بیتا هاشمیان

بیتا هاشمیان

شاعر و نویسنده... اهل ایران... زندگی هندسه ساده ی تکرار نفست هاست.
توسط ۲ نفر دنبال می شود

شکنجه پسر معلول در زندان مرد شیشه ای

مرد شیشه‌ای که پسر نوجوان ناشنوا را شکنجه می‌کرد با اعلام همسایه‌ها به پلیس دستگیر شد.

روزنامه ایران: چندی پیش زن جوانی با پلیس تماس گرفت و گفت: در همسایگی ما زنی میانسال زندگی می‌کند که پسر و عروسش از هم جدا شده‌اند و او سرپرستی نوه ناشنوا و معلولش به نام میلاد را بر عهده دارد، اما مدتی است که صدای گریه و ناله‌های این پسر بشدت ما را نگران کرده، فکر می‌کنم او را آزار می‌دهند. چون این بچه توان صحبت و حرکت ندارد. می‌ترسم در خطر باشد.

به دنبال این تماس، پس از هماهنگی‌های قضایی مأموران راهی خانه مورد نظر شده و در بررسی‌های اولیه دریافتند که روی بدن پسر ۱۵ ساله آثار ضرب و جرح و سوختگی وجود دارد. در ادامه مأموران به تحقیق از مادربزرگ او پرداختند که زن میانسال در حالی که بشدت ناراحت بود، گفت: پسر و عروسم مدتی قبل از هم جدا شدند و هیچ‌کدام این بچه را نخواستند و من از او نگهداری می‌کنم. مدتی قبل به ناچار صیغه مردی معتاد شدم. من مجبور بودم برای نظافت به خانه‌های مردم بروم و نوه‌ام را در خانه تنها بگذارم اما وقتی من در خانه نبودم این مرد نوه‌ام را شکنجه می‌کرده است.

عقد مرد جوان با مادربزرگ میلاد، منجر به فاجعه شد

به دستور بازپرس پرونده مرد شیشه‌ای بازداشت شد و زمانی که مقابل افسر پرونده‌اش در اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت، گفت: چند سالی است که همسرم به دلیل اعتیاد از من جدا شده و به تنهایی زندگی می‌کنم. چند ماه قبل با مادربزرگ میلاد آشنا شده و با اینکه 20 سال از من بزرگ‌تر بود او را به عقد موقت خود درآوردم. هر دویمان به شیشه اعتیاد داشتیم اما وضعیت من بدتر بود و حتی مادربزرگ میلاد را مجبور می‌کردم در خانه‌ها کار و هزینه موادمان را تأمین کند.

او ادامه داد: زمانی که مادربزرگ برای کار از منزل خارج می‌شد بعد از مصرف شیشه دچار توهم می‌شدم و میلاد را به لوله گاز می‌بستم و مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می‌دادم. آثار سوختگی هم بر اثر خاموش کردن سیگار روی بدن میلاد است. چون در آن لحظات در حالت عادی نبودم اصلاً به خاطر نمی‌آورم چطور این رفتار وحشیانه را نسبت به این نوجوان کم‌توان انجام می‌دادم. آن زمان تحت توهم شیشه بودم و حال خوبی نداشتم. از آنجا که میلاد کم‌توان و ناشنوا بود، نمی‌توانست این موضوع را به کسی بگوید و از طرفی هم والدینش به او توجهی نداشتند.

سرگرد سمانه مهربانی، معاون اجتماعی پلیس آگاهی پایتخت در رابطه با این پرونده گفت: با امضای سند طلاق شاید زوجین نسبت به هم غریبه شوند اما نقش والدینی آنها به هیچ عنوان تغییر نخواهد کرد و تا آخر عمر نسبت به فردی که به این دنیا آورده‌اند مسئول هستند و نمی‌توانند فرزند خود را در این دنیای پر از آسیب، تلخی و ناملایمات تنها به حال خود رها کنند. در این پرونده شاید اگر وجدان و احساس مسئولیت همسایگان نبود میلاد هنوز در چنگال این فرد بی‌رحم گرفتار بود. متأسفانه پدر و مادر و مادربزرگ میلاد نسبت به این پسر ناتوان و ناشنوا حس مسئولیت نداشتند و او را رها کرده بودند که بسیار تأسفبار است.

بیتا هاشمیان
بیتا هاشمیان شاعر و نویسنده... اهل ایران... زندگی هندسه ساده ی تکرار نفست هاست.

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋