بیتوته😎😍

بیتوته😎😍

مجله اینترنتی بیتوته🥳 اخبار روز، ورزشی، سبک زندگی، چهره ها، گردشگری، آشپزی، سلامت، دکوراسیون، فرهنگ و هنر، موفقیت، دانش و فناوری و سرگرمی
توسط ۹۵ نفر دنبال می شود
 ۵ نفر را دنبال می کند

اسم پسر ترکی به همراه معنی



اسم پسر ترکی, اسم پسر ترکی به همراه معنی, آشنایی با اسم پسر ترکی

اسم پسر ترکی به همراه معنی

 

آشنایی با اسم های پسرانه ترکی با معنی

یکی از وظایف پدر و مادر بر فرزند خود، انتخاب نام نیک است. بنابراین برای انتخاب نام برای فرزند خود از بهترین و با معناترین اسم انتخاب کنید. در این صفحه شما را با اسم پسر ترکی و معانی آن ها آشنا می کنیم.

هر کس با هر قومیتی که دارد اسم برای فرزند خود انتخاب می کند مثلا عرب ها اسم های عربی، کردها اسم های کردی و ترک ها اسم های ترکی و ... . اما گاهی اسم ها هستند که پدر و مادر دوست دارند آن ها را انتخاب کنند و قومیت هم برای آن ها مهم نیست. بنابراین، می توانند به دنبال آن اسم به همراه معنی و ... بگردند و اطلاعات کافی در مورد آن پیدا کنند.

 

به همین منظور در این مقاله سعی کردیم اسامی ترکی پسرانه را به همراه برای شما فراهم کنیم.

 

اسامی پسر ترکی
1آباقاعمو، دوست، نخ و یا ریسمان بافته شده از گیاه کتان (از نام های کهن)
2آبانوزدرخت آبنوس
3آتامرد اولاددار، صاحب فرزند، پدر، اجداد، نیاکان، عنوانی برای مردان سالخورده در خور حرمت.
4آتابکدایه، مربّی
5آتابَیدایه، مربّی، لَلِه
6آتاشاداش، همنام
7آتاکانکسی که خون پدری در او در جریان است.
8آتامانفرمانده، رهبر، سرگروه، سرکرده
9آتانپرتاب کننده
10آتایشناخته شده، بارز، آشکار و معلوم
11آتایمانشهیر، معروف
12آتحانکسی که بدن استوار واندام محکمی دارد.
13آتلیشناخته شده، مشهورشده، کسی که اسب داشته باشد.
14آتونجسور، دلیر و قهرمان.
15آتیقجسور و دلیر، مشهور، نیرومند؛ چالاک
16آتیلامشهور، شناخته شده
17آجارمهاجم، غیور، زبردست و ماهر
18آجاراٶزراستگو، پایبند به عهد و پیمان
19آجاسویاجداد نیرومند، نیاکان شهیر و شناخته شده.
20آجارمانباغیرت
21آجایآنکه قادر به مباحثه باشد ،سخنگو، دستگیرکننده، راه گشاینده
22آجلانکسی که ازخود غیرت نشان دهد.
23آجونالبه اندازۀ دنیا، احاطه کننده و دربرگیرندۀ هر چیز
24آچیق اَلجوانمرد،نیک خواه، مردانه
25آداخشکی که هرچهارطرفش راآب فراگرفته باشد، جزیره
26آدارجدا کننده، تحلیل گر، دلیر، شجاع
27آداشدارای نام مشترک، دوست و رفیق، صداقت داشتن، هم کلام بودن
28آداقمالی که بخشش آن در قبال برآورده گشتن حاجتی وعده داده شود (نذر)
29آدالمشهور شده
30آدالانشناخته شده، صاحب شٲن و شهرت
31آدایبه معنی نامزد برای ازدواج، کاندیدا برای امور انتخاباتی
32آدسایمحترم، دارای نام لایق و درخور حرمت
33آدلانمعروف شو، اسم نیکو کسب کن
34آدلینامدار، معروف و مشهور اسم ترکی زیبا
35آدی سٶنمه زآنکه نامش همیشه ماندگار باشد.
36آراتدراصل« اَرَت» است مردان، جنگجویان، جسور، بی باک
37آرازسعادت، خوشبختی، لذّت، خشنودی، آرامش، اطمینان، روزه، گویش ترکی رودخانه ارس.
38آراندشت نسبتا گرم و صاف
39آرتامارزش، قیمت، برتری، مزیّت، خصوصیّت، ویژگی
40آرتومتلاشگر
41آرتونجدّی
42آرزیقابرارواولیا ؛ زاهد، تارک دنیا، انسان نیک و خالص
43آرسلانشیرغران؛ معادل ارسلان در فارسی که به معنی شجاع و شیر دلیر است.
44آرقانبسیار ، جمع، تعداد زیاد
45آرقونصاف ، پاک شده، برگزیده شده
46آرکانفراوان،بی حدّ وحصر، کمند، کمرکوه، پشت، غالب.
47آرکا و آرخامایه اطمینان و پشت گرمی
48آرکیشخبربَرَنده، پیک، خبرچی، قاصد، رهبرکاروان و گروه.
49آرمانبی باک وجسور، توانا، خواسته، آرزو، هوس.
50آروزبزرگ، هدف، انسان با تجربه وخوش یُمن، همی چنین به معنی کسی که خسته و از طاقت افتاده باشد هست.
51آسالاصیل، دارای اصالت، اساس، شالوده، پایه و پی،برتر و حائز اهمیت.
52آسلانشیر، دلیر، قوی، جسور اسم آذری زیبا
53آشارآذوقه، خوراک، غذا
54آشامرتبه، مرتبه، درجه، مرحله
55آشکینقایق آینده، آنکه موفق به پیشروی شود، فراوان و افزون
56آغامحترم وبزرگوار، سرپرست خانواده یا طایفه، ریش سفید قوم و ایل
57آغابالااولاد عزیز،فرزند گرامی و دوست داشتنی
58آغاجاندریا دل، دارای عزت و حرمت زیاد، نیرومند، شخص گرامی و دوست داشتنی.
59آغارمرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی ، جوانمرد جسور، چالاک، پارۀآتش
60آغازالشخص مسنّ محترم و ریش سفید
61آغازَرآقایی همچون طلا
62آغاسَفشخص محترم ،باعزت و گرامی
63آغامیررهبر محترم ،امیر ویا رئیس بزرگ
64آغایاربزرگ و شایسته حرمت، رفیق صادق، دوست، محبوب
65آفشینلباسی که به هنگام رزم پوشند، نیزه.
66آک بولوتابرسفید رنگ
67آک پایسهم ویا بخش خالی ازهر گونه حرام، سهم حلال
68آکایماه تابان و روشن
69آکتانسپیده، وقت طلوع خورشید در سحرگاهان، میدان، فضای باز.
70آکتایمایل به سفیدی، شبیه رنگ سفید
71آک دنیزدریای مدیترانه واقع در جنوب غرب کشورترکیه
72آک شیتخورشید، نور آفتاب دارای صورتی نورانی، آنکه سیمایش نورانی و دوست داشتنی است.
73آلادارای رنگ های گوناگون و مختلط، رنگارنگ
74آلاتانبه سرخی گرائیدن و یا روشن شدن افق در سحرگاهان
75آلازشعله، اخگر، برافروختن و سرخ گشتن
76آلاوشعلۀ آتش
77آلپقهرمان، دلاور، پهلوان، ماهر، جسور، شجاع، جوانمرد. اسم زیبای ترکی
78آلپ آیادلاور و جنگجوی مقدّس
79آلپاردلیر، سربازجسور، مرد شجاع
80الپ سوسپاه جسور، قشون بی باک، سرباز شجاع
81آلپ سویآنکه از سلاله ونسل قهرمانان باشد، دارای نیاکان واجداد دلیر.
82آلپ کاراپهلوان نامدار، قهرمانی که مایۀ ترس سایرین است، جسور.
83آلپمانشخص جسور، شجاع ،قهرمان
84آل تاچتاج درخشان، تاج برّاق ودرخشنده
85آلتایطلا، نگین سنگی، باارزش،اصول، روش، تدبیر، همی چنین به معنی درختستان و یا بیشه زار مرتفع، کوه بلند و رفیع هم هست.
86آلتونطلا
87آلتونجوزرگر،طلافروش
88آل سویدارای اصل و نسب نیکو، آنکه ریشه واجدادش نجیب اند
89آلقانستودن و تمجید کردن، به شهرت رساندن، خوشبخت ساختن، فاتح، ضبط کننده
90آلقواز اسامی کهن است، کلاً وتماماً، همه، یکپارچه
91آلقینمحکوم کردن، متّهم نمودن، تجمّع، دریک جا جمع شدن
92آلیشیکعادت کرده، خو گرفته، به معنی آنچه که شعله ور گشته و به سرخی گراید نیز هست.
93آنارنامی است بسیار کهن، به خاطر آورنده
94آندقسم ،دلیلی برای ابراز و اثبات صداقت کلام
95آنلارفهمیده، درک کننده
96آنیتمجسّمه، تندیس یادبود
97آنیلمعروف، نامدار، نامی، به خاطر آورده شدن (در ثبت احوال اسم ترکی دخترانه است.)
98آوجیشکارچی ،صیّاد
99آیاچیمحافظت کننده ،حامی و پشتیبان ، دلسوز و غمخوار
100آیازاز اسامی کهن، به معنی تمیز ،روشن ،شب زمستانی بسیار سردی که آسمانش صاف ومهتابی باشد.
101آی باربراق، درخشان نورانی و درخشان همانند ماه ، با هیبت ، ترسناک
102آی بَرکدرخشان همانند ماه، استوار و بی نقص، نیرومند، پایدار و باوقار
103آی دَنیز« آی » و « دنیز »
104آیدینروشن، واضح، درخشان، آشکار
105آیقینآنکه از فرط علاقه مدهوش گردد، حیران، شیدا ،عاشق
106آی کاچناطق، سخنگو، خواننده، شعر، شاعر
107آیمابه خود آمدن، بیدار شدن
108آیمازغافل ،بی خبر ، بی رنج و غصّه
109ائرتَنشفق، صبح هنگام، فجر
110ائرکینآزاد و رها، مستقل
111ائریشمَنآنکه به هدفش رسد، نائل آینده، هم چنین به معنی ملحق شونده
112ائلخلق، جماعت، انسانها، دولت، سرزمین وولایت، = ایل
113ائل آرسلانشیر ایل و طایفه، جوانمرد و جنگاور میهن
114ائل آلانفتح کنندۀ ممالک، کشور گشا
115ائل اوغلوپسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه، غریبه، نا آشنا
116ائلبارسپلنگ ایل (به مجاز قوی ایل و مردم)
117ائل باشیرئیس و رهبر ایل، مدیر و راهنمای قوم و طایفه، والی
118ائل تَنمتناسب و سازگار با ایل و قبیله، تابع عادات و رسوم و آئین های متداول در ایل.
119ائل داردارای ایل وسرزمین و مملکت، ایلی که جا ومکانی دارد ،صاحب و حاکم قوم و خلق.
120ائل داشهم ملیّت ، هم نژاد
121ائل سئوَندوستدار میهن وقوم ، خواهان خلق ومرز وبوم
122ائلسسندای ایل ، ندای خلق
123ائلشادحکمران ایل ، شادی وسرورمردم
124ائل شَنمسرور وشاد شونده به همراه طایفه و ایل ، مایه شادی وسعادت خلق، خوشحال و شاد کننده.
125ائلمانسمبل ونشانۀ ایل، همانطور که در اینستاگرام نام فارسی هم گفتیم ائلمان، این اسم زیبای ترکی پسرانه به معنی مانند مردم هم هست.
126ائل میرآقاوسرورایل ،امیروراهبرورئیس طایفه وخلق
127ائل یاردوستدار قوم ،یاور وپشتیبان ملّت
128ائلیازبهارایل ،مایۀ خرّمی ونشاط سرزمین
129ائلیگحکمران ،پادشاه
130ائوگینهمراه با تعجیل ، بدون تأخیر، عجولانه
131اَبروکدارای ثبات و دیانت، صبور و استوار
132اَتابکدایه، مربّی
133اَرالقهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد
134اَرتاجقهرمان تاجدار
135اَرتاشجوانمرد
136اَرتانمرکب است از دو کلمه «ار» و «دان» یعنی صبحگاه ،سپیده دم، هنگام شفق؛ اسمی که خیلی ها آن معادل آرتان و نام فارسی می دانند و نام برادر داریوش هخامنشی نیز بوده است.
137اَرتایلانزیبا ، ظریف و باطراوت ، جوان خوش قد و قامت.
138اَرتَکهمچون مرد ،همانند قهرمانان
139اَرتَمادب و تربیت ، ارکان، درک و شعور
140اَرتورانقهرمان توران زمین ، جوانمرد و پهلوان توران ، تورانی
141اَرتوزانسان راستین، قهرمان حقیقی
142اَرچئویکبسیار جلد وچالاک، تند وتیز، جوانمردی که سریع بجنبد.
143اَرچیندارای ناموس وشرف، پهلوان و قهرمان حقیقی، جوانمرد واقعی
144اردالانکسی که سریع ضربه می زند؛ شبیه اسم اردلان که اسم کردی پسرانه است و معنی موبد، پرهیزکار و جایگاه موبدان دارد.
145اَردَمشایستگی، فضیلت، راستی
146اَرَزسکوت و آرامش، خوشبختی، لذّت
147اَرسانشهیر، معروف وشناخته شده؛ شبیه اسم آرسن است که ریشه عبری و پهلوی دارد.
148اَرسَلدلیر همچون پهلوان
149ارسلانشیر دلاور (=آرسلان)
150اَرسومَرقهرمان سومری ،مردی که از تبار سومریان باشد.
151اَرسویآنکه ازتبار و نسلی قدرتمند و جوانمرد باشد.
152اَرسینقهرمان و جسور باشد ،مرد باشد؛ جالب است بدانید اسم آرسین یک نام زیبای ایرانی نیز هست به معنی پسر آریایی.
153اَرشادحکمران دلاور
154اَرشاندلاور نامدار ، جوانمرد شهیر؛ اسم آرشان در فارسی به معنی بسیار دانا است.
155اَرشَنخوش بخت واقبال ، شادمان
156اَرکالبیانگر آرزوی جسارت و دلاوری است.
157اَرکوتانسان خوش یمن و مبارک
158ارگوندلاور وقهرمان زمانه
159اَرگونَشجوانمرد خورشید ، مرد آفتاب
160اَرگیلجوانمردان ودلاوران ، مردان
161اَرَمخواسته و آرزو ، رضایت داشتن
162اَرمانمرد جسور و بی باک ،قهرمان
163اَروناتانسان با نظم وترتیب، بااخلاق
164اَرییلمازبی امان، استوار و باصلابت؛ لیست کامل اسم های ایرانی در
165اَزَگینغمه،آواز، آهنگ یا ملودی، مقام موسیقی ،اصول وشیوه
166اَژدراژدها، قوی و قدرتمند، مهیب و ترسناک، جسور
167اَفشارآنکه کاری راسریع وصریح انجام و مشکلی را حل نماید،نام یکی از بیست و چهار طایفه اوغوزها
168اَمراحدوست داشتن، شیفته و واله گشتن ،عاشق و شیدا شدن
169اَمراندوست داشتن ،حُبّ،رفاقت کردن
170اوبچیناسلحه
171اوجامانبلند مرتبه ومعظم
172اوچارآنکه قادر به پرواز کردن باشد
173اوچکانپرواز کننده
174اوچکونجرقه یا ریزۀ آتش
175اوچمانخلبان ، پرواز کننده و اوج گیرنده
176اورآلتایشبیه به تپه ، نظیر قلعه
177اورازهدیه ،بخت ، طالع
178اوراقانجنگ جو ، ستیزکننده
179اورالتپّه دار ، مکانی مرتفع نظیر تپّه
180اوراممحله ، راه عریض وپهن
181اورانندا،آوا قول والتزام ،هنر
182اورتاچقسمت،سهم،بخش
183اورخانخان قلعه و دژ،خان اردو گاه ،خان شهر
184اورشاننبرد ،ستیز ومبارز ،نزاع طلب
185اورقادرخت بسیاربزرگ وتناور
186اورکمَزبی باک ونترس ، جسور
187اورکوتدژ یا قلعۀ مقدس، اردوگاه مقدس، استحکام شریف
188اورکونساختن مسکن برای خویش، ایجاد اقامتگاه
189اورمانبیشه ،جنگل
190اوروزهدف، بخت، طالع
191اوروشنبرد، ستیز، جنگ، محاربه
192اورونتخت وتاج ،مکان خصوصی وشخصی ،مقام و رتبه ای والا
193اوزانشاعر مردمی ،عاشیق
194اوزتورکترک توانا و مجرب، شخص بسیارزیبا ، انسان قدرتمند و نرم خوی
195اوزحانخان آزاد،خان مستقلّ وغیر وابسته، خان رستگارشده
196اوزگونمتأسف گشتن ،معذّب شدن
197اوزمانبالغ شده ،تکامل یافته ،بزرگ شده ،رسیده ،متخصص ، خبره واهل فن
198اوزه کالماس ،جواهر
199اوسالعاقل،مثمرثمر،باتدبیرمحتاط
200اوغانخداوند، قادر، حکمران، خدای صلح و آشتی، قوی و نیرومند، کائنات
201اوغلاجوان، جسور، قهرمان، جوانمرد
202اوغوزنخستین شیری که ازسینه مادرتراوش میشود؛ یا همان آغوز، پاک آفریده، انسان ساده عادی
203اوفلازبسیارزیبا ،نفیس ،نجیب
204اوفلاسمرتفع ،جسور،جوانمرد،بی باک
205اوقتایاوکتای
206اوکارپرنده ای است ماهی خوار با کاکلی به شکل تیر یا پیکان برسرش
207اوکتاممغرور ،باوقار ومتین
208اوکتاینظیرتیر ،قوی وقدرتمند ،خشمگین
209اوکسالمنسوب به تیر،همانند تیر
210اوکمانکسی که همچون تیرسریع وتیزتند حرکت کند
211اولقونبالغ ورشید، رسیده
212اولوتورکترک بزرگ، ترک قدرتمند
213اولوجابزرگ ،تاحدودی قدرتمند ونیرومند
214اولوسیاریارویاورملّت
215اولوشانمشهور، دارای نام و شهرت
216اومارچاره، علاج ، امید
217اوموتلوامیدوار، آرزومند، منتظر
218اومودآرزو، توقع ،امید
219اومیدآرزو، آمال و خواسته
220اونالصاحب نام، دارای شٲن ومنزلت؛ شباهت آوایی و معنایی به اسم آنیل دارد.
221اونایمناسب، کارآمد، پسندیدن
222اون تورکترک شهیروسرشناس ،ترک پرآوازه
223اونساچاسم ترکی به معنی آنکه آوازه ونامش فراگیر باشد
224اونلواَرمرد سرشناس ،جوانمرد صاحب نام
225اونورباعظمت ، افتخار ، اعتبار و سربلندی ،نیرومند
226اویارمتناسب ، مطابق، نظیر
227اویقارپیشرفته و متمدّن، متعالی
228اویقانمتناسب با چیزی یا کسی، هماهنگ ومطابق
229اویقوتناسب، هماهنگی، تطابق
230اویقوردارای تطابق، متّفق
231اویقونمتناسب،مطابق ،هماهنگ
232ایل آرسلانشیرسرزمین و ایل، جسور وقهرمان
233ایل آیدین« ائل » و « آیدین »
234ایل بایوالی ،امیرولایت
235ایلحانپادشاه، حکمران، امپراتور
236ایلدیریمصاعقه، آذرخش، تند و تیز، رعد و برق
237ایلقاریورش، تهاجم، حمله، حرکت تند و تیز و عهد و پیمان
238ایلقازسلسله جبالی در شمال آناتولی
239ایلکیناولین، نخستین، پیش ازهمه
240ایمگهخیال، تصوّر، نشان وعلامت
241ایمیرشفق، مقدّمه، بسیار نیکو وعالی
242اینانباور کردن، اطمینان نمودن
243اینجهچیزی که باظرافت و زیبایی بر رویش کار شده باشد، نفیس
244اٶتکماز خود راضی ،متکبّر ،کلّه شق و مغرور، مرد پردل وجراَت
245اٶتکونبرتر، مقاوم و پایدار
246اٶجالانتقام گرفتن، تلافی نمودن
247اٶدولانعام ،بخشش وارمغان
248اٶرگینتاج وتخت ،تخت سلطنت
249اٶزآکسیّار ،جاری شونده
250اٶزالخالص ،خاصّ،عصاره ،مایه
251اٶزبایاربزرگترین ؛عالی ترین
252اٶزبیرتک ،یگانه ،واحد
253اٶزَتخلاصه ،چکیده و مختصر
254اٶزتک(اُزبَک )جسور، دلاور و پردل
255اٶزتورکترک مادرزاد و خالص ،ترک عزیز و دوست داشتنی
256اٶزداغمتین وباوقار همچون کوه
257اٶزگورآزاد،رها ،مستقل ،غیر وابسته
258اٶزماننزدیک به خود ،گرامی ،با شخصیت
259اٶکتَممغرور ،کله شق، جسور
260اٶکتومدح وستایش ،تعریف و تمجید
261اٶکمَنبسیار ذکاوتمند ،مرد عاقل
262اٶگوندرک کننده ،دقیق،وهله یا نوبت
263اٶگونچشٲن وشرف ،مدح و ستایش
264اٶلچَنسنجیده
265اٶلمزفناناپذیر ،جاودان
266اٶنالبه پیش آمدن ،به عنوان رهبر وجلوه دار بودن ،پیشگویی نمودن
267اٶنجَلپدران ونیاکان که پیش تر می زیسته اند ،گذشتگان ، راه گشا
268اٶندَررهبر، جلوه دار، راهنما، لیدر
269اٶنَریعقیده و طرزفکر، پیشنهاد
270ادلار
271امره
272الشن
273الوینسرآمد ایل و طایفه
274الیادبه یاد اید، یاد ایل
275الین (اسم دخترانه ترکی)هم نژاد، هم خون؛ برخی این اسم را اسم پسرانه ترکی می دانند، اما در بیشتر منابع نام ترکی برای دختر ذکر شده است.
276آیدیناسم زیبای پسرانه همانطور که در قسمت اسم های پسر با آ گفته شد اسم آیدین به معنی شفاف، درخشان و درخشان چون ماه است.
277آیهانآیخان (آی + خان) پادشاه ماه؛ از نظر آوایی مشابه اسم ویهان فارسی.
278بابکبابای کوچک، نام یکی از قهرمانان آذربایجان
279بابوردراصل ببراست حیوانی درنده و گوشتخوار از تیره گربه سانان
280بارقینگشت و گذارکننده، آنکه راه رفته را دوباره باز نگردد.
281بارلاسجنگاور،نبرد کننده،جوانمرد دلیر،قهرمان جسور
282بارلاکپناه گاه،جان پناه،سر پناه
283باریمانغنی،مالداروثروتمند
284باشارازعهدۀ انجام کاری برآمدن ،قادربودن،مهارت یافتن
285باشالپیشرو،آنکه دررٲس سایرین باشد،ارشد
286باش قاراصاحب قدرتی عظیم،رهبرقدرتمند
287باشکانمدیر، سرپرست، رئیس و یا رهبر یک تشکیلات،مٶسسه، اداره ویا جمعیتی خاصّ
288باش کایاصخرۀ عظیم ،قدرتمند
289باشمانمدیر،رهبر،سرپرست
290باغاتوردلیر،شجاع،جوان مرد
291باکمانمفتّش،بازرس،ناظر
292بالازرفرزندی همانند طلا،اولاد زیبا
293بالاشفرزند کوچک
294بامسیعقاب،پرنده شکاری،طرلان
295باولیجوجه شاهین ویا بازاهلی شده ودست آموز
296بایعالیقدر،عالی جناب،غنی ومالدار
297بایاردارای نام وجاه، شهیر،بلند مرتبه
298بایازید(بایزید)ارمغان الهی، پدری که خداوند عطایش نموده باشد، به معنی شخص کارآمد، با هوش و ذکاوت، توانا نیز هست.
299بای بَکآقای بزرگواروغنی
300بایتوربِیک ،همانند بیک،لایق حرمت،عالیقدر،ثروتمند
301بایتوکدارا،غنی،ثروتمند
302بایرامروز به یاد ماندنی مثل روز ملّی،تاریخی، دینی و … که به یاد بودش جشن بر پا گردد
303بایساندارای شٲن ومنزلت، بسیارمحترم، شهیر، بزرگوار، غنی
304بایولبرگزیده،لایق حرمت،مُعَظّم،غنی ودارا
305باییرتپّه ،دامنه کوه، کوهپایه، گذرگاه، باریکه تنگ و درازبین دوکوه
306باییندیرآنکه به حدّ تکامل وتعالی رسد،ترقی کننده
307بَرکماننیرومند و قوی، انسان استوار و مقاوم
308بَرکیشسالم و بی نقص بودن، سفت و سخت شدن
309بَرگینمقاوم واستوار، محکم و پابه جا، بی نقص، نیرومند
310بَکماتمتشکل ازکلمات «بَی» و«محمد» است از اسامی متداول درمنطقه ترکمنستان.
311بَکمانمحکم، استوار، سخت، مقاوم و سالم، انسان نیرومند
312بن تورکمن ترک هستم (دلیر، جسور و جوانمردم)
313بوداقشاخه هایی که ازتنه درخت رشد می کنند، تَرکه
314بوراککویر، مکان غیرقابل کشت و زرع
315بورانکولاک، باران شدیدی که همراه با رعدوبرق، بارد، برف و بوران، هوای برفی
316بورقوتنوعی شاهین شکاری
317بورکوتعقاب
318بولاتفولاد، پولاد
319بولاقچشمه یامنبع آبی که از زمین جوشد
320بویسالوابسته و مرتبط با قد و قامت، راست قامت
321بویسانراست قامت، رشید وبرازنده، خوش قد و بالا
322بَیحاکم یک مکان، رئیس، سردَمدار، تحصیل کرده، داماد، بعضاً به جای عناوین آغا و جناب.
323بَیاضکاملاً سفید
324بیلتانعالم، آنکه بواسطۀ دانش و معرفتش کسب شهرت نماید.
325بَی لَربَی (بیگلربیگ)عنوانی بود که درقدیم به حاکم یک ولایت اطلاق می گردید، والی، ناظر.
326بیلسایبه خوبی آشکارشونده، آنکه بدلیل معلومات و دانشش شناخته شود.
327بیلگنصاحب معلومات وسیع، عالم ، باسواد
328بیلَنداننده ، دانا، فهمیده ، صاحب قوۀ ادراک و شعور، متوجّه شونده، خبردار
329بیلیکعلم، سواد و آگاهی
330بٶیوکآنچه که از لحاظ حجم، تعداد، مقدار و مقیاس بزرگ و درشت باشد، حجیم، دارای اهمیّت.
331پاشافرمانده کل قوا، متین و باوقار ، کوتاه شده پادشاه؛ خیلی ها پاشا را اسم فارسی پسرانه می دانند.
332پاکمانانسان پاک وصاف، بی گناه
333پَک آلپجوان متین و با وقار، قهرمان استوار و مقاوم
334پَک اولمحکم وقوی باش
335پَک شَنبی نهایت شادمان ومسرور
336پَکینکسی که موردشک وسوءظن سایرین نباشد، به وضوح نمایان شونده.
337تئزآلجَلد و چالاک، سریع و چابک
338تئزآیماه عجول، ماهی که درابتداآید
339تئلمانزبانشناس، ادیب
340تاپارپرستش کننده، عبادت کننده
341تارکانپراکنده، پریشان ،پاشیده شده
342تاشکینسیل،داشقین، جوشان و خروشان
343تالایاقیانوس، دریا، رودبزرگ، دریای بزرگ
344تالوبرگزیده شده، ممتاز،پسندیده،زیبا
345تامالکامل وبی نقص،یکپارچه،مکمل
346تامقامُهر،نشانه،علامت
347تانشفق،سپیده،دم،معجزه
348تان آیدینسفید شدن افق
349تان پینارچشمه یا منبع آب غیرعادی،چشمه فجر
350تانری وئردی (تاری وردی)عطاشده ازجانب خداوند،بخشیده شده ازسوی پروردگار
351تان سئوشیفته وعاشق معجزه ها
352تان سئوَنشیفتۀ عجیب
353تانیلشهیر،سرشناس ومشهور
354تایاق(دایاق)پایه، بنیان و اساس، تکیه گاه
355تایانتکیه دادن، مطمئن بودن
356تایلانخوش قد و قامت
357تایمازپابرجا، استوار
358تَجَنبُز کوهی
359تک سویاز نسل و ریشه ای واحد، خالص
360تَکفورحاکم امیر، حکمران
361تَکیلتنها، واحد، مفرد، تک
362تَکینواحد،یگانه،بی همتا،مفید
363تموزتابستان
364توپراکخاک، زمین، اَرض، سرزمین
365تورالثابت، نامتغیّر، ماندگار و زنده
366تورقانسالم وتندرست، سرحال وفعال
367تورک آرسلانشیرقوی وقدرتمند، ترکی که چون شیر قدرتمند و قوی باشد.
368تورک (ترک)نیرو ،قوت، قدرت، قوی؛ معنی واژه تورک (ترک)
369تورک سویصاحب اجداد و نیاکان ترک
370تورک ییلمازترک جسوروبی باک
371تورَلمرتبط باحق وعدالت،عادل
372توزونصبوروحلیم،لایق وشایسته،درست،مطابق ودارای تناسب، منتظم
373توغارسمت مشرق،خاور
374توغانعقاب
375توکتاشسنگ عظیم وبزرگ،دارای استقامت،مقاوم
376توکتایمقاومت کننده،بردباروصبور
377تولقاکلاه خود،کلاه آهنین
378تونچایمحکم وسفت وسخت،مقاوم وقوی
379تویقانشاهین،لاچین
380تیلاوبهادرودلیر
381تیمورآهن، غیرشکننده
382تٶرَلمتناسب بااخلاق
383تٶکمَنزیبا،برازنده
384جئیحوننام قدیمی رود« آمودریا»، خروشان و جوشان
385جوشاربه هیجان آینده، ازخودبی خودشونده،خروشنده، لبریز و مالامال، غرّان
386جوشغونجوشان وخروشان، همواره درهیجان، غرّنده، لبریزشونده، سریع و شتابدار
387چئویکچالاک وزیرک، چابک، جَلد، سرزنده، ماهر وز بردست، تندوتیز، محکم و نیرومند و استوار
388چاپارقاصد، پیک، هم چنین به معنی خالدار، لکه دار، دارای پوست ومویی سفید، زالی.
389چاپکانآنکه دائم در حال حرکت باشدو یک جا نایستد، مهاجم
390چاچاکماندو،دونده ،دریانورد با تجربه و ورزیده (به اصطلاح گرگ دریا)
391چارمانانسان خنده روومتبسّم ،بشّاش ومهربان
392چارومدرخت چنار
393چاغماقشعله شونده،جرقه زدن،فندک،آلتی که ایجاد جرقه کند
394چاقینآذرخش، صاعقه
395چاکاردیوارقلعه، رعدوبرق
396چالیشنبردوجنگ، مبارزه، محاربه
397چامدرخت کاج
398چانتایهمانند شفق، نظیرشفق، زنگ ،دارای صدایی مانندزنگ
399چانقانوعی تله، دام، پنجه، نجیب، با اصال و نسب
400چاولانآبشار، شلاله، معروف، چاوالان
401چاووشراهنما، جارچی، گروهبان در ارتش، سرکارگر
402چایرود
403چووغونبوران، کولاک و برف شدیدی که سرعتش از یکصد و بیست کیلومتر در ساعت تجاوز کند.
404چیناردرخت چنار
405حاق تانآنکه راستین و درستکارباشد ، منصف، جانب حق، طرفدار حق و حقیقت.
406خاقانخان بزرگ، خان خانان، شاهنشاه و امپراتور
407خانسلطان ، شاهنشاه ،حکمران
408خانیم نازنازنین و دوست داشتنی چون خانم ،خانم با ناز و غمزه
409خَزَرگشت وگذارکننده،آنکه درحال سیروسیاحت باشد، کسب نیرو ، پیشرفت کننده، تولید کننده
410دئوریمانقلاب،دگرگونی،تحوّل وتغییرریشه ای
411داشقینطغیان آب از حاشیه دریا به اطراف، سیل، خروج خروشان سیلاب از بستر و احاطۀ اطراف
412داغ تکیننظیرکوه، استوار و پرعظمت چون کوه
413داغلارجاهمانند کوه ها، به اندازۀ کوه ها
414دانیشعلم، معلومات و اطلاعات، سواد
415دانیشمانمشاور، رایزن، طرف شور و مشورت
416دَمیرآهن، سخت ومحکم، استوار ومقاوم
417دَنکبرابر و متعادل، متوازن ومتناسب
418دورالتغییرناپذیر، باقی ماندن به همان حالت گذشته،کاملاساکت وبی صدا
419دورانزیست کننده،آنکه زندگی کند و وجودش مشهود باشد،ماندگار
420دورسونبقا،ماندگاری وحیات،دراغلب موارد برای فرزندان مذکری که خواهان بقایشان بودند
421دوروصاف وتمیز، زلال ودرخشان، روشن و تابناک، عاری از هر نوع آلودگی.
422دوروکرٲس، نوک، قله، بلندترین نقطۀ درخت، پاک، آشکار، تابناک.
423دورولپاک شدن، صاف وزلال گردیدن
424دوغروراست و درست، حق، صاف وزلال، آبرومند، عاری ازخطا و سهو، جهت مستقیم، استقامت
425دومانمه، آلودگی و دود، پرده، غمگینی، غصه و کدورت، اغتشاش و اختلاف، عدم درک متقابل.
426دوناتلباس پوشانیدن، تزئین نمودن، تجهیز کردن.
427دویاردرک کننده، احساس کننده، حسّاس
428دویالحسّاس، نیروی ادراک و فهم دقیق، توانا در تشخیص و تمییز سریع و بهتر
429دَوینجنبش و تکان، حرکت کردن، پیشرفت کردن، ترقّی و تعالی
430دیریمحیات، زندگی
431دیزمَنشاعر، سراینده
432دیل چینمتناسب و هم وزن بااسم «ائل چین» ساخته شده است، ازبرای دل، به خاطردل
433دیلمَنآنکه مسلط به زبانهای زیادی باشد
434دٶنمَزبا ثبات، صبور و پایدار، آنکه به باورهایش جامۀ عمل بپوشاند، مقید به کلام خویش، راسخ و مصمم.
435زاغانوسپرنده ای از تیرۀ شاهین
436سئودالیدلباخته و عاشق، سودا زده
437سئویکدوست و رفیق
438سئویگعشق، محبّت، مهربان، مفتون
439سئیحانجاری و روان، خروشان، جوشان
440سارمانقوی هیکل، تنومند
441ساغ آیسالم و نیرومند، محکم واستوار، زنده، مقاوم
442ساغمانمقاوم ،دارای استقامت
443ساغونپیمانه،وسیله اندازه گیری
444سالارسردار،رهبرورئیس،بزرگ ومهتر،فرمانده؛ اسم زیبا و محبوب ایرانی
445سانالجذاب، شهیر، نام دار
446سانلیلایق حرمت وگرامی داشت، از اسم های محبوب در اینستاگرام NameFarsi
447ساوورالآنکه برسخن وقول خویش پایبند باشد.
448سایانکسی که به سایرین احترام گذارد، درخورحرمت، برخی ریشه اسم سایان را کردی نیز می دانند. البته کم نیستند اسم های ایرانی که ریشه ترکی، کردی و فارسی و … دارند اما اکثرا معنی یکسانی دارند.
449سای دامشفّاف،عاری ازعیب و نقص
450سایمانحسابدار، محاسب
451ساییلمحترم، گرامی، معتبر
452سنجرسَنجَر، نشاندن و شکافتن، غلبه کردن و فائق آمدن.
453سولدوزستارۀ آب، نام قدیمی سیّارۀ عطارد یاتیر
454سونگوسرنیزه تعبیه شده دردهانۀ لولۀ تفنگ، زوبین، نیزه کوچک
455سٶنمَزهمیشه روشن وشعله ور، آنکه تا ابد بسوزد و پرتو افشانی کند.
456سهنداسم محبوب ترکی برای پسر، سهند نام کوهی است مشهور در ولایت آذربایجان نزدیک تبریز، برخی اسم سهند را محکم و پا برجا معنی کرده اند.
457شاکیر (شاکر)شکرگزار
458شانارنام دارو شهیر، پراُبُهّت
459شانالصاحب نام وجاه، شهیر
460شانلیمشهور و صاحب نام ،دارای شٲن وشهرت، صاحب رتبه و مقام، اسم ترکی زیبا
461شاهلارسلاطین ،حکمرانان ،پادشاهان
462شاهینپرنده ای شکاری و تیز با منقار کوتاه کج و اگر اهلی گردد درشکارمورد استفاده قرار می گیرد.
463شَن سویکسی که ازنیاکان و تباری خوشبخت باشد.
464شوبایمرد قوی و سالم و استوار
465شیراوغلانپسری نظیرشاه
466شیمشَکصاعقه، رعد و برق، آذرخش
467قاپلانپلنگ
468قاچایدونده، جَلد و تند و تیز
469قاراتانقبل ازسپیده دم، پیش ازشفق صبح ، قبل از طلوع آفتاب
470قارادَنیزدریای سیاه واقع درشمال کشور ترکیه
471قارتالعقاب،قدرتمند وقوی
472قایاصخره، پرتگاه
473قوباددرشت و ناخوشایند، نام وزون و بی ریخت، زُمُخت
474قوتادشاد ومسرور باشد
475قوتالنیک بخت،شادمان وخوشحال،مسروروبا نشاط
476قوتلو مارالماده گوزن مقدس وخوش یمن
477قوچاقجوانمرد،جسورونترس،دلیروشجاع،مردانه،سخاوتمند
478قورخمازبسیارنترس وبی باک
479قورقوددارای هیبت وشکوه،وحشت برانگیز،تندخو وخشن
480قیلینجشمشیر، قیلیج
481کاراچورشمشیر ، کمر
482کاموتمام، عام، اجتماع، عموم
483کانیتدلیل وبرهان، مدرک، ثبوت
484کایانآب پرسرعتی که ازکوه جاری شود، سیل شدید کوهی، بهمن.
485کَسکینتیز،برّنده، تیغ
486کوجامانبسیار بزرگ، درشت جثّه
487کورالقانون و قاعده،نظام وضابطه
488کورجانگداخته
489کورشونعنصرسُرب
490کولک(کولاک)باد و طوفان، کولاک
491کوناینشاط وسرور، شادمانی، فرح، خورشید، آفتاب کوچک.
492کونتایمحکم، نیرومند و مقاوم
493کیپَردلاور و جوانمرد نمونه
494کیوانچاعتماد نمودن، احساس غرورکردن، افتخار، شادمانی
495کٶک ساندارای اصل و تبار
496کٶک سَلریشه ای، پایه ای و اساسی
497گالاندر ادبیات ترکی به معنی جاوید ، ماندگار
498گَرمَنقلعه، بارو
499گَزگینگردشگر، توریست
500گورسئلسیل دمان، آب جاری خروشان وپرسرعت،،سیلاب
501گورسانصاحب شهرت وحرمت بسیار، شهیر ونامدار
502گورساوبسیارسالم واستواروسرزنده
503گول اوغلانپسری همچون گل،گل پسر
504گول مانانسان خوشایند ونیکو چون گل،دوست داشتنی چون گل
505گونئیسمت جنوب،مکان آفتابگیر
506گون ایشیقنور و درخشش خورشید
507گوندَنتابناک ودرخشنده همانند آفتاب،پارۀ خورشید،مهربان
508گون دَنیز« گون » و « دنیز »
509گون شَنخوشبخت
510گون یازآفتاب بهاری
511گٶک سئوَندوست دارنده آسمان
512مانچواعاده کردن، حق کسی را باز گرداندن.
513مَحَمَّد= محمد که ریشه البته عربی دارد، اما در ترگی تلفظش کمی متفاوت است، به معنی ستوده، بسیار خوشایند، پسندیده.
514موتسانکسی که خوشبخت و سعادتمند محسوب می شود.
515نورپاشاپاشای نورانی
516نویانسرکرده، فرمانده، شاهزاده، اصیل زاده، نجیب صاحب اصل و نسب؛
517وورغوندلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته
518وولکانکوه آتشفشان
519یئتکینتکامل یافته ، بالغ شده، مجرّب.
520یئنَرغالب ، پیروز و چیره
521یئنیلمَزآنکه هرگزشکست نخورده، ملغوب نگردد، صاحب دیانت.
522یاربَیدوست و یاور بیک و آقا
523یاردیمجیکمک کننده ، مدد دهنده
524یارقیعدالت، رٲی وحکم ،شعور
525یارقیچحاکم ، قاضی، داور
526یازقیسرنوشت ، بخت و طالع ، تقدیر
527یاشموتجوان خوش یمن و مبارک و خجسته ،خوش بخت و اقبال.
528یاغیزسیاه، مایل به سیاهی،خاک
529یاکارسوختن، شعله ور گشتن
530یاکانسوزاننده، آتش زننده
531یالچینصخره بسیار محکم و مقاوم و راست، صخره قائم و تیز
532یالمانتپّۀ قائم و تیز، قلۀ کوه
533یالینشعله، درخشان، درخشش آذرخش.
534یامچینامه رسان، چاپار، پیک ، قاصد.
535یانارشعله ور، آتش افشان، آتشین.
536یوردوطن، سرزمین، مملکت یا ولایت.
537یوکسَکوالا، بلند، فوق، عالی.
538یولاچرهبر، راهنما، ایلچی، پیامبر.
539یول بارسپلنگ
540ییگیتجوانمرد، جسور، شجاع. همانطور که در بالا نیز دیدید خیلی از اسم های ترکی پسرانه معنی جسور دارند.
541ییلمازانصراف ناپذیر، کسی که از گفته اش عدول نکند، بی باک.
542یٶنتَممِتُد، روش و اصول، قاعده
543یاشارعمرکننده، زندگی کننده، اسم محبوب ایرانی.

 

گردآوری: بخش کودکان

 

بیتوته😎😍
بیتوته😎😍 مجله اینترنتی بیتوته🥳 اخبار روز، ورزشی، سبک زندگی، چهره ها، گردشگری، آشپزی، سلامت، دکوراسیون، فرهنگ و هنر، موفقیت، دانش و فناوری و سرگرمی

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋