدام با خودتان فکر کنید اگر استاد شما قرار بود این عکس را بگیرد چگونه آن را میگرفت؟ یا حتی میتوانید روی جنبههای خاصی از ترکیب خود تمرکز کنید و از خود بپرسید استاد من در مورد این فریمبندی، زمانبندی یا هر موضوعی دیگر در این عکس چگونه عمل میکرد؟ با استفاده از این روش میتوانید برای خودتان یک چک لیست ذهنی از بایدها ونبایدها درست کنید.
برای مثال در اینجا پنج سؤال از این چک لیست که میتوانید در ذهنتان در هنگام عکاسی مرور کنید، آورده شده است.
چک لیست ذهنی میتواند شامل هر چیزی باشد که فکر میکنید برای عکاسی به آن نیاز دارید. میتوانید به نقاط ضعف یا جنبههایی که دوست دارید در آنها بهتر شوید، فکر کنید و مدام در هنگام عکاسی آنها را در ذهن خود مرور کنید. یادداشت کردن این موارد هم باعث میشود تا راحتتر بتوانید آنها را به یاد آورید.
یک نمونه از عکسهای تکراری، فریم و ایدهی کلی در این عکسها زیاد تغییر نکرده است، اما ترکیب بندی از یک عکس به عکس دیگر کمی تغییر کرده است.
با دستگیره های در
بدون دستگیره های در
در نهایت این عکس با کمی شیب بهعنوان عکس نهایی انتخاب شده است.
بر چک لیست ذهنی خود تمرکز کنید و عکسهای تکراری بیشتری بگیرید.
نظر شما در این رابطه چیست؟
پاسخ ها