بعید است که فیلمبازان قهار که شب و روزشان با آثار سینمایی بهسر میشود هم بهراحتی به تماشای یک اثر سینمایی هشت تا ده ساعت بشنینند اما قانون نانوشتهای که در بین فیلمسازان وجود دارد اینست: آن ۱۰ ساعت را تبدیل به ۱۰ قسمت شصت دقیقهای کن و حکمرانی کن!
بعید است که فیلمبازان قهار که شب و روزشان با آثار سینمایی بهسر میشود هم بهراحتی به تماشای یک اثر سینمایی هشت تا ده ساعت بشنینند اما قانون نانوشتهای که در بین فیلمسازان وجود دارد اینست: آن ۱۰ ساعت را تبدیل به ۱۰ قسمت شصت دقیقهای کن و حکمرانی کن! این اصلی است که مدتهاست گریبانگیر استودیوها و سینماگران شده و ازدیاد مینیسریالهای جذاب طی سالیان اخیر از همین اصل نشات میگیرد. اما مینیسریال سازی در ایران دقیقا کجاست و چه جایگاهی دارد؟
تا چندی پیش ساخت مینیسریالهای باکیفیت در ایران جا نیفتاده بود، تولیدکننده سریالها یک نهاد قدرتمند با نام صدا و سیما بود که زمانی ترجیح میداد سریالهای نودشبی بسازد و این موضوع را ترند روز کرده بود. طنزهای نودشبی مجموعههایی بودند که کمدینهای ایرانی آن را ابداع کردند و زیر فشار مضاعف به ارائه سریالهایی میپرداختند که هر شب از صدا و سیما پخش میشد. این حجم فشار کاری قطعاً خروجی در پی داشت که کمایراد نبود و حتی واقعیت اینجاست بیشتر سریالهای نودشبی به فراموشی سپرده شدند و آن تعداد مورد انگشتشمار که هنوز هم در اذهان باقی ماندهاند تنها با چند اپیزود خود شناخته میشوند. متاسفانه مقوله فصل به فصل سازی یک سریال در ایران بسیار دیر جا افتاد و شاید «زیر آسمان شهر» اولین سریالی بود که تصمیم گرفت در سه دوره (۹ فصل) مختلف پخش شود.
با تمام شدن ترند سریالهای نودشبی در اواسط دهه نود، سریالسازی در ایران مسیر عادی خود را ادامه داد. نزدیکترین تجربه سینماگران به مینیسریال سازی به ایام محرم هر سال برمیگردد که سریالهایی با تعداد قسمتهای اندک برای این روزها برای پخش در نظر گرفته میشد. سریالهایی مثل «شب دهم» و «او یک فرشته بود» بیشترین شباهت را به یک مینیسریال قوی داشتند که همچنان در اذهان باقی ماندند. ورود شبکه نمایش خانگی به پدیده سریالسازی هم منجر به ساخت مینیسریالهای قدرتمند نشد چراکه در این شبکه هم طبق عادات سینمایی مردم، سریالها چند ۱۰ قسمت داشتند و فروش بیشتر DVDهای در مغازهها، منجر به ادامه تپش قلب سریالسازی در بخش خصوصی میشد. در شبکه نمایش خانگی بود که سریالی مثل «قلب یخی» روند «فصل به فصل» ساختن یک سریال را باب کرد و بالاخره پای این سبک جهانی سریالسازی را به ایران باز کرد. البته صدا و سیما نیز پیشتر با ساخت عناوینی چون کلانتر و داستان یک شهر و… تا حدی این موضوع را باز کرده بود اما نام «فصل» به سریالهای جدید خود اطلاق نمیکرد و ترجیح میداد تماشاگران کلانتر ۲ و کلانتر ۳ ببینند تا کلانتر (فصل دوم).
واقعیت اینجاست که بسیاری از کشورها در برابر فصل به فصل ساختن سریالهای خود مقاومت نشان میدادند، بهعنوان مثال انیمههای ژاپنی نیز تا مدتها چیزی به نام «فصل اول» و «فصل دوم» در خود نداشتند و این موضوع بهتازگی وارد این بازار شده است. سریالهای کرهای نیز تا همین چندسال پیش عادت به تقسیمبندی محتوایشان به چند فصل مختلف نداشتند و شبکههای آمریکایی مانند نتفلیکس و دیزنیپلاس این ترند را وارد سریالهای کرهای کردند. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبود و خیلی دیر تن به ساخت فصل به فصل ساختن یک سریال داد؛ موضوعی که البته از دو نگاه قابل بررسی است چرا که هم به ضرر مصرفکننده (تماشاگر) است (دیرتر تمام شدن یک سریال و طولانیتر شدن زمان تماشای آن) و هم بهنوعی به نفع آن (کیفیت بهتر سریال بهخاطر فرصتی که به تیم سازنده داده میشود.)
با وجود ورود شبکه نمایش خانگی و ساخت چند سریال در چند فصل مختلف، همچنان فقدان مینیسریال سازی در ایران حس میشد. مینیسریالها به عناوینی خلاصه میشد که بهخاطر کیفیت بد خود باید کنسل میشدند، برخی از این عناوین این فرصت را داشتند که داستان خود را خیلی زود تمام کنند و به اصطلاح سر و ته آن را هم بیاورند و برخی از این عناوین نیز این فرصت طلایی را از دست میدادند و تبدیل به خاطراتی بد برای تماشاگران میشدند. با اینکه سریالهای ایرانی به کشدار بودن شهرت دارند اما کمتر سینماگری به سراغ ساخت مینیسریال میرفت و یک سوژه سینمایی جذاب را با المانهای کشدار! تبدیل به مینیسریال نمیکرد. دلیل این موضوع را احتمالاً در توانایی سازندگان در کش دادن بیشتر جستجو کرد. فیلمنامهنویسان و کارگردانان این امکان را داشتند که سریالهای خود را به چنددده قسمت تبدیل کنند و همچنان داستان خود را پیش ببرند و به سلیقه مخاطب هم احترام نگذارند. چرخدندههای ماشینی خلق ثروت و پول مانع از ساخت سریالهایی با قسمتهای کمتر میشد و همه عوامل دست به دست هم میدادند تا یک سوژه چندخطی فیلمنامه هم تبدیل به هزاران سطر یک فیلمنامه قطور سریالی بشود.
در آخرین تعریفی که از مینیسریال توسط رسانهها و کارشناسان ارائه شده، به عناوینی که با روایتی مستقل طی سه یا ۱۴ قسمت داستان خود را تعریف میکنند، مینیسریال گفته میشود. مینیسریالسازی در دنیا از دیرباز رواج داشته اما طبیعتاً نه به شدت امروز. اگر نگاهی به بیست یا سی سال پیش بیندازیم تعداد مینیسریالهای ساخته شده را بسیار بسیار کمتر از امروز میبینیم.
با این حال باید اعتراف کرد مینیسریالسازی در جهان هم در قرن بیست و یک و پس از آنکه شبکههای کابلی در دنیا قیام کردند، بیشتر ترویج یافت (ما در ایران هیچگاه پدیده شبکه کابلی را نتوانستیم تجربه کنیم و از آن به شبکههای VOD جهیدیم!) شبکههای هیستوری و HBO با ساخت مینیسریالهای قدرتمند نشان دادند که این سبک سریالسازی چقدر میتواند محبوبیت داشته باشد و مردم نیز بهشدت از این سبک سریالها استقبال کردند. کار به جایی کشیده شد که پای آنتولوژیها نیز به سریالسازی باز شد؛ آنتولوژیها عناوینی بودند که هر فصل داستان و کاراکتر و عوامل مختص به خودشان را داشتند (مثل «کارآگاهان حقیقی» یا «فارگو») و بهنوعی هر فصل یک مینیسریال به حساب میآید. این اتفاقات کاری کرد که جوایز معتبر سینمایی دستهبندی بهترین مینیسریال را در خود جای دادند و اهمیت ساخت این عناوین خیلی بیشتر از پیش شد. شاید بیراه نباشد بگوییم سریال Band Of Brothers در دنیا یکی از بزرگترین و اصلیترین گامها برای اعتلای مینیسریال سازی بود؛ سریالی که بزرگانی چون اسپیلبرگ را پشت خود داشت و ادامه راه یکی از بهترین آثار سینمایی جهان (نجات سرباز رایان) به حساب میآمد. درواقع این سریال هم پای سرمایهگذاران بزرگ را به مینیسریالسازی باز کرد و هم اینکه یک مدیوم جدید برای تعریف ادامه داستان خلق کرد. مینیسریالها حالا در دنیا تبدیل به ابزاری برای پیشرفت قصه اصلی فیلمها هم شدهاند و این مهم در برنامهسازی غولی مثل مارول بسیار به چشم میآید؛ یک کمپانی که دنیای فیلمهای سینمایی بلاکباستریاش با سریالهای پرخرج و با بودجههای سنگینش همخوانی دارد و هر دو مکمل یکدیگر هستند.
حال که نگاهی گذرا و مختصر به ترند مینیسریالسازی در جهان داشتیم باید به ایران خودمان برگردیم، جایی که VODها توانستند بالاخره قد علم کنند و بین فیلمبازان به محبوبیت خاصی برسند. با نزول کیفیت سریالسازی تلویزیونی، نگاه تماشاگران آثار سینمایی به VODها دوخته شد. این پلتفرمهای آنلاین نمایش خانگی شروع به ساخت سریالهایی قدرتمند کردند که در آن بازیگران سینمایی حضور داشتند و کارگردانان آثاری که در پرده نقرهای اکران میشدند، سکان هدایت ساختشان را برعهده داشتند. اگر «زخم کاری» توانست با ۱۵ قسمت خودش را مثل یک مینیسریال قدرتمند نشان دهد، متاسفانه چرخدندههای پولسازی مجالی برای ثابت نگهداشتن این عنوان به این سریال ندادند و ساخت فصل دوم و سوم آن و افت کیفیت آن در هر فصل، آسیب جدی به یک مینی سریال قدرتمند ایرانی وارد کرد.
در این میان پلتفرم فیلمنت توانسته با اتخاذ یک استراتژی دقیق به ساخت مینیسریالهایی روی بیاورد که هم هزینه سنگینی برای تولید آنها میشود و هم وقت و زمان مناسبی برای ساخت آن در نظر گرفته میشود و نتیجه این دو ترکیب یک خروجی جذاب میشود.
سریالهایی مثل «افعی تهران»، «خون سرد»، «دفتر یادداشت» و همین اواخر سریال زیبایی مثل در انتهای شب چند برگ از این موفقیتها در فیلمنت هستند. این عناوین آثاری هستند که بازیگران بزرگی در آن به ایفاگری نقش میپردازند، افراد قدرتمند و ماهری روی صندلی کارگردانی نشستهاند و تیمی حاذق و خلاق در پشتصحنه آن قرار دارد. این سریالها توانستند بدون کش دادن مضاعف داستان و با استاندارد درست مینیسریال سازی، به ترند ساخت سریالهای کوتاه در جهان پاسخ مثبت و سبز و درستی بدهند.
فیلمنت از معدود VODهایی است که توانسته همسو با سینماگران جهانی پدیده مینیسریالسازی را بهدرستی جدی بگیرد و در اشاعه فرهنگ ساخت این عناوین موثر واقع شود. با تمام شدن هر یک از این عناوین با موجی از نگرانیها و ناراحتی کاربران درباره چرایی به اتمام رسیدن سریالها روبرو میشویم. برخی افراد در شبکههای اجتماعی نسبت به اینکه چرا سریال زود به پایان رسیده ابراز نگرانی میکنند و میگویند دلشان برای فلان کاراکتر و فلان سکانس تنگ میشود. این موضوع دلیلی مبنی بر رفتار اشتباه و عادت فرهنگی غلطی است که توسط صدا و سیما و سریالهای طولانی و بیمغزش به خورد تماشاگر ایرانی داده شده است. درواقع فیلمنت این ریسک را به جان خریده تا یک فرهنگ جدید سینمایی را در کشور باز کند و کاری که HBO در جهان انجام داده بود را بهصورت بومی در ایران پیادهسازی کند و مردم را با مینیسریال دیدن آشتی دهد. این مهم اقدامی است که تاکنون کمتر شبکه و پلتفرمی در ایران به آن متمرکز شده و استراتژی فیلمنت یک ارتش تکنفره در دنیای انبوه فیلمسازی و سریالسازی است؛ یک استراتژی که جواب میدهد و نسل جدیدتر فیلمبازان آن را کاملاً درک میکنند و نسل قدیمیتر (که به همان عادت اشتباه خو کردهاند) نیز به تدریج آن را میپذیرند. مینیسریالهای موفق در دنیا گاه آنقدر محبوب و مشهور میشوند که از کالبد یک مینیسریال خارج شده و تبدیل به آثار آنتولوژی محور میشوند؛ نمونه آن سریال موفق White Lotus است که توانست در فصل دوم هم مانند فصل اول بدرخشد و بعید نیست در آینده نهچندان دور این اتفاق برای برخی عناوین فیلمنت هم بیفتد. درواقع باید امیدوار باشیم که این ترند به سایر سینماگران هم سرایت کند و سریالهای طولانی و مینیسریالهایی که به چشمان تماشاگران احترام بگذارد، بیشتر ساحته شود.
شما با تب مینیسریال سازی در ایران چقدر موافق هستید و فکر میکنید این موضوع میتواند بالاخره طلسم آبکی بودن بسیاری از سریالهای ایرانی و کشدار بودن بیش از حد فیلمنامه کمرمق آنها را بشکند یا خیر؟ حتما نظر خود را با ما در میان بگذارید.
آرش پارساپور
پاسخ ها