بیتوته😎😍

بیتوته😎😍

مجله اینترنتی بیتوته🥳 اخبار روز، ورزشی، سبک زندگی، چهره ها، گردشگری، آشپزی، سلامت، دکوراسیون، فرهنگ و هنر، موفقیت، دانش و فناوری و سرگرمی
توسط ۹۲ نفر دنبال می شود
 ۵ نفر را دنبال می کند

اسم دختر با آ همراه معنی



اسم دختر با آ, نام دختر با آ, اسم دختر با آ به همراه معنی و ریشه

اسامی دختر که با حرف آ شروع می شود

 

اسم دختر با آ

انتخاب اسم برای فرزند خود یکی از وظایف پدر و مادر بر فرزند خود می باشد، پس دقت کنید برای فرزند خود اسمی انتخاب کنید که با عرف جامعه و محل زندگی خود سازگار باشد. در این صفحه می توانید لیستی از بهترین اسامی دخترانه که با حرف « آ » آغاز می شوند را به همراه معنی و ریشه ی آن ها مشاهده کنید.

 

 اسممعنیریشه
1آبان آسا (aabaan aasaa)مانند آبان، آبان ماه تغییر آب و هوا است در نتیجه آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر داردفارسی
2آبان داد – آبانداد (aabaan daad)داده آبان‎، کسی که در ماه آبان متولد شده استزبان باستانی – اوستا
3آبان دیس (aabaan dis)همانند آبانفارسی
4آبان مهر (aabaan mehr)آن که محبت او چون فرشته آبان استفارسی
5آباندخت (aabaan dokht)دختری که در آبان زاده شدهفارسی
6آبانسا (aabaansaa)مانند آبانفارسی
7آبانفام (aabaanfaam)به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد استفارسی
8آبانک (aabaanak)آبان کوچکفارسی
9آبانه (aabaane)منسوب به آبانفارسی
10آبتاب (aabtaab)دختری با چهره زیبا و درخشان، تابانفارسی
11آبدیس (aabdis)مانند آب زلال و شفاففارسی
12آبرخ (aabrokh)زیبا، روشن، لطیف، کسی که چهره‌ای مانند آب داردفارسی
13آبرنگ (aabrang)دختری که پوست لطیف و نرمی دارداقوام ایرانی – لری
14آبرود (aabrud)سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباستفارسی
15آبروشن (aabrooshan)خوشبخت، ارجمندفارسی
16آبسالان (aabsaalaan)باغ هافارسی
17آبشار (aabshaar) آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزدفارسی
18آبشن (aabshan)شکل دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه‌های فراوان و گل های سفید یا صورتیفارسی
19آبگون (aabgoon)به رنگ آب، آبی، گل نیلوفرفارسی
20آبگین (aabgin)شیشه، بلور ، الماسفارسی
21آبناز (aabnaaz)نام زنی در منظومه ویس و رامین، مایه فخر آب، کنایه از لطافت پوستفارسی
22آبنوس (aabnoos)درختی که چوب آن سیاه رنگ است و میوه ای بسیار شیرین و به شکل انگور داردفارسی
23آبنوش (aabnoosh)آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامینفارسی
24آبیژ (aabizh)صورت دیگر آیید، شراره، اخگر، آتش، کنایه از افراد پر جنب و جوشفارسی
25آپادیپا (aapaadipaa)آتش افروز و گرما بخش، نورانی مانند خورشیدزبان باستانی – سانسکریت
26آپام (aapaam)نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشیفارسی
27آپاما (aapaamaa)اسم دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشیفارسی
28آپامه (aapaame)خوش رنگ و آب، نام دخترسپیتامن یکی از سرداران ایرانی و همسر سلوکوسفارسی
29آپگیا (aapgiya)وجود فرخنده، نعمت، موهبتزبان باستانی – سانسکریت
30آپگیتی (aapgiti)ترانه، آواز دلنشینزبان باستانی – سانسکریت
31آتر (aatar)آذر، آتش، اخگرفارسی
32آترا (aatraa)نام یکی از ماه های پاییزفارسی
33آتری (aaatri)آذرفارسی
34آتریسا (aatrisaa)آذرگون مانند آتش، دختری با چهره‌ای زیبا و برافروختهفارسی
35آترین (aatrin)آذرین مانند آتش، زیبا و پر انرژیاقوام ایرانی – ترکی
36آتریناروشنایی و درخشندگیفارسی
37آتسا (aatsaa)زبر دستفارسی
38آتشدخت (aatashdokht)دختر آتش یا دختری که چون آتش است، کنایه از دختر با شور و حرارتفارسی
39آتشفام (aatashfaam)به رنگ آتش، دختران سرخ رویفارسی
40 آتلاز (aatlaaz)اطلس، حریر، پارچه نرم و لطیف اسم اقوام ایرانی – ترکی
41 آتنا (aatenaa) ر اساطیر یونان، خدای اندیشه، هنر، دانش و صنعتعربی 
42 آتور (aatur)آتش، آذر، (اَعلام) یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی زبان باستانی – اوستا
43 آتورینا (aaturinaa)تغییر دهنده، متحول کننده، مشتق از واژه آشور که با گذشت زمان ش به ت تبدیل شده استزبان باستانی – آشوری
44 آتوسا (aatoosaa)نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی و به معنی قدرت و توانمندی استبین المللی – یونانی
45 آتیس (aatis) نام خدای حاصلخیزی فریگیان فارسی
46آتیه (aatieh) آیندهعربی 
47 آدا (aadaa) پاداش مینوی، فرشته توانگری فارسی
48 آدخت (aadokht) خجسته و نیکو فارسی
49آدرینا (aadrinaa)آتشین، سرخ رو، دختر زیبا رو، بانوی آتشینفارسی
50آدنا (aadena)نام روستایی در نزدیکی چالوسفارسی
51آدنیس (aadonis)آدونیس،‌ گلی به زرد و قرمز رنگ که موقع تابش خورشید باز می شودبین المللی – فنیقی
52آدورینا (aadorinaa)آدور، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی، یاری دهنده، کمک کنندهزبان باستانی – آشوری
53آدینه (aadine)روز جمعه، آخرین روز هفتهفارسی
54آذار (aazaar)نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین، بهاربین المللی – سریانی
55آذر (aazar)آتش، فروغ، روشناییفارسی
56آذربانو (aazar baanoo)بانوی آتش گونفارسی
57آذرچهر (aazarchehr)دارای چهره آتشین، مجازا چهره زیبافارسی
58آذرخاتون (aazarkhatoon)آذر+ خاتون، بانوی آتشفارسی
59آذرک (aazarak)شراره آتش، اخگرفارسی
60آذرگون (aazargoon)گل همیشه بهارفارسی
61آذرمه (aazarmah)رئیس و بزرگ آتش ها (آتشکده ها)زبان باستانی – اوستا
62آذین (aazin)زیور، زیب، زینت، آرایش، (در قدیم) آیین، رسم و قاعدهفارسی
63آراسته (aaraasteh)با نظم و ترتیبفارسی
64آراگل (aaraagol)آراینده گل ها، زیبا کننده گل هافارسی
65آرالیا (aaraaliyaa)نام عمومی گروهی از گیاهان علفی، درختی و درختچه‌ای که بعضی از آنها زینتی اندبین المللی – انگلیسی
66آرام (aaraam)سکون، ثبات، آسایش، طمأنینهفارسی
67آرامدل (aaraamdel)از نام های برگزیدهفارسی
68آرامش (aaraamesh)فراغت، راحتی، صلح، ایمنیفارسی
69آرامیس (aramis)آرامش، راحتیبین المللی – یونانی
70آرایه (aaraaye)آرایش زیباییفارسی
71آرتادخت (aartaadokht)دختر راست گفتار و درست کردار، دختر پاک و مقدس، نام دختری فرهنگدار و اقتصاددان که به خزانه داری یکی از شهریاران اشکانی رسیدفارسی
72آرتیستون (aartistoon)نام دخترکوروش پادشاه هخامنشیفارسی
73آرتیمیس (aartimis)در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون، همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی کمبوجیه در جنگ بین ایران و یونان بودبین المللی – یونانی
74آرزو (aarezoo)خواهش، کام، مراد، چشمداشت، امید، توقع و انتظارفارسی
75آرژان (aarzhaan)نقرهبین المللی – فرانسوی
76آرسینه (aarsine)زن مبارزعبری
77آرشیدا (aarshidaa)بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشانفارسی
 78آرشین (aarshin) آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست داشتنی نیز می باشدفارسی
 79آرمانا (aarmaanaa)امیدوار، آرزومندفارسی
 80آرماندخت (aarmaandokht)دختری که دیدارش آرزوی قلبی دیگران استفارسی
 81آرماندیس (aarmaandis)مانند آرزو، آرزو گونهفارسی
 82آرمتی (aarmeti)فروتنی، پاکی، فرشته محبت، فرشته نگهبان زمینفارسی
 83 آرمیتا (aarmitaa)آرمان، عشق پاک زبان باستانی – اوستا
84  آرمیلا (aarmilaa) اسم دختران در ایران باستان (شاهدخت) فارسی
85  آرنوشا (aarnoosha)منسوب به آرنوش، آریایی جاویدان، ایرانی جاوید، مرکب از آر به معنای آریایی بعلاوه نوش به معنای جاویدانفارسی
86آرنیکا (aarnikaa)آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار، آریایی خوب و زیبافارسی
87آروا (aarvaa)نام فرشته ای در آیین زرتشتاقوام ایرانی – کردی
88آرویشه (aarvishe)نام روستایی در نزدیکی بیرجندفارسی
89آریادخت (aariaadokht)دختر آریایی، دختر ایرانیفارسی
90آریان (aariaan)بانوی بسیار مقدس، نام دختر مینوس پادشاه اساطیری یونانفارسی
91آریانا (aariaanaa)منسوب به آریا، آریایی، نام قدیم ایرانفارسی
92آریاناز (aariaanaaz)موجب فخر و مباهات قوم آریاییفارسی
93آریاندخت (aariaandokht)دختر آریاییفارسی
94آریانوش (aariaanush)شادکننده و خوشحال کننده آریاییانفارسی
95آریژه (aarizhe)نام شهری در زمان اسکندرفارسی
96آریسا (aarisaa)(اریسا، ایرسا) رنگین کمان، ریشه بوته سوسن کبود، دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب استفارسی
97آریسان (aarisaan)آری به معنای آریایی + پسوند مشابهت = دختری که مانند آریاییان اصیل و نجیب استفارسی
98آریستا (aaristaa)آریستاکس، زیبا و خوشکل مانند عروس (آریس به معنای عروس + تا پسوند مشابهت)، برزگر، کشاورزارمنی
99آریشیدا (aarishidaa)آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشانفارسی
100آرین دخت (aariandokht)دختر آریایی، دختر ایرانیفارسی
101آزاده (aazaadeh)آزاد، اصیل، (در قدیم) نجیب، شریف، صالح، (در قدیم) ایرانی، (اَعلام) نام زنِفارسی
102آزاله (aazaale)گلی خوشبو که معمولا به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگ های سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شودبین المللی – فرانسوی
103آزالیا (aazaaliya)گلی خوشبو که معمولا به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگ های سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغوانی دیده می شودبین المللی – انگلیسی
104آزرم خاتون (aazarmkhaatoon)آزرم + خاتون = بانوی با حیافارسی
105آزرم دخت (aazarmdokht)دختر با حیافارسی
106آزرمی دخت – آزرمیدخت (aazarmidokht)دختر باحیا، دختر با حیا دختر سنگین و با وجاهتفارسی
107آزرمین (aazarmin)شرمگین، با حیافارسی
108آزیتا (aazitaa)آزیتا نام دخترانه ی ایرانی ای است به معنی «الهه ی آتش»فارسی
109آسا (aasaa)زیور مایه زیبایی و وقار و ثبات و تمکین و آسودگیفارسی
110آساره (aasaareh)نام دختر به زبان لری بختیاری به معنیاقوام ایرانی – لری
 111آسکی (aaski)آهو، کنایه از زیبایی و دلفریبیاقوام ایرانی – کردی
112 آسمان (aaseman)فضای بالای سر که آبی رنگ به نظر می رسدفارسی
 113آسنا (aasenaa)روشنایی درونی، سرشت مادرزادیزبان باستانی – اوستا
 114آسنات (aasenaat)نام همسر حضرت یوسف و دختر فوتی فارع کاهن شهر آون (یکی از مناطق مصر) بودبین المللی – یونانی
 115آسودا (aasoodaa)راحت و آرام، آسودهفارسی
 116آسیمن (aasiman)سیمین، نقره فامزبان باستانی – اوستا
 117آشتی (aashti)دوستی و پیوند دوباره بعد از رنجش و آزردگی، سازش و صلحفارسی
118 آشنا (aashena)کسی که می شناسیمش، آن که یا آنچه به ذهن و خاطر می‌آوریم، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلدادهفارسی
119 آشوب (aashoob)شور، انقلابفارسی
120 آشورینا (aashorina)منسوب به آشور، برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهادزبان باستانی – آشوری
 121آشیان (aashiaan)لانه و کاشانهفارسی
122 آطوسا (aatoosaa)آتوسا، نام دختر کورش کبیر، نام همسر داریوش هخامنشی، این نام در تورات به عنوان “واستی” آمده استفارسی 
123  آفاق السادات (aafaaghosaadaat)اطراف، کشورها، جهان عربی
124  آفتاب (aaftaab) گرمی، روشنایی فارسی
125آفرودیت (aafrodit)ربه النوع زیبایی و عشق و موسیقی یونان باستان، ناهیدبین المللی – یونانی
126آفرین (aafarin)درود و سپاسفارسی
127آفرین نوش (aafarinnoosh)شنونده آفرین، کسی که تحسین همه را بر می انگیزاندفارسی
128آق بانو (aaghbaanoo)آق (ترکی) + بانو (فارسی) = بانوی سپید، کسی که چهره‌ای زیبا و سفید دارداقوام ایرانی – ترکی
129آق گل (aaghgol)آق (ترکی) + گل (فارسی) = گل سفیداقوام ایرانی – ترکی
130آگاه (aagaah)مطلع، باخبرفارسی
131آگرین (aagrin)آتشین، به رنگ آتشاقوام ایرانی – کردی
132آلاگل (aalaagol)آلا (ترکی) + گل (فارسی) = گل رنگیاقوام ایرانی – ترکی
133آلاله (aalaaleh)نام گلی استفارسی
134آلان قوا (aalaanghovaa)آلان گوا، زیبای وحشی، دختر زیبااقوام ایرانی – ترکی
135آلاوه (aalaave)آتشدان، شعله آتش، جایی که در آن آتش روشن می کنندفارسی
136آلبا (aalbaa)سحر سپیده روشنی صبحبین المللی – لاتین
137آلتنای (aaltenay)زر، طلای ناباقوام ایرانی – ترکی
138آلتین (aaltin)آلتنای، زر، طلای ناب نام ایرانیاقوام ایرانی – ترکی
139آلما (aalmaa)ترکی سیب، کنایه از زیباییاقوام ایرانی – ترکی
140آلماز (aalmaaz)از اعلام زنان،‌ رد کنندهاقوام ایرانی – ترکی
141آلند (aaland)اولین پرتو خورشیداقوام ایرانی – کردی
142آلنوش (aalnoosh)عروس جاودانی دریا، دختر زیبا و دلربابین المللی – ارمنی
143آلیس (aalis)الیس یک اسم دخترانه با ریشه فرانسوی به معنی بانوی نجیب زاده، دختر اصیلبین المللی – فرانسوی
144آلیش (aalish)شعله، شعله گیراقوام ایرانی – ترکی
145آلیشان (aalishaan)هردو ترکی شعله وراقوام ایرانی – ترکی
146 آماتیس (aamaatis)نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار می رودبین المللی – یونانی
147 آمال (aamaal)آرزوها، خواسته‌ها، دوست داشتنی‌هاعربی
148 آماندا (aamaandaa)به معنای دوست داشتنی استاقوام ایرانی – ترکی
149 آماندانا (aamaandaanaa)آماندا، در امان، در پناه تواقوام ایرانی – ترکی
 150آمتیس (aametis)آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشیفارسی
151آمستریس (aamesteris)نام مادر اردشیر دراز دست پادشاه هخامنشیفارسی
 152آموده (aamude)لعل ، مروارید به رشته کشیده، آراسته، پیراسته، پردهفارسی
 153آمیتریس (aamitris)ستاش کننده، شکر کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشازبان باستانی – اوستا
154آمیتیدا (aamitidaa)نام دختر آستیاک، همسر کوروش پادشاه هخامنشیفارسی
155آنا (ana)  زن، مادر، والده، مام؛ زن سالخورده؛ اساسی، پايهترکی 
156 آنام (anam) اَنام، خلق، جن و انس - نام، مخلوق، آفریده شدگانعربی 
157 آن (aan) توفیق دهنده، فیض بخشعبری
158آناشید (aanaashid)مرکب از کلمه ترکی آنا به معنای مادر و کلمه فارسی شید به معنای خورشید، دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادراقوام ایرانی – ترکی
159 آنالی (aanaali) برخوردار از محبت مادر، کنایه از نور چشمی مادراقوام ایرانی – ترکی
160 آناهیت (aanaahit) معصوم، فرشته ای که موکل آب است، ستاره زیبایی و عشقفارسی
161 آناهیتا (aanaahitaa)از بین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه‌ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است فارسی
162 آناهید (aanaahid) آناهیتا، از بین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است فارسی
163آنایار (aanaayaar)یار مادراقوام ایرانی – ترکی
164 آنجلا (aanjelaa) آنجلا شکل دخترانه نام پسر انجلوس بین المللی – انگلیسی
165 آندیا (aandiaa) نام همسر بابلی اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی زبان باستانی – بابلی
166 آنژلا (aanzhelaa)فرشته خو بین المللی – اسپانیایی
167 آنسه (aanse)مانوس، همنشین نیکو عربی
168آنو (aano)در دین بابلی، نام خدای آسمانزبان باستانی – بابلی
169آنیا (aaniaa)خدای دریا، الهه یونانیها و در ترکی از آنا به معنی مادر می‌آید و در فارسی به معنی بی نظیر یا عشق مطلق استبین المللی – یونانی
170آنیتا (aanitaa)آراستگی، مهربانی، خوشروییفارسی
171آنیسا (aanisaa)مانند عشق، مبارز بزرگ، خاطره، مانند مهربانانبین المللی – یونانی
172آنیه (aaniye)ظرف ها، گرمعربی – قرآن
173آهنگ (aahang)سرود و نغمهفارسی
174آهو (aahoo)غزال، غزاله، (به مجاز) معشوق زیبا، (در قدیم) (به مجاز) چشم زیبافارسی
175آهی (aahi)غزال، شاهد، معشوق، عیبفارسی
176آهید (aahid)در گویش فارس آهوی صحراییفارسی
177آوا (aavaa)ندا و صدا، نغمهفارسی
178آوات (aavaat)آرزو، خواستهاقوام ایرانی – کردی
179آوادان (aavaadaan)زیبا، قشنگاقوام ایرانی – ترکی
180آوادیس (aavaadis)کنایه از کسی که دلنشین است یا صدای دلنشینی داردفارسی
181آوانوش (aavaanoosh)شنونده آوافارسی
182آون (aavan)آونگ، نام رشته‌ای که خوشه انگور و بعضی میوه‌ها را به آن می‌بندند، آویزان، آویختهفارسی
183آویده (aavide)مشتاق، خواهانفارسی
184آویز (aaviz)گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، گوشواره، دستبند می‌آویزندفارسی
185آویشه (aavishe)آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه‌های فراوان و گلهای سفید یا صورتیفارسی
186آوین (aavin)عشقاقوام ایرانی – کردی
187آوینا (aavinaa)عشقاقوام ایرانی – کردی
188آیدا (aaidaa)گیاهی که کنار آب می‌روید، شاد، ماهاقوام ایرانی – ترکی
189آی (aay)ماهاقوام ایرانی – ترکی
190آی پری (aay pari)آی (ترکی) + پری (فارسی) = ماه پریاقوام ایرانی – ترکی
191آی سودا (aay soodaa)ماه در آباقوام ایرانی – ترکی
192آی گوزل (aay gozel)ماه زیبااقوام ایرانی – ترکی
193آیا تای (aayaa taai)مثل ماه، دختری که مانند ماه زیباست، بانوی درخشاناقوام ایرانی – ترکی
194آیات (aayaat)آیات، علامت ها، دلایل، معجزاتعربی – قرآن
195آیتا (aaytaa)مرکب از آی ترکی به معنی ماه و پسوند شباهت فارسی، دختر زیبا رو، مانند ماه، دختری که مانند ماه درخشان و زیباستاقوام ایرانی – ترکی
196آیتای (aaytaai)مانند ماهاقوام ایرانی – ترکی
197آیتک (aaytak)مانند ماهاقوام ایرانی – ترکی
198آیتکین (aaytakin)مه وش، مانند ماه، زیبا، غلام ماهاقوام ایرانی – ترکی
199آیتن (aaytan)آی (ترکی) + تن (فارسی) مهوش، مه پیکراقوام ایرانی – ترکی
200آیتین (ayatain)دو نشانهعربی – قرآن
201آیجان (aayjan)پاک و آراسته همچون ماهاقوام ایرانی – ترکی
202آیدا (aaydaa)مهوش، مانند ماه، درلاتین: خوشحال و شاد اروپایی شده کلمه هایداقوام ایرانی – ترکی
203آیدان (aaydaan)مانند ماه، بانوی زیبا رو، دختری که چهره‌اش همچون ماه زیباستاقوام ایرانی – ترکی
204آیدک (aaydak)آیتک، مانند ماهاقوام ایرانی – ترکی
205آیدن (aayden)آیدین، روشن و آشکار، شفاف، صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، از امرای ولایت لیدیا، نام شهری در جنوب شرقی ترکیهاقوام ایرانی – ترکی
206آیرین (aayrin)ایل زیبااقوام ایرانی – کردی
207آیسا (aaysaa)آیسا، آی (ترکی) + سا (فارسی) = زیبا، مانند ماهاقوام ایرانی – ترکی
208آیسان (aasyaan)آی (ترکی) + سان ( فارسی) = زیبا، مانند ماهاقوام ایرانی – ترکی
209آیسل (aaysel)زیبا و درخشان مانند ماهاقوام ایرانی – ترکی
210آیسو (aaysoo)مرکب از آی به معنای ماه بعلاوه سو به معنای آب، باطراوت و درخشنده، ماه و آب، زیبارواقوام ایرانی – ترکی
211آیگل (aaygol)آی (ترکی) + گل (فارسی) = گلی چون ماهاقوام ایرانی – ترکی
212آیگین (aaygin)ماننده ماه، دارنده روی چون ماه، زیبارو، مرکب از آی به معنای ماه و گین پسوند شباهتاقوام ایرانی – ترکی
213آیلین (aaylin)نور و روشناییبین المللی – ارمنی
214آینا (aaynaa)آینه، آبگینه، شیشه، دختر زیبارو، بانوی سپید چهرهاقوام ایرانی – ترکی
215آینور (aaynoor)اسم ترکیبی ترکی_عربی به معنی نور ماه، نورانی مثل ماه، روشنایی ماهاقوام ایرانی – ترکی
216آیه (aaye)هر یک از پاره های مشخص سوره های قرآن و دیگر کتاب های آسمانی، نشانهعربی
217آیید (aaeed)شراره، آتش، اخگر، کنایه از شخص پر جنب و جوشفارسی
218آییژ (aaeezh)شراره، شراره آتشفارسی
219آیین (آئین) (aaeen)روش، دین، شیوهی مناسب و مطلوب، (در قدیم) جلال و شکوهزبان باستانی – اوستا
220آئینه (aaeene)سطح صاف و صیقل یافته شیشه‌ای که تصویر را منعکس می‌کند، (به مجاز) دل عارففارسی

 

گردآوری: بخش کودکان

 

بیتوته😎😍
بیتوته😎😍 مجله اینترنتی بیتوته🥳 اخبار روز، ورزشی، سبک زندگی، چهره ها، گردشگری، آشپزی، سلامت، دکوراسیون، فرهنگ و هنر، موفقیت، دانش و فناوری و سرگرمی

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋