اگرچه باورها و نمایشهای منفی و غیرواقعی درمورد بیماری اسکیزوفرنی وجود دارد، این بیماری قابل مدیریت بوده و فرد مبتلا به اسکیزوفرنی میتواند بهعنوان عضوی از جامعه زندگی کند.
اسکیزوفرنی (شیزوفرنی، جنون جوانی یا روانگسیختگی) یک بیماری روانی پیچیده است که روی نحوهی تفکر، احساسات، رفتار و ارتباط با دیگران تأثیر میگذارد. این بیماری هم در مردان و هم زنان رخ میدهد اما میزان شیوع آن در مردان اندکی بیشتر است. نخستین اپیزود معمولا اواخر نوجوانی تا اوایل دههی سوم زندگی اتفاق میافتد. معمولا شروع این بیماری در مردان زودتر از زنان است. البته افراد ممکن است در مراحل بعدی زندگی نیز دچار این بیماری شوند. فراوانی اسکیزوفرنی در جامعه حدود یک درصد است.
اسکیزوفرنی ازنظر زندگی با آن و ازنظر درک آن، بیماری چالشبرانگیزی است. علائمی مانند توهم و هذیان ممکن است موجب شوند افراد تماس با واقعیت را از دست بدهند. این تجربه میتواند برای فرد مبتلا به اسکیزوفرنی گیجکننده و پریشانکننده باشد و نیز برای اعضای خانواده، دوستان و دیگرانی که اغلب نمیدانند چه چیزی درحال اتفاق افتادن است یا نمیدانند چگونه با فرد بیمار ارتباط برقرار کنند. همچنین ممکن است افراد مبتلا به اسکیزوفرنی تغییراتی را در طرز تفکر تجربه کنند و در ابراز خود و مدیریت وظایف اساسی روزانه دچار مشکل شوند. آنها همچنین ممکن است گوشهگیر و منزوی شوند.
بهبودی از اسکیزوفرنی فرایندی تدریجی بوده که برای هر فرد منحصربهفرد است. علائم معمولا با گذشت زمان بهبود یافته و مدیریت آنها آسانتر میشود؛ اگرچه همیشه ناپدید نمیشوند. در یک رویکرد درمانی برای درمان اسکیزوفرنی بهنام رویکرد بازیابیمحور ارزش امید، توانمندسازی و خوشبینی ترویج میشود. این بیماری معمولا با ترکیبی از داروها و حمایتهای روانیاجتماعی مانند رواندرمانی، آموزش و حمایت همتا بهطور موثری تحت مدیریت درمیآید. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی میتوانند بهبودی حاصل کنند و زندگی معنادار و رضایتبخشی را در پیش گیرند.
اسکیزوفرنی اغلب چنان بهآهستگی آغاز میشود که فرد بیمار و خانوادهی او ممکن است برای مدت زمان طولانی از بیماریاش آگاه نباشند. اگرچه در برخی موارد، این علائم بهسرعت ظاهر میشود و تشخیص آن بسیار سادهتر است. اسکیزوفرنی سه مرحله دارد: پیشدرآمد (یا مرحلهی مقدماتی)، مرحلهی فعال و مرحلهی باقیمانده. این مراحل به ترتیب اتفاق میافتند و در چرخههایی در طول بیماری تکرار میشوند. طول هر کدام از مراحل از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
وقتی علائم بهتدریج بروز میکند، ممکن است افراد بیمار علاقهی خود را به فعالیتهای معمولشان از دست بدهند و از دوستان و اعضای خانواده کنارهگیری کنند. آنها ممکن است دچار سردرگمی شوند و در تمرکز دچار مشکل شده و احساس بیمیلی و بیحوصلگی کرده و ترجیح دهند که بیشتر روزهای خود را در تنهایی سپری کنند. آنها همچنین ممکن است بهشدت مجذوب موضوعات یا ایدههای خاصی شوند (مثلا شکنجه، دین، چهرههای عمومی). خانواده و دوستان ممکن است از این رفتار ناراحت شوند و متوجه نباشند که علت این رفتار بیماری است. گاهی اوقات، این نشانهها به حالت همواری میرسند و بیش از آن توسعه پیدا نمیکنند اما در بیشتر موارد، پس از آن، مرحلهی فعال بیماری رخ میدهد. دورهی مقدماتی ممکن است چندین هفته، ماه یا حتی چندین سال طول بکشد.
در جریان مرحلهی فعال یا حاد بیماری، افراد معمولا علائمی از روانپریشی مانند هذیان، توهم، افکار نابسامان و اختلالاتی را در رفتار و احساسات خود تجربه میکنند. اگرچه این علائم ممکن است دراثر بیماریهای جسمی و روانی دیگر (مانند اختلال دوقطبی، روانپریشی ناشیاز مصرف مواد، جراحت سر) نیز ایجاد شوند. بنابراین در تشخیص اسکیزوفرنی عوامل دیگری نیز مورد توجه قرار میگیرد. مرحلهی فعال اسکیزوفرنی اغلب پس از دورهی مقدماتی ظاهر میشود اما گاهی نیز ممکن است علائم بهطور ناگهانی بروز کنند.
پس از مرحلهی فعال، زمانیکه علائم فروکش کرد، افراد بیمار ممکن است بیحوصله و گوشهگیر شده و ازنظر تمرکز دچار مشکل شوند. علائم این مرحله شبیه علائمی هستند که در مرحلهی مقدماتی بروز میکند.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است فقط یک یا دو بار در طول زندگی وارد مرحلهی فعال بیماری شوند یا اینکه اپیزودهای زیادی را تجربه کنند. متاسفانه پس از هر مرحلهی فعال، علائم باقیمانده ممکن است افزایش پیدا کند و قدرت عملکرد طبیعی فرد تضعیف شود. این موضوع یکی از دلایلی است که چرا با شرکت در برنامهی درمان و بازیابی باید تلاش کرد تا مانع عود بیماری (بازگشت علائم فعال) شد.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی هذیان، توهم، افکار، گفتار یا رفتار نابسامان یا دیگر نشانههایی را تجربه میکنند که توانایی عملکرد آنها را در انجام فعالیتهای روزانه تحتتأثیر قرار میدهد. البته به یاد داشته باشید که این علائم مختص اسکیزوفرنی نبوده و میتواند نشانهای از دیگر بیماریهای جسمی و روانی نیز باشند. علائم اصلی اسکیزوفرنی به علائم مثبت و منفی و شناختی تقسیم میشوند. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب علائم دیگری را نیز تجربه میکنند.
اصطلاح مثبت برای توصیف علائمی به کار میرود که به وسیلهی بیماری اضافه شده است. علائم مثبت شامل هذیان، توهم و افکار، گفتار و رفتار نابسامان است.
هذیان باورهای کاملا اشتباه و محکمی هستند که در واقعیت یا فرهنگ فرد هیچ پایه و اساسی ندارند. فرد چنان درمورد این باورها محکم است که تلاش دیگران را برای استدلال و رد آن باورها نمیپذیرد. هذیانها گاهی اوقات بهعنوان تحریفات شدید یا تفسیرهای غلط از ادراک یا تجارب شخص تعریف میشوند. هذیانهای معمول در میان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی شامل باورهایی میشود که:
توهمات آشفتگی در ادراک هستند. اگر فرد چیزهایی را ببیند، بشنود، مزه کند، ببوید یا احساس کند که درواقع وجود نداشته باشند، او دچار توهم است. شایعترین توهمات درمیان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، توهمات شنوایی است؛ شنیدن صداهایی که اغلب با آنها یا دربارهی آنها سخن میگویند. این صداها ممکن است بهصورت بیضرر تجربه شوند. برخی صداها درمورد اشیاء یا افراد اطراف شخص سخن میگویند. برای برخی افراد، صداها حتی ممکن است آرامبخش باشد. اگرچه در اغلب موارد، صداها ترساننده یا تحقیرآمیز هستند و موجب آشفتگی فرد میشوند. صداها همچنین ممکن است به شکل دستور تجربه شوند یعنی به فرد دستور دهند که کاری را انجام دهد. اینکه صداها تا چه حد میتواند پریشانکننده باشد، به آنچه صداها میگویند و به برداشت فرد از آنچه میشنود، بستگی دارد.
اسکیزوفرنی میتواند توانایی ایجاد ارتباط شفاف و منطقی را با افکار و با دیگران تحتتأثیر قرار دهد. افکار بیمار ممکن است آشفته یا مسدود شود. این موضوع ازطریق گفتار او نشان داده میشود. برای مثال، این بیماران هنگام صحبت ممکن است:
اسکیزوفرنی میتواند روی توانایی فرد برای انجام کارهای روزمره مانند رفتن به حمام، مسافرت محلی، وظایف مدرسه و محل کار و کارهای معمولی مانند خرید و آماده کردن غذا تأثیر بگذارد. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است نتوانند روزهای خود را برنامهریزی کرده و کارهای عادی خود را دنبال کنند. آنها همچنین ممکن است بهگونهای رفتار کنند که بهنظر دیگران غیرعادی باشد. برای مثال، ممکن است بیدلیل پریشان شوند یا در موقعیتهای اجتماعی، رفتار مهارنشدهای داشته باشند. اگرچه شیوع کمتری دارد، ولی فرد مبتلا ممکن است دارای علائم کاتاتونیک باشد. این علائم میتواند شامل وضعیت خشک بدن، بیتحرکی، حرکات تکراری بیشازحد یا عدم واکنش به محیط اطراف باشد.
علائم منفی اسکیزوفرنی موجب میشود که فرد نتواند کارهای معمول خود را انجام داده و از زندگی لذت ببرد. این علائم شامل کاهش انگیزه، گوشهگیری اجتماعی، کاهش بیان عاطفی، از دست دادن علاقه و لذت و کاهش ارتباط کلامی است. علائم منفی، نسبتبه علائم مثبت ماندگارتر هستند و اغلب در توانایی فرد برای کار کردن، رفتن به مدرسه، مراقبت از دیگران و انجام وظایف روزمره اختلال ایجاد میکنند.
فرد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است ازنظر به پایان رساندن کارها و برنامهریزی و اجرای برنامهها دچار مشکل شود. آنها همچنین ممکن است هم قبل و هم پس از مرحلهی فعال بیماری انگیزهی کمتری داشته باشند. برخی افراد این رفتار را به اشتباه بهعنوان تنبلی یا عدم تمایل در تلاش کردن، تفسیر میکنند. آنها ممکن است تصور کنند که این رفتار عمدی است و از فرد ناامید شوند، اما این رفتار مرتبط با بیماری و نه شخصیت فرد است.
یکی از نخستین علائمی که بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی آن را تجربه میکنند، تغییر در حساسیت نسبتبه دیگران است. ممکن است فرد نسبتبه دیگران حساستر و مراقبتر شود یا اینکه کنارهگیری کند و به دیگران توجهی نداشته باشد. فرد ممکن است در این مورد بدگمان و نگران شود که دیگران از او اجتناب میکنند، درمورد او صحبت کرده یا نسبتبه او احساس منفی دارند. فرد ممکن است در تنهایی احساس امنیت و آرامش کند و چنان مجذوب افکار و احساسات خود شود که علاقهی خود را به احساسات و زندگی دیگران از دست بدهد.
تمایل به ابراز احساسات در بسیاری از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی کاهش پیدا میکند. این وضعیت ممکن است به شکل فقدان حالات مختلف چهره برای بیان احساسات، صدای یکنواخت، خیره شدن ثابت یا طولانیمدت و نیز استفادهی کمتر از زبان بدن باشد (نسبت به قبل).
در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی علاقه به موضوعاتی که زمانی موجب رضایت، لذت و شادی آنها میشد، اغلب کاهش پیدا کرده یا از بین میرود. این موارد ممکن است شامل فعالیتهایی مانند بازی، ورزش و تفریحاتی باشد که قبلا فرد به آنها علاقه داشته است. البته وقتی احساس این افراد بهتر میشود، این علایق بازمیگردند.
مشکلات مربوط به افکار ممکن است موجب شود که فرد مبتلا به اسکیزوفرنی بسیار کم صحبت کند؛ حتی در موقعیتهایی که انتظار میرود در آن صحبت کنند. پاسخ به سوالات ممکن است بهصورت عبارتهای کوتاه با محتوای محدود باشد.
فرد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است دیگر به ظاهر خود توجهی نکند (مثلا ازنظر لباس پوشیدن، بهداشت و حمام کردن). برای آنها ممکن است انجام کارهای روزانه مانند خرید یا رفتن سر کار دشوار شود.
اسکیزوفرنی روی نحوهی عملکرد بخش تفکر مغز یعنی عملکرد شناختی تأثیر میگذارد. این تغییرات میتواند نامحسوس یا آشکار باشد و روی تواناییهای زیر تأثیر بگذارد:
تأثیر اسکیزوفرنی روی تفکر میتواند بر توانایی فرد درزمینهی کار کردن یا یادگیری، پیگیری فعالیتهای روزمره و تعامل در موقعیتهای اجتماعی تأثیر بگذارد. علائم شناختی میتواند چالشبرانگیز باشد زیرا معمولا ماندگار بوده و ممکن است داروها روی آنها اثری نداشته باشد.
بسیاری از علائم اسکیزوفرنی موجب میشود که شناسایی و بیان احساسات فرد دشوار شود. در مواردی، آنها ممکن است دچار احساسات شدیدی شوند که مشخص نیست از کجا آمدهاند، درحالیکه گاهی اوقات ممکن است حس خالی بودن از عواطف را داشته باشند. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی همچنین ممکن است افسردگی را تجربه کنند که گاهی با افکار خودکشی همراه است. اضطراب نیز ممکن است رخ دهد؛ بهخصوص اگر فرد بهخاطر علائم خود احساس پریشانی کند. برخی نیز ممکن است احساس خشم کنند.
دوسوگرایی بهمعنای داشتن ایدهها، تمایلات و احساسات متناقض نسبتبه یک شخص، موضوع یا موقعیت است. فرد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است احساس عدم اطمینان و تردید کند. ممکن است برای او دشوار باشد که ذهن خود را درمورد هرچیزی سازماندهی کند؛ حتی درمورد تصمیمهای متداولی نظیر اینکه صبح چه لباسی بپوشد. اغلب، حتی وقتی میتوانند تصمیمی بگیرند، پایبندی به آن برایشان دشوار است.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است آنچه را که تجربه میکنند، یک بیماری درنظر نگیرند. این فقدان بینش یا آگاهی که ممکن است در سرتاسر بیماری وجود داشته باشد، موجب میشود فرد برنامهی درمانی توصیهشده را نپذیرد.
هیچ آزمایش آزمایشگاهی یا معاینهی جسمی برای تشخیص بیماری اسکیزوفرنی وجود ندارد. اگرچه این نوع از بررسیها ممکن است برای رد کردن احتمال وجود بیماریهای دیگر که دارای علائم مشابهی هستند، انجام شود. هر پزشکی میتواند بیماری را تشخیص دهد اگرچه، بهترین حالت آن است که روانپزشک یا روانشناس بیماری را تشخیص دهد، زیرا این متخصصان سلامت روان آموزشهای ویژهای دیدهاند و در زمینهی ارزیابی، تشخیص و درمان اسکیزوفرنی تجربه دارند. روانشناسان میتوانند بیماریهای مرتبط با سلامت روان را ارزیابی، تشخیص داده و رواندرمانی ارائه کنند اما دارو فقط بهوسیلهی روانپزشکان و دیگر پزشکان تجویز میشود. برای رسیدن به تشخیص، پزشک یا روانشناس سؤالهای ساختاریافتهای درمورد نحوهی تفکر و رفتار فرد مطرح میکند. این گردآوری اطلاعات که ارزیابی نامیده میشود، میتواند طی یک جلسه یا چندین جلسه تکمیل شود. پزشک همچنین ممکن است اطلاعاتی را از اعضای خانواده یا دیگران که با سابقهی فرد آشنا هستند، جمعآوری کند. تشخیص اسکیزوفرنی مبتنیبر موارد زیر است:
نوع و شدت علائم میتواند در بین افراد مبتلا به اسکیزوفرنی متغیر باشد. رسیدن به تشخیص میتواند چالشبرانگیز باشد زیرا اختلالات مرتبط دیگری وجود دارند که اگرچه تفاوتهای مهمی با اسکیزوفرنی دارند، برخی از ویژگیهای آنها با ویژگیهای این بیماری مشترک است (مثلا هذیان و توهم).
اسکیزوفرنی اکنون بهعنوان بخشی از طیفی از اختلالات روانی محسوب میشود که دارای روانپریشی هستند. مشکلات دیگری نیز وجود دارند که میتوانند موجب بروز علائم مشابهی شوند. مهارت پزشک یا روانشناس برای تشخیص درست بسیار مهم است.
برخی از اختلالات مرتبط با اسکیزوفرنی (یا با علائم مشابه) عبارتاند از:
هرچه بیماری فرد زودتر تشخیص داده شود و زودتر تحت درمان قرار گیرد، نتایج بلندمدت بهتری حاصل میشود. مشارکت و حمایت خانواده میتواند کمک کند تا بیماری فرد در اسرع وقت تشخیص داده شده و تحت درمان قرار گیرد.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی اغلب بهطور همزمان دچار مشکلات دیگری ازجمله مشکلات مرتبط با سلامت جسمی، مصرف مواد یا داشتن سابقهی آسیب روانی در زندگی است. بهبودی از اسکیزوفرنی بهخودیخود نیز میتواند چالش بزرگی برای فرد مبتلا به بیماری و خانوادهاش باشد. وقتی مشکلات همزمان دیگری نیز وجود داشته باشد، درمان آنها باید در یک برنامهی بهبودی کلی تلفیق شود.
بهطور کلی، افراد مبتلا به اسکیزوفرنی از سطح سلامتی ضعیفتری برخوردار هستند و نسبتبه جمعیت عمومی، بیشتر در معرض خطر مرگ زودهنگام قرار دارند. شایعترین علت مرگ در این دسته از افراد، بیماری قلبیعروقی است. این امر تاحدودی ناشی از عوامل مرتبط با سبک زندگی مانند چاقی، سیگار کشیدن، دیابت، فشار خون بالا و کلسترول بالا است. علاوهبراین، برخی از داروهای مورد استفاده در درمان اسکیزوفرنی میتواند موجب افزایش وزن یا بدتر شدن عوامل خطرساز دیگر و درنهایت منجر به دیابت و دیگر مشکلات جدی سلامتی شود.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ازنظر دسترسی به خدمات مراقبتهای بهداشتی با مشکل مواجه هستند و مسائل سلامتی آنها اغلب توجه پزشکی مناسب را دریافت نمیکند. برای افرادی که به هرگونه اختلال سلامت روان مبتلا هستند، ورزش منظم، رژیم غذایی سالم و مراجعهی منظم به ارائهدهندهی مراقبتهای بهداشتی اولیه برای حفظ سلامت عمومی و بهبودی ضروری است.
توضیح سادهای دراینباره که چرا مصرف مواد و سیگار در میان افراد مبتلا به اسکیزوفرنی شایعتر است، وجود ندارد. پژوهشها نشان میدهند که مصرف مواد ممکن است موجب افزایش احتمال توسعهی اسکیزوفرنی شود و نیز اسکیزوفرنی ممکن است احتمال توسعهی اختلال مصرف مواد را افزایش دهد. علاوهبراین، برخی از افراد ممکن است دارای آسیبپذیری ژنتیکی باشند که هم موجب افزایش احتمال ابتلا به اسکیزوفرنی و هم اختلال مصرف مواد میشود. برای درک این ارتباط باید پژوهشهای بیشتری انجام شود.
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است به دلایل زیر به مصرف مواد روی آورند:
رابطهی بین مشکلات مصرف مواد و اسکیزوفرنی پیچیده و مهم است. برای مثال:
از پیامدهای مصرف مواد در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی موارد زیر است:
حتی با پیامدهای منفی زیاد ناشیاز مصرف مواد، افراد ممکن است همچنان احساس کنند که مصرف مواد به طریقی به آنها کمک میکند. آنها ممکن است برای کاهش یا ترک مواد آماده یا مایل نباشند. اگرچه، ممکن است روشهایی را برای کاهش آسیب ناشیاز مصرف مواد بپذیرند (مثلا مکان مصرف، چگونگی مصرف، مصرف همراهبا چه کسی). این رویکرد میتواند در شروع گفتوگو درمورد مصرف مواد اثربخش باشد و به این افراد کمک کند تا در مسیر کاهش یا توقف مصرف مواد حرکت کنند. بهترین رویکرد برای کمک به افراد مبتلا به اسکیزوفرنی درمورد ترک یا تغییر مصرف مواد این است که رابطهی بین اسکیزوفرنی و مصرف مواد برای آنها روشن شود.
آسیب روانی دوران کودکی، بهخصوص سوء استفادهی جنسی در زمان کودکی ممکن است موجب افزایش احتمال توسعهی اسکیزوفرنی در شخصی شود که دارای عوامل خطرساز دیگری نیز است. برای برخی از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، خود تجربهی روانپریشی حاد (مثلا شنیدن صداها، باور به اینکه دیگران قصد آسیب رساندن به او را دارند) و بستری شدن میتواند آسیبزننده باشد.
ارتباط بین آسیب روانی و اسکیزوفرنی کاملا درک نشده اما مشخص شده که اثرات آسیب روانی (مخصوصا آسیبی که در سنین کم اتفاق افتاده باشد) میتواند بهبودی را پیچیده کند. در این مورد، بهترین رویکرد برای ارزیابی و برنامهریزی بهبودی این است که مسئلهی آسیب روانی فرد نیز در فرایند درمان درنظر گرفته شود.
فقر خطر اسکیزوفرنی و اسکیزوفرنی خطر فقر را افزایش میدهد. فقر تأثیری منفی روی سلامت روانی و جسمی دارد. مسکن مناسب، اشتغال و حمایت مالی و اجتماعی میتواند به محافظت از افراد مبتلا به اسکیزوفرنی دربرابر اثرات منفی ناشی از فقر کمک کند.
نگرشهای عمومی، کلیشهها و باورهای نادرست دربارهی اسکیزوفرنی میتوانند موجب احساس ننگ در افراد مبتلا شوند. این نوع نگرشها و باورهای منفی و نادرست تأثیر شدیدی روی افراد مبتلا به این بیماری دارد. این باورهای رایج که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی خطرناک و خشن یا غیرمسئول و تنبل هستند، روی کار، وضعیت مسکن و فرصتهای اجتماعی این بیماران تأثیر منفی دارد. ننگ عمدتا نتیجهای از درک نادرست افراد درمورد اسکیزوفرنی است. هنگامی که افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بهطور منفی و نادرست بهوسیلهی دیگران مورد قضاوت قرار میگیرند، ممکن است درنهایت این نکات منفی را درمورد خودشان باور کنند. این امر منجر به ناامیدی، درماندگی و ایجاد تصویری منفی از خود میشود و میتواند مانع از بهبودی شود.
راهکارهایی که میتواند به افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و خانوادهی آنها کمک کند که با این ننگ مقابله کنند، عبارتاند از:
خشونت نسبتبه دیگران: یک باور رایج و نادرست درمورد افراد مبتلا به اسکیزوفرنی این است که آنها خشن هستند. درواقع، افراد مبتلا به اسکیزوفرنی بیش از اینکه خود عامل خشونت باشند، اغلب قربانی جرائم خشونتبار میشوند. بیخانمانی، مصرف مواد و علائم شدید، خطر قربانی شدن فرد مبتلا به اسکیزوفرنی را افزایش میدهد. اگرچه پرخاشگری و خصومت میتواند با اسکیزوفرنی همراه باشد، اینکه فرد مبتلا بهطور ناگهانی یا بیاختیار به دیگران حمله کند، نادر است. نمیتوان با قطعیت پیشبینی کرد که چه کسی ممکن است رفتار خشونتباری از خود نشان دهند، اگرچه عواملی که میتوانند موجب افزایش این خطر شوند، عبارتاند از:
اگرچه این وضعیت نادر است، برخی افراد مبتلا به اسکیزوفرنی توهمات شنیداری را تجربه میکنند که به آنها میگوید به دیگران آسیب برسانند یا هذیانهایی دارند که آنها را مجبور میکند که ازطریق خشونت از خود محافظت کنند. داشتن این نوع هذیانها یا توهمها لزوما به این معنا نیست که فرد روی آنها عمل خواهد کرد.
احتمال اقدام به خودکشی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی نسبتبه جمعیت عمومی، ۶ برابر بیشتر است. اگرچه، این لزوما بدان معنا نیست که تشخیص اسکیزوفرنی منجر به رفتار خودکشی یا مرگ در اثر خودکشی میشود.
عوامل خطرساز خاصی برای خودکشی وجود دارند که عبارتاند از:
افراد مبتلا به اسکیزوفرنی به دلیل افزایش خطر خودکشی درموارد زیر، نیاز به حمایت، توجه و درمان اضافی دارند:
افرادی که افکار خودکشی را تجربه میکنند، ممکن است سعی کنند به خودشان آسیب برسانند. افکار خودکشی باید جدی گرفته شده و درمورد آن با درمانگر صحبت شود.
در قسمت دوم این مقاله به بررسی دلایل ابتلا به اسکیزوفرنی و روشهای درمان این بیماری میپردازیم...
پاسخ ها