ولادت امام حسن عسگری
خدارو شکر که همیشه/محبّ حیدریم من
به رتبه خاک حریم ِ/امام عسگری ام من
ولادت ِ/نور چشم عالمین،وجه ِ خدا بادا مبارک
ولادت ِ/حجت حق،یوسف خیر النساء بادا مبارک
ولادت ِ/حسن دوّم از آل مصطفی بادا مبارک
روح هم عهدی خوش آمدی آقا
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا 2بار
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا...
بهار شور و سُرور و/زمان شادیه امشب
عیدی عاشقا دست ِ/امام ِ هادیه امشب
خوش آمدی/ای آقایی که دل ما بر غم عشقت اسیره
قسم به ماه/روی ماه تو میون کلّ عالم بی نظیره
امشب دلم/یه برات سامرا از دستای بابات میگیره
میگیریم آخر با مهدی ِ زهرا
یک چنین جشنی تو شهر سامرا
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا...
حریم تو برای ما/حریم کعبه ی مقصود
آرزومونه ایشالا/وهابیت بشه نابود
یا حسن ِ/عسگری جانها فدای لطف و جود بی حد تو
با یاعلی/ما میشیم مشغول اِحرام و طواف مرقد تو
وقت ظهور/میزنیم یک پرچم از نام علی رو گنبد تو
اون روزا دیگه دشمنا ناکامن
غرب و استکبار ذلیل اسلامن
یا ابالمهدی خوش آمدی آقا...
سرود میلاد امام عسگری
دل مستم غزلخونه
واسه تو ترانه میخونه
یاابالمهدی عشق تو
نباشه دلم یه ویرونه
خوش اومدی ماه بی همتا
خوش اومدی گوهر یکتا
خوش اومدی ای گل زهرا
سیدی عسکری مولا
دل رو زدم بنام تو
کبوترم رو بام تو
امشبو مستمو خوردم
میِ طهور جام تو
(سیدی عسکری مولا)
بند دوم
بده مژده نگار اومد
ماه شبهای تار اومد
بریزید گل بپای گل
با قدمهاش بهار اومد
خوش اومدی سید و سرور
خوش اومدی ای دل و دلبر
خوش اومدی ای گل حیدر
تو امیری و منم نوکر
امشبو هادی دلشاده
خدا بهش پسر داده
ذکر ملائکه امشب
رو لب مبارک باده
(سیدی عسکری مولا)
بند سوم
گل هادی حسن مولا
مدد ای شاه سامرا
یه نگاهی به قطره کن
تا بشم وصله به دریا
منی که گدای تو هستم
دم در میخونت نشستم
میدونی که خالیه دستم
به پسرت آقا دلبستم
میخوام بشم فدای تو
فدای اون چشای تو
یه امشبو بذار بشم
گدای سامرای تو
(سیدی عسکری مولا)
شاعر:امیرحسین سلطانی
شعر میلاد امام حسن عسگری
روی بامِ ولایت
مرغِ عشقی میخونه
گلِ زیبای زهرا
زده امشب جونه
صفای عشقی ـ گل زهرا
نوای عشقی ـ گلِ زهرا
عسگری هستی ـ گل زهرا
بابای عشقی ـ گل زهرا
به عشق میلادت میخونم عاشقونه
دلم دیگه امشب مالِ صاحب زمونه
عزیزِ دلِ زهرا
سینهام میخواد دلم رو از جا درآره
هدیهای پیش کشِ امام هادی بیاره
متن مولودی ولادت امام حسن عسگری
خبری آمده که نوبت محشر شده باز
خبری آمده که دوره غم سر شده باز
خبر از معجزه سوره کوثر شده باز
خبری آمده که فاطمه مادر شده باز
روزی اهل زمین رحمت بسیار شده
هادی فاطمه امروز پسردار شده
ای گل حضرت هادی و حُدَیث عرض سلام
ای امام بن امام بن امام بن امام
ای که با یاد تو شد خانه دل ها آرام
دوستی با تو حرام است به اولاد حرام
عشق تو جان به همه مرده دلان می بخشد
به گدای تو خدا کون و مکان می بخشد
تو همان حضرت از عقل فراتر آقا
عالم از مقدم تو گشته منور آقا
حسن دوم زهرایی و حیدر آقا
پدر منتقم آل پیمبر آقا
فارغی از همگان و همگان پابندت
منتقم پروری و مصلح کل فرزندت
سامرای تو سراسر ، خود فردوس خداست
سامرای تو نسیمش چه قَدَر روح افزاست
سامرا قبله مقصود تمام فقراست
کعبه و میکده و خانه امّید ماست
باز هم دست تمنا سوی این در داریم
ما هوای حرم سامره در سر داریم
آسمان مثل زمین منتطر فرمانت
برده هوش از همگان معجزه چشمانت
بوسه بر خاک قدومت زده زندانبانت
جان ما چیست مگر تا که شود قربانت
پسر حیدری و حق به تو عزت داده
دشمنت هم به بزرگیت شهادت داده
من همیشه به دعای سحرت محتاجم
سنگ گردیده دلم بر نظرت محتاجم
شده آواره و بر بال و پرت محتاجم
بی پناهم به ظهور پسرت محتاجم
آمدم این شب عیدی بشوم خاک درت
آمدم تا که رفیقم بکنی با پسرت
ما سیاهیم و چو شب در طلب نور توایم
تو سلیمانی و ما ریزه خور مور توایم
ما کجا و تو کجا ؟ وصله ناجور توایم
اربعین زائر شش گوشه به دستور توایم
اربعین گفتم و شد مرغ دل از سینه جدا
اربعین گفتم و کردم هوس کرببلا
یاد آن دم که رسیدیم به دلدار بخیر
یاد آن هروله با لشکر زوار بخیر
یاد بین الحرمین و حرم یار بخیر
یاد پابوسی ارباب و علمدار بخیر
اربعین فارغِ از غصه دنیا بودیم
اربعین همسفر زینب کبری بودیم
شاعر: محمد حسین رحیمیان
سرود میلاد امام عسگری
لشکر شادی گرفت ملک جهان را
کرد مسخّر همه کون و مکان را
برد به یک حمله دل پیر و جوان را
داد به جسم وجود روح و روان را
خیز و بپایش فدا کن سرو جان را
داری اگر کن نثار خوبتر از جان
وجد و سرور و شعف گشته عبادت
مهر فلک داده با خنده شهادت
آمده بر شیعیان دور سیادت
دور سیادت مگو صبح سعادت
صبح سعادت مگو روز ولادت
ولادت حجّت قادر منان
یازدهم اختر برج ولایت
ماه محمد جمال شمس هدایت
ابر کرم فلک جود بحر عنایت
قصّة فضل ورا نیست نهایت
کار نمیآید از شعر و حکایت
لال در اینجا بود منطق انسان
عروس زهرا حُدیث قرص قمر زاد
هشتم ماه ربیع پاک پسر زاد
بهر امام دهم نور بصر زاد
از شجر احمدی طرفه ثمر زاد
بلکه برای همه خلق پدر زاد
خلق به خاک درش در خط فرمان
او که به صلبش بود مصلح عالم
او که به خاکش بود چهرۀ آدم
او که ثنایش کنند آدم و خاتم
او که مدیحش بود ذکر دمادم
جنّت بی جلوهاش خانۀ ماتم
دوزخ در سایهاش روضۀ رضوان
اهل ولا سرخوش از ساغر اویند
خلق خدا جمله در محضر اویند
جن و ملک سر به سر عسگر اویند
پیر و جوان چون گدا بر در اویند
خیل نبیّین ثنا گستر اویند
بلکه خدا وصف او گفته به قرآن
شاعر: غلامرضا سازگار
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر
پاسخ ها