صبح یک روز سارا به دانشگاه رفت. او دانشجویی خوشرو و با انگیزه بود که همیشه شبها را برای مطالعه در کتابخانه میگذراند. اما دیگران هرگز نمیتوانستند عوارض درس خواندن در شب را به او بگویند و به دقت ببینند که در این شبها، سارا چقدر تلاش میکند تا به بهترین نتیجه برسد و جزو نفرات اول دانشگاه شود.
در حقیقت، سارا مشکل ریزش موی شدیدی داشت و همیشه برایش سوال بود که ریزش چند تار مو در روز طبیعی است؟ او در جستجوی راهی برای مقابله با این مشکل بود. به همین دلیل، وقتی به بیرون میرفت، با لباسهایی که خودش دوخته بود، ماسک ضدآفتاب خودش را همراه میبرد تا بتواند از آسیب نور خورشید جلوگیری کند.
اما یک شب، سارا به دلیل خستگی شدید از دغدغه ریزش مو، به صورتی ضدآفتاب نمالید. یک روز دوستش از او پرسید که ضد آفتاب برای دور چشم بزنیم یا نه؟ همین اتفاق باعث شد که پوستش قرمز و دردناک شود و باید برای چند روز از کلاسهایش غایب بماند.
با این وجود، سارا از این تجربه فراتر آمد و به این نتیجه رسید که باید از حالا به بعد بیشتر به سلامتی پوست و موی خود توجه کند. او شروع کرد به خواندن دستورالعملهای سالم بودن پوست و مو و با استفاده از محصولات مراقبتی مناسب، موهای خود را بهبود بخشد.
با این تغییرات، سارا به طور کلی احساس بهتری میکرد و میتوانست با اطمینان بیشتری به بیرون از خانه بروید و به دغدغههای خود بپردازد.
پاسخ ها