ویروس کرونا و دورکاری بخش عمدهای از نیروی انسانی باعث شد تا علاقه به عدم حضور در دفاتر کاری بیشتر شود.
ویروس کرونا و سیاستهای دورکاری که در پی آن اجرا شد، نشان داد که کار کردن در خانه برای بسیاری از کارمندان امکانپذیرتر است و حتی در اولویت بالاتر قرار دارد. با وجود اینکه سیاستهای تعطیلی عمومی و قرنطینهی خانگی بهمرور در کشورهای متعدد کاهش پیدا میکنند، تعدادی از کارمندان، دورکاری را به بازگشت به دفاتر کاری ترجیح دادهاند. برخی از نظرسنجیها ادعا میکنند که ۷۵ درصد از کارمندان، دورکاری را حتی پس از بحران کرونا هم بهخاطر دلایل گوناگون از احتیاط تا راحتی، ترجیح میدهند. تمامی رخدادهای اخیر، مسیر را برای حرکت جدیدی آماده کردند که در یک دههی گذشته، به آهستگی خود را به دنیای کسبوکار تحمیل کرد. اکنون بسیاری از کارشناسان و مدیران با این سؤال روبهرو هستند که آیا واقعا به دفاتر کاری نیاز داریم؟
پاسخ به سؤال بالا به دلایل گوناگون، مثبت است. البته برای بهرهوری بیشتر و ادامهی حیات مفهومی بهنام محیط کار، باید تمرکز مدیران و برنامهریزها روی مفاهیمی همچون انعطاف، سلامت و تعامل کارمندان، بیشتر شود. امروزه کارمندان گزینههای متعددی برای کار کردن دارند. به همین دلیل دفاتر کاری برای جذب نیروی انسانی باید درکنار مکانهای مورد پسند کارمندان، با آنها رقابت نیز بکنند. به بیان دیگر، یک دفتر کاری باید امنیت ماندن در خانه، راحتی یک کافیشاپ محبوب و آسودگی یک فضای کار اشتراکی را بهصورت ترکیبی داشته باشد. بههرحال انتظار نیروی انسانی از محیط کار روزبهروز بیشتر و متنوعتر میشود و باید راهکاری برای این مسئلهی جدید، پیدا کرد.
رویکرد نیروی انسانی به سمت محیطهای کار جذابتر، منجر به رشد فضاهای کار اشتراکی و اوجگیری رهبر بازار یعنی WeWork شد. اگرچه ویورک در ادامه بهنوعی مسیر خود را گم کرد و حتی تا مرز ورشکستگی هم پیش رفت، اما روندهای اصلی و تمایلهای جدید کارمندان، منجر به تولد فرصتهای بیشمار جدید برای استارتاپهایی شد که ایدههای مذکور را در سر میپرورانند.
امروزه نسل جوان بیش از یکسوم از نیروی کار را تشکیل میدهند. آنها بیش از همیشه بهدنبال انعطافپذیری المانهای زمان، مکان و چگونگی کار کردن هستند. بهعلاوه، استعدادهای برتر صنعت، همیشه در مناطق شهری بسیار پرجمعیت متمرکز بودهاند و تمایل زیادی به رفتوآمد به مجموعههای کاری حومهی شهرها ندارند. درنهایت کارمندان امروزی سطح برابری از فناوری را در زندگی شخصی و کاری خود طلب میکنند.
تعاریف بالا نشان میدهد که سازمانها با چالش جدید و مهمی در مدیریت نیروی انسانی روبهرو شدهاند. آنها باید فضای کاری مناسب را با حداکثر صرفهجویی در هزینه در زمان و مکان مناسب، فراهم کنند. دراینمیان، استارتاپهایی که متمرکز بر توسعهی فناوریهای مرتبط با املاک و مستغلات فعالیت میکنند (Proptech)، فرصتهای رشد قابلتوجهی در سه حوزهی نیاز نیروی انسانی دارند: نیازهای اصلی، نیازهای مرتبط با فضای و نیازهای بهرهوری.
سلسله مراتب نیازهایی که به املاک و مستغلات مربوط میشوند، بهنوعی یک طبقهبندی از فرصتها و نیازهایی است که با استارتاپهای مرتبط با فناوری این حوزه، ارتباط دارد. سلسله مراتب مذکور از هرم مزلو گرفته شدهاند که در پایینترین طبقهی آن، نیازهای فیزیولوژیکی یا اصلی دیده میشوند که به تمامی افراد حاضر در همهی ساختمانها مرتبط خواهند بود. در بالای هرم، عبارت «خودشکوفایی (Self Actualization)» دیده میشود که به مفاهیمی همچون بهرهوری و تعامل و همکاری مرتبط هستند. درحالحاضر، مشتریان محدودی در بازار فناوریهای مرتبط با املاک، چنین نیازهایی را دنبال میکنند. ارزش راهکارهایی که بسته به نیازهای هرم ارائه میشود، با بالاتر رفتن از طبقات، بهصورت نمایی بیشتر خواهد شد. چرا که هرچه نیازهای تخصصیتری در یک فضای کاری هدف قرار گرفته شود، هزینههایی شامل اجاره و قبوض و حتی حقوق افرادی که از فضا استفاده میکنند، بیشتر خواهد شد.
استارتاپهای متعدد میتوانند با هدف قرار دادن هرم نیازها، در هر یک از طبقهها اهداف خود را تعیین و شروع به کار کنند. برخی از آنها نیازهای هستهای را در نظر قرار میدهند که حجم بالای مشتری و کار را بهعهمراه خواهد داشت. برخی دیگر هم روی نیازهای خاصتر متمرکز میشوند و درنهایت دستهای نیز ترکیبی از نیازها را برطرف میکنند.
تقریبا تمامی ساختمانها به مواردی همچون امنیت، تهویهی مناسب و برق نیاز دارند. ازطرفی، در برخی ساختمانها شاهد هستیم که مدیریت این نیازهای اساسی، با راهکارهایی متعلق به دههها پیش انجام میشود. همین قدیمی بودن راهکارها، فرصتهای خوبی را برای شرکتهای نوآور ایجاد میکند. آنها میتوانند با هدف قرار دادن نیازهای اساسی مذکور و نوآوری و ساختارشکنی در روشهای اجرایی، فرصتهای مناسبی را برای درآمدزایی کشف کنند. از میان مشهورترین استارتاپهای متمرکز بر این حوزه میتوان Comfy را نام برد. بهعنوان مثالی از کارایی نوآوری در نیازهای اساسی میتوان نیاز کنونی به تهویهی مناسبتر را در دوران کووید ۱۹ مثال زد که تغییر ساختار را در بسیاری از ساختمانها بههمراه داشته است.
سیستمهای مبتنی بر اتوماسیون، بخشهای گوناگون یک ساختمان از تهویهی هوا تا نورپردازی، امنیت، کنترل آتشسوزی و بسیاری موارد دیگر را تحت مدیریت میگیرند. پیادهسازی و پیکربندی این سیستمها درحالحاضر اغلب بهصورت دستی انجام میشود و با خطاهای عملکردی و هزینههای بالا همراه است. درنهایت، ساختمانهای کوچک از بسیاری از راهکارهای اتوماسیون بیبهره میمانند. بهعنوان مثال، سیستم کنترل اتوماسیون بسته به هر ساختمان، پیکربندی میشود که توسعه و مدیریت آن را در سطح کلان، دشوار میکند. دراینمیان استارتاپهایی مانند PassiveLogic هستند که روی بهینهسازی سیستمهای کنترلی متمرکز شدهاند.
پس از پیادهسازی سیستمهای اتوماسیونی، نقش مدیریت و نگهداری پررنگ میشود. در مرحلهی نگهداری، باز هم با چالشهایی همچون گزارشهای غلط از سوی سیستم و عدم توجه مسئولان تعمیر و نگهداری روبهرو هستیم. در آینده، شرکتهای پیشگام قطعا راهکارهای بهینهتری مبتنی بر هوش مصنوعی و فناوریهای پیشگام دیگر توسعه میدهند که نرخ خطای سیستمهای نگهداری را کاهش خواهد داد. از استارتاپهای فعال در این حوزه میتوان به Aquicore و KGS Buildings اشاره کرد.
درنهایت، ارتباط بین سیستمهای اتوماسیونی هنوز ضعفهای زیادی دارد. اگرچه استانداردهایی همچون BACnet از سالها پیش برای چنین سیستمهایی توسعه یافتهاند، اما هنوز برای ارتباط در سطوح بالا، آنطور که باید و شاید کارآمد نیستند. برای رفع چالش مذکور، ایدههای نوآورانهی استارتاپی باید متمرکز بر دریافت و جمعآوری اطلاعات مناسب از ساختمان و مدیریت آنها توسعه پیدا کنند.
سیستمهای امنیتی در ساختمانهای کاری، به دفاتر، آسانسورها، دیتاسنترها و بسیاری بخشهای دیگر دسترسی دارند. ساختارهای امنیتی در دهههای گذشته، در واکنش به توسعهی سیستمهای مدرنتر و همکاری با آنها چالشهای جدی داشتهاند. بهعنوان مثال هنوز بازکردن قفل با استفاده از گوشی هوشمند در بسیاری از ساختمانها، حتی در کشورهای توسعهیافته، با بهرهوری مناسب انجام نمیشود. بههرحال در این حوزه هم استارتاپهای متعددی فعالیت میکنند که پیادهسازی آسانتر سیستمهای امنیتی و ترکیب آنها با فناوریهای کنونی را بهعنوان ارزش و مأموریت اصلی انتخاب کردهاند.
برخی گزارشها ادعا میکنند که ساختمانها، سالانه حدود ۴۰ درصد از گاز گلخانهای جهان را تولید میکنند. درنتیجه فشار زیادی به مدیران وارد میشود تا بازدهی انرژی ساختمان خود را افزایش دهند. بهعنوان مثال برخی شهرها، کاهش انتشار گازهای گلخانهای را بهعنوان قوانین شهرسازی تصویب و اجرا کردهاند. سیاستهای افزایش قیمت انرژی در ساعتهای اوج مصرف هم که در اکثر نقاط جهان اجرا میشود. درنتیجه بسیاری از مدیران و مسئولان بهدنبال سرمایهگذاری متمرکز بر افزایش بهرهوری و بازدهی انرژی ساختمان هستند. اهدافی که با اندازهگیری، نظارت و درنهایت کاهش مصرف انرژی ممکن میشوند. استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر هم در رسیدن به اهداف مذکور کارآمد هستند و استارتاپهای متعددی در این حوزه فعالیت میکنند.
همانطور که گفته شد، سازمانها با چالش جدی برای مدیریت فضای دردسترس روبهرو هستند. آنها باید تغییراتی در پیکربندی و مدیریت فضا ایجاد کنند تا حداکثر بهرهوری را از فضای دردسترس به دست بیاورند و همچنین، انعطافپذیری لازم را به کارمندان ارائه کنند. بهعنوان نمونهای از چالشها، میتوان به شرکتهای بسیار زیادی اشاره کرد که فضای مناسب را برای جلسههای کاری ندارند، اما درعوض فضای اضافهی شخصی در هر دفتر آنها، به چشم میخورد. این چالشها بهخاطر عدم مدیریت فضای کاری ایجاد میشود.
در دوران پس از کرونا و بازگشایی تدریجی دفاتر کار، قطعا نیازهای جدیدی در هر محیط کار متولد میشود. دراینمیان کسبوکارها تلاش میکنند تا سیستمهای مدیریت فضای خود را بهینهسازی کنند. برخی دیگر نیز سیاستهای جدید و ترکیبی از کار در خانه، فضای کار اشتراکی و دفتر کار را به کارمندان ارائه خواهند کرد تا چالشهای ارتباط از نزدیک به حداقل برسد. برای پیادهسازی راهکارهای مذکور، نیازهای جدیدی در کسبوکارها ایجاد میشود و آنها بیش از همیشه به سیستمهای نظارت و تحلیل فضا نیاز خواهند داشت. برای این دسته از اهداف نیز استارتاپهایی همچوم PointGrab و VergeSense فعالیت میکنند که بررسی خدمات آنها، ایدههای خوبی را برای استارتاپهای مشابه بههمراه دارد.
توسعه و تحول در نیازهای مبتنی بر فضای کاری، در آیندهی نهچندان دور به رشد استارتاپهای متمرکز بر فضای کار اشتراکی هم خواهد انجامید. کارمندان قطعا بیش از گذشته به انعطاف در محیط کار نیاز خواهند داشت و همین نیازها، استفادهی بیشتر از فضاهای کار اشتراکی را بههمراه میآورد. در شرایط جدید، مدیریت بهرهوری و تعامل کارمندان با یکدیگر هم اهمیت پیدا میکند. این بخش از نیازها با سرویسهای نرمافزاری متمرکز بر فضای کار و راهکارهای مشابه، حل میشوند.
درنهایت امروز میدانیم که کووید ۱۹ و رخدادهای پس از آن، روی صنعت املاک و مستغلات هم تأثیر داشته است. تحولی که در معنای محیط کار ایجاد شد و نیازهایی که بهمرور متولد میشوند، منجر به شکلگیری ایدهها و استارتاپهای جدید نیز خواهند شد. شاید امروز حوزهی فناوریهای متمرکز بر املاک، بکر باشد، اما در آیندهای نهچندان دور میتوان تولد و رشد تیمهای متعدد را در آن پیشبینی کرد.
پاسخ ها